Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام






المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی من
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm

» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm

» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm

» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm

» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم

كساني كه Online هستند
در مجموع 1 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 1 مهمان :: 1 روبوت الفهرسة في محركات البحث

هيچ كدام

[ مُعاينة اللائحة بأكملها ]


بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
تدفق ال RSS


Yahoo! 
MSN 
AOL 
Netvibes 
Bloglines 


ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني

اذهب الى الأسفل

زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني Empty زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني

پست من طرف فرزانه شیدا الثلاثاء مايو 11, 2010 3:35 am

انجمن ادبی رود آفتاب
در اوج سپیدکوه دانش از گرمی شعرناب هستی پیوست به هم سرودآبی جاریست مدام به بستررودسرچشمه رودآفتابی

زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني 84061911522001-1-I
زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني

محمد علی بهمنی در فروردین ماه سال ۱۳۲۱ در دزفول به دنیا آمد.
خودش درباره تولدش و روزگار كودكى اش مى گويد: « در فروردين ۱۳۲۱در سفر خانواده در دزفول به دنيا آمدم. در تهران بزرگ شدم و اينك در بندرعباس زندگى مى كنم. به دليل شرايط خانوادگى و زندگى، از هفت سالگى كارگر چاپخانه ها بوده ام و اگر آموخته اى دارم، از مدرسه ی كار است و ديگر هيچ ».

برگرفته از:

http://www.iran-newspaper.com/1384/840727/html/horizon.htm#s532221

http://www.shafighi.com/forum/showthread.php?p=3474



باغ لال (١٣٥٠)

در بیوزنی (١٣٥١)

عاميانه ها (١٣٥٥)

گيسو، کلاه، کفتر (١٣٥٦)

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود (١٣٦٩)

غزل (١٣٧٧)

شاعر شنيدنی است (١٣٧٧)

عشق است (١٣٧٨)


نيستان (١٣٧٩)

کاسه آب ديوژن، امانم بده (١٣٨٠)

اين خانه واژه های نسوزی دارد (١٣٨٢) و…

برگرفته از:

http://www.baroonekhazooni.blogfa.com/post-68.aspx

http://www.iran-newspaper.com/1384/840727/html/horizon.htm#s532221

http://www.shafighi.com/forum/showthread.php?p=3474


زندگی ادبی:

اولین شعر محمد علی بهمنی زمانی که او تنها ۹ سال داشته (یعنی سال 1330) به چاپ رسید. در سال ۱۳۷۸ تندیس « خورشید مهر » به عنوان برترین غزل سرای ایران به وی تعلق گرفت. محمد علی بهمنی از سال ۱۳۵۲ با رادیو همکاری داشته و برنامه صفحه ی شعر را با همکاری صدا و سیمای خلیج فارس ارائه داده است.

نام « محمدعلى بهمنى » مخاطب شعر جوان امروز را به دنياى صاف و صميمى شاعرى دريايى رهنمون مى كند كه نامش با غزل گره خورده است و اگر كارنامه اش را مرور كنيم، بيش از آنكه بخواهيم او را « سپيد سرا » يا « ترانه سرا » بخوانيم، از اين شاعر به عنوان غزل سرايى تمام عيار ياد مى كنيم. با اين همه او در عالم غزل به جهان امروز بى توجه نيست و غزل سراى نسلى است كه سعى دارد خود را به رودخانه پرآب « نيما » متصل سازد كه اين رودخانه وصل به درياست و دريا مخاطب بهمنى است.

