بازهم تنهايي

من طرف smattoori الأربعاء ديسمبر 23, 2009 9:01 am

من به بيتابي تو شك دارم

تن من در قفس احساست

چون پرنده كه آزادي او

مي رود تا عطش تنهايي

من نگاهم به تنهايي ماه

كه به هر شب گذرش لاغرتر

من به نيمه روم در تن شب...

در تن نيمه ي ديگر اميد

ميدهد هديه ي نوري ديگر

كم كم روشنيم، لبخندي جاري

تا دوباره ببينم به شبم

نيست با نور ِدلم تنهايي

باز شب را بينم، آه من باد شود

ببرد نور دلم را با خود

من به انديشه ي اشك در گذرم

سالهاست درد دلم بود و بس!!!

سعيد مطوري/مهرگان

از دفتر تنهايي

من طرف فرزانه شیدا الأربعاء ديسمبر 23, 2009 6:24 pm

سلام بسیار دلنشین بود ممنونم از اشعار ونوشته ها وزحمات روزانه ات دستتون هم درد دنکنه انجمن با دوستانی چون شما بخوبی روال عادی خودشو طی میکنه وخوب پیش میره
از این بابت بسیارخوشحالم و ازهمه شما دوستان وبخصوص شما ممنونم
چون میدونم خیلی گرفتاری اما بااینحال خیلی وقت میزاری برای اینجا . متن میزاری .مرسی .ممنونم اقای مطوری عزیز
شادی وموفقیتت ارزوست بازهم تنهايي 979385

بازهم تنهايي

بازهم تنهايي

رد: بازهم تنهايي