می خانه

من طرف حسین رخشان فر السبت يناير 30, 2010 7:19 pm

خدا

جهان می خانه و ساقی است الله !
نه جز باده همه هستی است والله !
فقط من هستم و ساقی و مستی !
هزاران نقش این هر سه است هستی !
چه گویم ؟! هست چه ؟ مستی کدام است ؟
مرا جز نقش خود دیدن حرام است !
چو من خود ساقی و ساقی خود بُوَد من
دگر هستی و مستی چیست ؟ بفکن !
سراسر وحدت اندر وحدتم من !
جهانم من ! خدایم من ! منم من !
هر آن آن هر چه اندیشم همانم !
الستم من ! ابد هستم ! من آن ام !
چه دانی ؟! ای تو صُمٌ بُکمٌ اَعمی !
که این عین است نه مثل و مسمّی !
تو ساقی ، من تو ، ساقی خود بُوَد من !
روان است عشق در یک تن ! تناتن !
روانی در جهانی در گذار است !
تو پنداری هزاران در هزار است !
فراتر آ ! جهان عین روان است !
رها شو ! عشق ! عشقِ بی کران است !

شکر
12 / 09 / 1387 15 : 04

می خانه 42-83

من طرف فرزانه شیدا السبت يناير 30, 2010 8:33 pm

چقدر زیبا بود وعمیق وبااحساس .ممنون
می خانه 979385

شاد ومانا باشید ودر پناه خداوند موفق می خانه 979385

مادر
شهر آرام وخموش
طپش ء قلب مرا می نگرد
گه به گه رهگذری
بی خبر از منو دل میگذرد
دیگر از پشت سرم
آشنائی ندهد آوایم
بجز از خانه ء خویش
خانه ای نیست که باشد جایم
جز همان غربت تلخ
آشنای دگری نیست مرا
اندرین شهر غریب
سخنی بر لب من نیست چراااا؟؟؟
زین گذر های خموش
کس بدین سینه هماهنگ نبود
سرخی چهره ء غیر
جز به امداد
همان رنگ نبود!!!
به لبم باهمه حرف
جز سکوت ابدی جای نداشت
به زبان دگری
لبء من قدرت یک
(های*) نداشت
جز بدیوار سکوت
سخنء سینه بجائی نرسید
زین همه فاصله ها
دل آشفته ز بیگانه رمید
دست اندیشه مرا
به سر خاطره مادر بُرد
به همان لحظه تلخ
که مرا دست خداوند سپرد!!!
به همان دیدهء گرم
که غم ء هجر هراسانش کرد
غصه ء رفتن من
با همه صبر پریشانش کرد!!!
و کنون روز وشبش
بدعاهای غمین رنگین بود
باهمه جان ودلش
از غم وغصهء من سنگین بود!
چشم امیدش بود
که به آن قلهء آلام رسم
اندرین غربت تلخ
راه پویم
به سر نام رسم !!!
شادیش باید داد
مادری را که پریشان کردم
روزگارش به جفا
مملّو از غصه هجران کردم
شاد یش باید داد...
مادری را که پریشان کردم!!!
شعر از: فرزانه شیدا/ف.شیدا
۱۳۷۰ سه شنبه اسفندماه
*(HEI)های*) = سلام به زبان انگلیسی)
می خانه Flower_06

من طرف حسین رخشان فر السبت يناير 30, 2010 8:52 pm

خدا
قلم زیبا و مضمون خاطر آزار !
به مضمون طرب انگیز روی آر !
میاور نامِ غیر از خوش به لب یار !
که آب از آب زاید نار از نار !
شکر
می خانه 42-83

من طرف فرزانه شیدا السبت يناير 30, 2010 8:55 pm

آیا نوشته است:

خدا
قلم زیبا و مضمون خاطر آزار !
به مضمون طرب انگیز روی آر !
میاور نامِ غیر از خوش به لب یار !
که آب از آب زاید نار از نار !
شکر

تشکر

من طرف حسین رخشان فر السبت يناير 30, 2010 8:59 pm

خدا
شما اگر شاعر نمی شدی مطمئنا" یه گلفروش بسیار موفق می شدی !
به به از این سلیقه !
شکر
می خانه Flower_06

من طرف فرزانه شیدا السبت يناير 30, 2010 9:09 pm

آیا نوشته است:

خدا
شما اگر شاعر نمی شدی مطمئنا" یه گلفروش بسیار موفق می شدی !
به به از این سلیقه !
شکر

مرسی بخودم امیدوار شدم می خانه 979385

شبتون خوش
من همین الانشم خونه ام پرازهمه ی این گلهای طبیعیه وعاشق گلم ودرکار تزئین گل هم هم بدک نیستم چه گلهای خشک شده چه طبیعی می خانه 141738

می خانه

می خانه

رد: می خانه

باز هم خواهش همیشگی ...

رد: می خانه

رد: می خانه

رد: می خانه