شعر بهمنى خيلى زود راه رشد و نمو را يافت. او اولين شعرش را در ۹ سالگى سروده و در همان سال هم به چاپ رسانده. در سال ۱۳۳۱ اولين شعر او در مجله روشنفكر به چاپ مى رسد و با اين حال اولين مجموعه اشعارش در ۳۰ سالگى او تحت عنوان « باغ لال » توسط انتشارات بامداد به عرصه چاپ مى رسد و ۳ سال بعد تجديد چاپ مى شود. بهمنى اتفاقاً در اين سالها شاعر پركارى هم بوده است و پس از باغ لال در سال ۱۳۵۱ ، « در بى وزنی » را چاپ مى كند و ۴ سال بعد « عاميانه ها » و در سال ۱۳۵۶ مجموعه اى از شعر كودك را تحت عنوان « گيسو، كلاه، كفتر » به چاپ مى رساند و به مدت ۱۳ سال از او خبرى نمى شود و تازه بعد از جنگ است كه در سال ۱۳۶۹ « گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود » را به چاپ مى رساند كه با موجى از اشتياق و استقبال روبرو مى گردد.
بهمنى شاعر « من » ها و « زبان حال » هاست. شعر او شعرى برآمده از تجربه هاى اوست. در دفتر « گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود » اكثر قريب به اتفاق شعرها، راوى اول شخص دارند، به همين دليل است كه او، خواهان ارائه تجربيات شخصى خويش در قالب شعر است. اگرچه گاهى به نظر مى رسد که


« من » شعر بهمنى، « من »ى محدود و منفرد است.
اين رويكرد شاعر از او فردى اجتماعى و شاعرى متعهد به آرمان هاى مشترك جامعه مى سازد و اين تفكر در غزل هاى او نمود خاصى مى يابد.


بهمنى از سال ۶۹ و پس از سكوتى ۱۳ ساله دوباره پركار مى شود و تقريباً هر دو سال يك كار تازه و شعرى جديد را ارائه مى كند. او از همين سالها به عالم ترانه هم كشيده مى شود و استقبال خوانندگان بعد از انقلاب و جوان هاى نسل سوم از اشعارش او را بيش از پيش ميان جوانان بعد از انقلاب كه عمدتاً محصول انقلاب نيز محسوب مى شود، محبوب مى كند. در سال ۷۰ بهمنى همكارى خود را با مركز صدا و سيماى خليج فارس آغاز مى كند و در اين مركز برنامه صفحه شعر را ارائه مى كند. « گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود » او در اين سالها به شدت مورد استقبال جوانان قرار مى گيرد. تا جايى كه هنوز سه سال از زمان چاپش نگذشته ۳ بار تجديد چاپ مى شود و اين استقبال هنوز هم ادامه دارد و چاپ اين مجموعه از شش و هفت هم گذشته است.
بهمنى در سال ۱۳۷۴ همكارى خود را با هفته نامه نداى هرمزگان آغاز مى كند و صفحه اى تحت عنوان « تنفس در هواى شعر » را هر هفته در پيشگاه مشتاقان خود قرار مى دهد و درحالى كه مجموعه « عشق است » او به همراه سى دى و كاست روانه بازار مى شود و « پرويز پرستويى » بازيگر نام آشناى تئاتر و سينما بر آن دكلمه مى كند، اين مجموعه به شدت مورد استقبال جوانان قرار مى گيرد. در سال ۱۳۷۸ از محمدعلى بهمنى در تالار وحدت به خاطر سالها غربت و استوارى اش در عرصه غزل، تحت عنوان « برترين غزل سراى ايران » تقدير مى شود و تنديس « خورشيد مهر » به او تعلق مى گيرد. ۵ سال بعد از بهمنى در زادگاهش تقديرى درخور مى شود و او را كه در آستانه ۶۲ سالگى قرار دارد، بزرگان ادب و هنر مورد تشويق قرار مى دهند و از اين سال به بعد هر سال جايزه اى تحت عنوان جايزه شعر « محمدعلى بهمنى » به ابتكار خودش به شاعران جوان جنوب تعلق مى گيرد و اين جايزه براى نوجويان شعر و ادب جنوب ايران بسيار ارزنده و تعيين كننده محسوب مى شود.
بهمنى در تمام اشعارش رويكردى اجتماعى و بشرى به شعر دارد و شعر را از نگاه جامعه اى كه در آن زندگى مى كند، مى نگرد و با اين همه نگاه عميق و دقيق خود را از سنت هاى بومى و خرده فرهنگ هاى ايران بر نمى گيرد، همين موضوع شايد اصلى ترين عامل گرمى استقبال جوانان و مردم عادى از اشعار اوست.
درباره بهمنى گفته اند كه « او على رغم همه فروتنى ها و آرامش خاصى كه در رفتار شخصى اش نيز بروز كرده و به راحتى قابل درك است، اما در شعرهايش دل را به دريا زده و جسارت كرده است، جسارتى كه بى شك براى نسل هاى بعد بسيار راه گشا بوده است. حقيقتاً مى توان گفت اگر جسارت بهمنى و هم نسلانش همچون مرحوم منزوى و بهبهانى و نيستانى و… نبود، قطعاً نوگرايى در غزل دهه ها به تأخير مى افتاد.
بهمنى در آغاز هفتمين دهه عمرش، شاعرى است نام آشنا و شناخته شده كه علمدار نوجويى و نوگرايى در شعر فارسى است و جوانترها پشت پاى او جولان دادن را تجربه مى كنند و البته همين جسارت است كه از او در ذهن ما شاعرى پيشرو ساخته. شاعرى كه به نيما عشق مى ورزد و غزل را چون جان عزيز مى داند.


امروز بهمنی در دهه های میانی عمرش ، شاعری است کاملا نام آشنا و شناخته شده برای اهل ادب . غزلسرایان نسل گذشته از بهمنی تصویر غزلهای نرم و روان را در ذهن دارند. غزل هایی آرام و عاشقانه و انسانی .نسل جوان نیز حرکت او به سمت نو آوری و جسارتش را در خاطر دارند، جسارتی که از او شاعری پیشرو ساخت.
برگرفته از:

http://www.iran-newspaper.com/1384/840727/html/horizon.htm#s532221

http://www.baroonekhazooni.blogfa.com/post-68.aspx

http://www.persian-language.org/Group/Article.asp?ID=768&P=6

«من» در شعرهای محمد علی بهمنی:

بهمنی شاعر « من» ها و «زبان حال ها» ست. شعر وی، شعری برآمده از تجربه های اوست و اگر در دفتر گاهی دلم برای خودم تنگ می شود، اکثریت قریب به اتفاق شعرها، راوی اول شخص دارند، به همین دلیل است که وی، خواهان ارائه ی تجربیات شخصی خویش در قالب شعر است. اگر چه گاهی به نظر می رسد، « من» شعر بهمنی ، منی محدود و منفرد است:
گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام
حتا اگر به دیده ی رویا ببینی ام
من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینی ام
(شاعر شنیدنی است - ص257)
اما بلافاصله با آوردن بیتی عمیق تر و مضمونی وسیع تر، من درونی شعر را توسعه می بخشد، تا آنجا که من و شمای مخاطب به راحتی می توانیم خویش را در ضمیر اول شخص شعر شریک کنیم:


شاعر شنیدنی است ولی میل میل توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینی ام
(شاعر شنیدنی است - ص258)
این رویکرد شاعر ، از وی فردی اجتماعی و شاعری متعهد به آرمان های مشترک جامعه می سازد و این تفکر در غزل های او نمود خاصی می یابد:


امسال نیز یکسره سهم شما بهار
ما را در این زمینه چه کاری است با بهار
از پشت شیشه های کدر - مات مانده ام
کاین باغ رنگ کار خزان است با بهار
(شاعر شنیدنی است - ص233)
البته بهمنی خود نیز به ” من ” ها در شعرش نگاهی خاص دارد:


های … ای آیینه! تصویرم مکن
آنچه می خواهد « من» پیرم مکن
های … ای آیینه! حاشا کن مرا
گم کن و آزاد پیدا کن مرا
(شاعر شنیدنی است - ص210)
دقیقا پس از همین اشاره به من است که به تفاوت «من» های گونه گون عالم شاعری و حتا بشری اشاره دارد و سعی می کند این مفهوم را در شعرش نیز دنبال کند :


با «من» دریایی من موج باش
در حضیض من - هوای اوج باش
می توانی - می توانی - «آن» من
بازگردانی «من» انسان من
(شاعر شنیدنی است - ص210)
حاصل این شناخت چیست ؟ به نظر می رسد حاصل این شناخت بیش از همه، تلاش بهمنی است برای تصویر کردن مفاهیم بشری و انسانی اصیل در شعرهایش. وی از آنجا که من فردی و من اجتماعی و من بشری را می شناسد، سعی می کند شعری «توسعه یافته» در مفهوم و محتوا ارائه دهد و به همین دلیل است که در شعرهایش من و مای فردی و اجتماعی را به من و مای انسانی و بشری توسعه می دهد .
رویکرد به مسایل عام بشری، البته بهمنی را از نگاه به جامعه ای که در آن زندگی می کند باز نمی دارد، مثلا جنگ یکی از مسایل عمده ی جامعه ی ما در سالیان گذشته بوده و سالهای جنگ، خصوصاً دهه ی 60 زمان بالندگی و شهرگی شعر بهمنی بوده است. در این شعر به زیبایی فضای شب های جنگ و بمباران را به تصویر می کشد. شعری که مقطع قابل توجهی دارد:


نه … شیطان ترین بچه های جهان
هدف رفته و شیشه ها را زدند
چرا خون به گهواره ماسیده است؟
چه می دانم این جا چرا را زدند
*
چراغی در این خانه بیدار بود
که خفاشیان روشنا را زدند
(گاهی دلم برای … - ص 64)


برگرفته از:

http://www.persian-language.org/Group/Article.asp?ID=768&P=6

جسارت در شعرهای محمد علی بهمنی:

بهمنی از یک زاویه ی دیگر نیز برای نسل من - غزلسرایان جریان «غزل متفاوت» - ارزشمند و قابل احترام است و آن این است که وی علی رغم همه ی فروتنی ها و آرامش خاصی که در رفتار شخصی اش نیز بروز کرده و به راحتی قابل درک است، در شعر هایش دل را به دریا زده و جسارت کرده است. جسارتی که بی شک برای نسل بعد بسیار راهگشا بوده است. حقیقتا می توان گفت اگر جسارت بهمنی و همنسلانش همچون منزوی و بهبهانی و نیستانی و … نبود قطعا نوگرایی در غزل دهه ها به تاخیر می افتاد.
بهمنی در بیستمین غزل دفتر ” گاهی دلم برای خودم تنگ می شود” تلاش می کند دیالوگ را وارد غزل کرده و لحن سازی کند:


خسته نباشی [پاسخی پژواک سان از سنگ ها آمد]
این ابتدای آشنایی مان در آن تاریک و روشن بود
:بنشین!
نشستم
گپ زدیم
اما نه از حرفی که با ما بود
او نیز مثل من زبانش در بیان درد الکن بود
(گاهی دلم … - ص 52)


یا در غزل 25 که سطر اول شعر خبری است زمینه ساز سطرهای بعدی اما شعر با شکلی نیمایی وار شروع می شود و از همین ابتدا نوید بخش کاری متفاوت است:

کجا را زدند؟
**
صدا آنچنان زلزله وار بود
که انگار دل های ما را زدند …
(گاهی دلم … - ص63)


بهمنی در غزل 21 همین دفتر در جسورانه ترین حرکت خویش (بایستی فضای دهه های پیشین و سیطره ی بی چون و چرای قرائت های سنتی و کلاسیک از غزلسرایی را در نظر گرفت تا به معنای واقعی جسورانه بودن حرکت بهمنی پی برد) تقطیع غزل را کاملاً دگرگونه می کند و غزل را به سبک و سیاق شعرهای نیمایی می نویسد. حرکتی که نشان از شناخت تاثیرات نیما بر شعر و شناخت از نیاز های واقعی زمان برای تغییر را در خویش بیشتر دارد:

تکیه بر جنگل پشت سر
روبروی دریا هستم
آنچنانم که نمی دانم
در کجای دنیا هستم
**
حال دریا آبی و آرام است
حال جنگل سبز سبز است
من که رنگم را باران شسته است
در چه حالی آیا هستم ؟ …
(گاهی دلم … - ص 55)
وی دریادداشتی تحت عنوان مثلا حاشیه ذیل همین غزل به این نکته اشاره می کند که عمداً از برخی قواعد غزل که به تعبیر برخی وحی منزل است کناره جسته و معتقد است از آنجا که ریتم بدون دردسر در ذهنش می نشسته خود را از تکلفات و زحافات و مثمن و مسدس و مقصور و محذوف رهایی بخشیده و در بند تساوی افاعیل نبوده و از این رو این غزل های کوتاه و بلند غیر متساوی المصراع و متساوی الاضلاع را مثل شعرهای «نیمایی» که کوتاه و بلند می شوند به حساب آورده است. ( گاهی دلم … - ص 56)


برگرفته از:
http://www.persian-language.org/Group/Article.asp?ID=768&P=6

نظرهای محمد علی بهمنی در مورد:
وزن شعر:
من از كودكى با وزن آشنا بوده ام و از لالايى ها و شعرهايى كه مادرم زمزمه مى كرد، وزن در من درونى شده بود، به همين دليل نيازى نداشتم كه بروم عروض را به شكل مكتبى ياد بگيرم. زمانى وزن و عروض در شعر مى تواند مفيد باشد كه در شاعر درونى شده باشد و الا شكل مكتبى آن چندان مفيد نخواهد بود و دانستن اسم بحرها و وزنها براى خوب شعر گفتن نيازى نيست.

برگرفته از:
http://www.baroonekhazooni.blogfa.com/post-68.aspx

غزل:

براى محمدعلى بهمنى شعر چون موجودى جاندار است كه شكل و قالب، لباسهاى آن را تشكيل و به آن شخصيت مى دهند. با اين همه، محمدعلى بهمنى شيفته غزل است و غزل گفتن و غزل خواندن و غزل سرودن. مى گويد: غزل، نه تنها در شعر امروز، بی ترديد در شعر تمام فرداها جايگاه ويژه ای خواهد داشت. غزل هستی ايرانی است و خواهد بود. آنچه که مهم است، اين است که اين امانت حساس را به نسل های آينده تحويل دهيم. گرچه به رغم تمام اين علاقه به غزل گفتن، بهمنى غزل را هرگز قالب نمى بندد و در این خصوص می گوید: چون قالب يعنی محدوديت و هنر را نمی توان محدود کرد و به خاطر اين حرفم بارها زير تهمت ها رفته ام. در ديدگاه محمدعلى بهمنى، غزل يك شكل است كه مى تواند با روزگار خود و با شرايط جديد تغيير كند.

برگرفته از:
http://www.baroonekhazooni.blogfa.com/post-68.aspx

http://www.iran-newspaper.com/1384/840727/html/horizon.htm#s532221

http://www.shafighi.com/forum/showthread.php?p=3474

زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني Bahmain

غزل های خودش:

بهمنى به شدت وامدار نيماست، چنانكه خودش مى گويد:«غزل من چيزى نيست جز برداشتى با ظرف غزل از رودخانه «نيما»، اين ظرف را در دست منوچهر نيستانى ديدم وقتى كه داشت از پل استوار «سايه»، هوشنگ ابتهاج عبور مى كرد. غزل، بعد از «نيما» را نوعى لجبازى مى دانم، اما اين باور از ارادتم به غزل نكاسته است».
برگرفته از:
http://www.baroonekhazooni.blogfa.com/post-68.aspx

جریان غزل در حال حاضر:
او در مصاحبه ای می گوید: من این جریان را بسیار خوب می بینم روزی کسانی که گفته های نیما را به کار گرفتند و نوع دیگری به غزل نگاه کردند، تعداد انگشت شماری بود اما حالا این تعداد آنقدر زیاد است که برای من که شیفتگی ام به غزل می باشد، بسیار خوشحال کننده است و تحولات هم طبیعی است اگر غزل را به عنوان هنر موجودی زنده فرض بگیریم موجود زنده حق دارد که لحظه به لحظه خودش را با آنچه می پسندد تغییر دهد و این تغییرات طبیعی است و جای نگرانی ندارد.

برگرفته از:
http://www.glassyguards.com/bahmani.htm

آینده ی غزل:
هنر را نمی توان برایش آینده ی بسته ای را در نظر گرفت زیرا هنر چنین ذاتی را ندارد و به سوی کمال پیش می رود این کمال شاید باب پسند من و شما نباشد ولی مورد پسند مردم روزگار خودش است،کمال هنر با کمال مردم شکل می گیرد.
برگرفته از:
http://www.glassyguards.com/bahmani.htm

ترانه سرایی:

ترانه یکی دیگر از دغدغه های بهمنی است ، بین شاعران و ترانه سرایان همیشه این مساله مطرح است که ترانه «شعر» نیست. او ترانه را صد در صد هنر نمی داند و می گوید: ترانه 50 درصد سازندگی است، زمانی که غزل را می گوییم کسی به ما سفارش غزل را نمی گوید وجوششی است در وجود، ولی هر هنری که ابتدا برای پول باشد، خود به خود آسیب می بیند.
انسانهای امروزی با اینکه ترانه را گوش می دهند، ولی دغدغه خوشایندشان ترانه های دیروز است؛ به دلیل اینکه دیروزِ ترانه، فرصت خلاقیت را به ترانه ساز می داد و ترانه ساز با همنشینی با آهنگسازوخواننده دست به خلاقیت می زد، این طور نبود که مثلا شاعری در یک شهر آهنگساز و خواننده نیز درشهری دیگرباشد. درگذشته ترانه ها به دلیل کار شبانه روزی و همنشینی این سه نفر خلق می شد و مورد توافق هر سه پسند قرار می گرفت و آن ارتباطی که باعث ماندگاری اثر بود بین این سه نفر برقرار می شد.
ترانه هایی که در شورای شعر صدا و سیما و شورای شعر اداره ی ارشاد بررسی می شود و به کاست می رسد، ازنظر شعری، اشعار با اعتباری دارد ولی در کنار اینها مراکزی که کارهایی را بدون مجوز اجرا می کنند زحمات این دو شورا را نیز زیر سوال می برند. ترانه ها بسیار ضعیف است و بسیاری از ترانه هایی که خوانده می شود از نظر یک شاعر عبور نکرده است ترانه هایی که هرکسی توان نوشتن آن را دارد.وی در خصوص ترانه های منفی می گوید: واسوخت ماندگار نشد و سبک نشد؛ زیرا واسوخت جان ماندن ندارد. ترانه های واسوخت هم جان ماندن ندارند و نباید نگران بود.[/size]
برگرفته از:
http://www.glassyguards.com/bahmani.htm

غزل بعد از نیما:
غزل بعد از نیما با منوچهر نیستانی شروع شد واو نیما را زودتر از بقیه درک کرد. هوشنگ ابتهاج با سایه پلی بین غزل دیروز و امروز می زند که اسمش را گذاشتم پل سایه، اما خود سایه از این پل عبور نمی کند و همچنان معماری اش باقی می ماند ولی نیستانی از این پل عبور می کند و نشان می دهد که این پل، پل استواری است و دلهره ها را برطرف می کند. انسانی مثل شادروان حسین منزوی علاوه بر این که از این پل عبور می کند یک نوع شمایی را از خود نشان می دهد و چشمها را خیره می کند
برگرفته از:
http://www.glassyguards.com/bahmani.htm

شعر نیما:
در بررسى كارهاى بهمنى غزلسرا، بيش از همه به تأثير آراى نيما در باب غزل به اشعار وى بر مى خوريم. اگرچه بهمنى در پيشانى نوشت «گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود» غزل در روزگار ما، به ويژه نيما را، بيشتر شبيه لجبازى مى داند، اما صراحتاً در غزل نخست همين دفتر غزل خويش را متأثر از عصر نيما مى داند. او خودش در جايى مى گويد: «چرا ما بايد نيما را به اين راحتى از دست بدهيم؟ ما هستى مان از نيماست. اگر به جايى رسيديم، به خاطر نيماست. چرا ويژگيهاى شعر نيما و قدرت آن را ناديده مى گيريم؟» او در همين سخنرانى ادامه مى دهد: «اين گستاخى را نيما ياد ما داده است كه قالب هاى كهنه را فرو بپاشيم و دنياى جديدى خلق كنيم. ما به خاطر نيماست كه اين اجازه را به خودمان مى دهيم. حالا ظاهراً اين مسأله مشمول حال نيما هم شده است. دلشوره من از اين است كه جوانترها از اين مصب هم به گونه اى عبور كنند كه نتوانند به شناخت درستى از آن دست يابند».
برگرفته از:
http://www.iran-newspaper.com/1384/840727/html/horizon.htm#s532221

http://www.baroonekhazooni.blogfa.com/post-68.aspx

تقسیم بندی شاعران به دولتی و غیر دولتی
من این تقسیم بندی ها را نمی پذیرم این تقسیم بندی هایی است که سلیقه های ما می کند از زبان شعر. این تقسیم بندی درست نیست، شعر هرجا که شعریت داشته باشد حتی اگر در مدح کسی باشد، شعر است. به عقیده من همین نامگذاری ها خودِ نامگذار را تخریب می کند نه دیگران را، زمانی که ما فضای ناامنی را در هر مقوله ایجاد کنیم خودمان هم ناامن خواهیم شد.
برگرفته از:
http://www.glassyguards.com/bahmani.htm

موسیقی امروز ایران
معضلی که در حال حاضر بر جو موسیقی ایران حاکم است، شکل گیری موسیقی های زیر زمینی ست. متاسفانه در دوره های اخیر شاهد به بازار آمدن کاستهای فراوانی هستیم که به صورت غیر مجاز ضبط و پخش می شوند. هنرمند جوانی که از صدای خوبی هم برخوردار است و دارای استعداد هم هست نمی داند که این زیرزمینها تله و سرابی بیش نیست. اگر همین جوانان از راه قانونی وارد دنیای هنر شوند و با نظارت خاصی به فعالیت خود ادامه دهند، مطمئنا به جاهای خوبی خواهند رسید. تاکید می کنم منظور از نظارت به هیچ وجه ممیزی و مقوله سانسور نیست؛ بلکه کار کردن در فضای هنری با استانداردهای کنونی ست. ببینید اگر ناصر عبدالهی، ناصر عبدالهی شد دلیل عمده اش این بود که از در اصلی وارد شد. من بارها شاهد بودم که در استودیو در حضور استاد شهبازیان یک قسمت را بارها و بارها اجرا می کرد تا مقبول استاد می افتاد. شاید به صورت برهه ای و گذرا موسیقی زیرزمینی مخاطبین فراوانی نیز پیدا کند اما موضوع ماندگاری و ارائه یک اثر هنری ست. اگر ترانه ای که قرار است در یک استودیو غیر هنری و به اصطلاح زیرزمینی ضبط شود، به رویت یک شاعر برسد، ترانه از نظر هنری مورد بررسی قرار بگیرد و بعد خوانده شود، مسلما ارزش کار را خیلی بالا خواهد برد. تا زمانی که جوانان و اهالی آفرینشگر موسیقی ما به آن مقوله های کاذب روی آورند متاسفانه جز پیمودن سیر قهقرائی شاهد چیز دیگری نخواهیم بود.
پیشنهاد می کنم افرادی که هم از تمکن مالی برخوردارند و هم گوشه نظری به هنر این مرز و بوم دارند، در صدد راه اندازی یک استودیوی هنری و استاندارد بر آیند که مطمئنا تاثیر به سزائی در پاگیری و معرفی استعدادهای خوب و قوی استان خواهند داشت .
برگرفته از:
http://www.hormozgani.net/article-132–0-0.html

زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني Nasser

زنده یاد ناصر عبداللهی:
ناصر دیگر دربین ما نیست ولی من بارها این را گفته ام که اولین دلیل انتخاب ناصر برای خواندن ترانه هایم دوست داشتن صدای ناصر بود. ببینید ما در حیطه موسیقی صداهای زیبا و تکنیکی زیاد سراغ داریم اما اکثر این صداها انسان را پرتاب می کنند به صداهای دیگر. ولی آنچه که صدای ناصر را از دیگر صداها متمایز می کرد خاص بودن و منحصر به فرد بودن این صدا بود. به جز صدا ، مشخصه دیگر ناصر این بود که شعر و ترانه را خیلی خوب می شناخت. هرگاه روی خواندن ترانه ای انگشت می گذاشت در مقابل سوال من که چرا این ترانه ؟می گفت شما بیا و ملودی رو که گذاشته ام را گوش کن و من به شگفتی می آمدم، انگار پژواک و پاسخی بود به حس درونی من. انگار ترانه داشت با این موسیقی کاملتر می شد و حس ترانه در بطن آن ملودی عجین می شد. حال تصور کنیم ما عزیزی را ازدست داده ایم که صدایش خاص بود، موسیقی را خوب می شناخت و ترانه و شعر را خوب می دانست. تازه با حس ها ی ما دوست بود و زبان ما را خوب می فهمید. تنها می شود گفت حیف شد و یادش همیشه گرامی . خاطره ای از ناصر دارم که گفتنش خالی از لطف نیست : مدتی بود که زیاد با ناصر در ارتباط نبودم و تنها گاه گاهی از حال هم با خبر می شدیم. روزی ناصر زنگ زد که : دریا خواهره میای بریم دریا؟ من به گمانم که ناصر با خواهرش به دریا می رود و مرا نیز دعوت کرده است. وقتی رفتم دیدم تنهاست و بعد برای من توضیح داد که این یک اصطلاح جغرافیائی و دریائی در فرهنگ بندری هاست و به حالتی از دریا اطلاق می گردد. ناصر رفت و من ماندم با ساحل دریائی که خواهر بود. آن حال و هوای با ناصر و دریا بودن منجر به سرودن غزل دریا شد .غزلی که همیشه با یاد ناصر همراه خواهد بود:

دريا شده‌ ست خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از هميشه نشستم برابرش


خواهر سلام! با غزلي نيمه‌آمدم
تا با شما قشنگ شود نيم ديگرش


مي‌خواهم اعتراف كنم هر غزل كه ما
با هم سروده‌ايم جهان كرده از برش


خواهر زمان، زمان برادركشي‌ست باز‌
شايد به گوش‌ها نرسد بيت آخرش‌


با خود ببر مرا كه نپوسد در اين سكون
شعري كه دوست داشتي از خود رهاترش


دريا سكوت كرده و من حرف مي‌زنم
حس مي‌كنم كه راه نبردم به باورش


دريا منم! هم‌او كه به تعداد موج‌هات
با هر غروب خورده بر اين صخره‌ها سرش


هم او كه دل زده‌ست به اعماق و كوسه‌ها
خون مي‌خورند از رگ در خون شناورش


خواهر! برادر تو كم از ماهيان كه نيست
خرچنگ‌ها مخواه بريسند پيكرش


دريا سكوت كرده و من بغض كرده‌ام
بغض برادرانه‌اي از قهر خواهرش


برگرفته از:
http://www.hormozgani.net/article-132–0-0.html

برگرفته از سایت راسخون:
http://www.rasekhoon.net/News/Show-59524.aspx

ماخذ اولیه سایت تازه های ادبی به مدیریت جناب آقای م.مجتبی

http://www.s1001.com/ccccc.htm</A>
زندگي نامه و آثار استاد محمد علي بهمني Ccccc
فرزانه شیدا
فرزانه شیدا
آموزگار انجمن
آموزگار انجمن

تعداد پستها : 945
امتیاز : 159601
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 164
Join date : 2009-12-17

http://fsheida.blogsky.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد