Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت
اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام
75. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در لوکزامبورگ
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی منمن طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm
» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm
» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm
» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm
» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم |
كساني كه Online هستند
در مجموع 8 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 8 مهمان هيچ كدام
بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
ورود
استاد شفيعي كدكني
3 مشترك
صفحه 1 از 1
استاد شفيعي كدكني
زندگينامه
دكتر محمد رضا كدكني در سال 1318 ﻫ. ش در كدكن از روستاهاي قديمي بين نيشابور و تربت حيدريه به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد شد و به تحصيل پرداخت و ليسانس خود را در اين رشته دريافت كرد. دكتر شفيعي، همزمان با تحصيلات متوسطه و دانشگاهي در حوزه علميه مشهد به تحصيل علوم ادبي و عربي پرداخت و ادبيات عرب را نزد اساتيد معظم اين حوزه فراگرفت. او در زماني كه در مشهد به تحصيل اشتغال داشت از اعضاي موثر و فعال انجمنهاي ادبي به شمار مي رفت و از همان آغاز نوجواني آثارش در مطبوعات خراسان با نام مستعار ش م سرشك به چاپ مي رسيد. در سالهاي بعد از 1332 ﻫ. ش با همكاري تني چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبي تشكيل دادند كه بيشتر طرفداران شعر نو و ادبيات داستاني و ترجمه ادبيات فرنگي بودند كه دكتر علي شريعتي نيز از جمله اعضاي آن انجمن بودند. استاد شفيعي پس از عزيمت به تهران در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دوره فوق ليسانس خود را گذراند و سپس دوره دكتراي زبان و ادبيات عرب را نيز پشت سر گذاشت. او مدتي در بنياد فرهنگ ايران و كتابخانه مجلس سنا به كار اشتغال ورزيد و سپس به عنوان استاد دانشكده ادبيات تهران در رشته سبك شناسي و نقد ادبي به كار مشغول شد. دكتر شفيعي همچنين مدتي را بنا به دعوت دانشگاههاي آكسفورد انگلستان و پرينستون آمريكا به عنوان استاد به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. از دكتر شفيعي تا كنون دهها نوشته و مقاله و تأليفات بسياري به چاپ رسيده است.
ويژگي سخن
دكتر شفيعي از استادان بارز و متبحر ادبيات معاصر ايران و از محققين بزرگ به شمار مي رود كه در نقد شعر و ادب فارسي صاحب نظر است و در شعر و شاعري نيز مقام والايي دارد و صاحب سبك و شيوه خاصي است كه او را به عنوان شاعري پيش رو مي شناسند و يكي از ويژگيهاي شخصيتي دكتر شفيعي اين است كه وي در محافل ادبي به ندرت ظاهر مي شود و بيشتر در انزواي اهل ادب به سر مي برد.
معرفي آثار
آنچه كه از آثار و تاأليفات دكتر شفيعي به چاپ رسيده است عبارتند از: زمزمه ها، شب خواني، از زبان برگ، در كوچه باغهاي نيشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوي جوي موليان، صور خيال در شعر فارسي، موسيقي شعر، ادوار شعر فارسي، شعر معاصر عرب، گزيده غزليات شمس، حزين لاهيجي زندگي و زيباترين غزلهاي او، شاعر آينه ها، بيدل و سبك هندي، اسرار التوحيد از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعيد، ابو روح ميهني، مختار نامه، مجموعه رباعيات عطار، مرموزات اسدي در مرموزات داودي نجم الدين رازي، ترجمه تصوف اسلامي و رابطه انسان و خدا از نيكلسون و بسياري ديگر كه نامي از آنها نبرديم.
گزيده اي از اشعار
حتي به روزگاران
اين مهربانتر از برگ در ... هاي باران بيداري ستاره، در چشم جويباران
آيينه نگاهت، پيوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران
بازآ كه در هوايت خاموشي جنونم فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران
اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز كاين گونه فرصت از دست دادند بي شماران
گفتي: به روزگاري مهري نشسته گفتم بيرون نمي توان كرد حتي به روزگاران
بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز زين عاشق پشيمان سر خيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند ديوار زندگي را زين گونه يادگاران
وين نغمه محبت، بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقي است آواز باد و باران
* * *
خونريزي خزان
چه گونه دوست ندارم من اين دياران را كه هر شقايقش آيينه اي است ياران را
تمام هستي من در شط سحر جاري است چو ياد آورم آن روشني تباران را
سپيده آينه گردان روحشان بادا كه روشنايي دگر داد روزگاران را
بهار زخمي اين باغ، دلكش است هنوز اگر چه نغمه به لب خشك شد هزاران را
قباي مير غضب سبز و خنجرش سرخ است مخور فريب دروغ اين سياهكاران را
به هوش باش كه خونريزي خزان كو شد كه روح باغ فراموش كند بهاران را
* * *
هزاره دوم آهوي كوهي
تا كجاي مي برد اين نقش به ديوار مرا؟
تا بدانجا كه فرو مي ماند
چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا
* * *
لاجورد افق صبح نيشابور و هري است
كه در اين كاشي كوچك متراكم شده است
مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا
* * *
اين چه حزني است كه در همهمه كاشيهاست
جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است
اين طنيني كه سرايند خموشيها، در عمق فراموشيها
و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا
* * *
گرد خاكستري حلاج و دعاي ماني
شعله آتش كركوي و سرود زرتشت
پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزمي
مي نمايند در اين آينه رخسار مرا
* * *
تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا؟
تا درودي به سمرقند چو قند
و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود
كس فرستاد به سر اندر عيار مرا
* * *
شاخ نيلوفر مرواست گه زادن مهر
كز دل شط روان شنها
مي كند جلوه از اين گونه به ديدار مرا
* * *
سبزي سرو قد افراشته كاشمر است
كز نهان سوي قرون
مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا
* * *
چشم آن آهوي سر گشته كوهي است هنوز
كه نگاه مي كند از آن سوي اعصار مرا
* * *
بوته گندم روييده بر آن بام سفال
باد آورده آن خرمن آتش زده است
كه به ياد آورد از فتنه تاتار مرا
* * *
كيميا كاري و دستان كدامين دستان
گسترانيده شكوهي به موازات ابد
روي آن پنجره با زيور عريانيهاش
كه گذر مي دهد از روزن اسرار مرا
* * *
نقش اسليمي آن طاق نماهاي بلند
و آجر صيقلي سر در ايوان بزرگ
مي شود بر سر، چو صاعقه، آوار مرا
و آن كتيبه كه بر آن نام كس از سلسله اي
نيست پيدا و خبر مي دهد از سلسله كار مرا
* * *
عجبا كز گذر كاشي اين مزدك پير
هوس كوي مغان است دگر بار مرا
گر چه بس ناژوي واژونه در آن حاشيه هاش
مي نمايد به نظر
پيكر مزدك و آن باغ نگونسار مرا
* * *
منابع و ماخذ
تذكرة الشعراء، امير دولتشاه سمرقندي
تاريخ ادبيات ايران، دكتر ذبيح الله صفا
شكوه شمس، آن ماري شيمل، ترجمه حسن لاهوتي
نفحات الانس، عبدالرحمن جامي
ادبيات نوين ايران، دكتر يعقوب آژند
شعر نو از آغاز تا امروز، محمد حقوقي
سخنوران نامي معاصر ايران، سيد محمد باقر برقعي
تاريخ ادبيات ايران، هرمان اته، ترجمه دكتر شفق
تحقيقي درباره سعدي، هانري ماسه، ترجمه دكتر يوسفي و دكتر مهدوي اردبيلي
حافظ نامه، بهاءالدين خرمشاهي
دكتر محمد رضا كدكني در سال 1318 ﻫ. ش در كدكن از روستاهاي قديمي بين نيشابور و تربت حيدريه به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد شد و به تحصيل پرداخت و ليسانس خود را در اين رشته دريافت كرد. دكتر شفيعي، همزمان با تحصيلات متوسطه و دانشگاهي در حوزه علميه مشهد به تحصيل علوم ادبي و عربي پرداخت و ادبيات عرب را نزد اساتيد معظم اين حوزه فراگرفت. او در زماني كه در مشهد به تحصيل اشتغال داشت از اعضاي موثر و فعال انجمنهاي ادبي به شمار مي رفت و از همان آغاز نوجواني آثارش در مطبوعات خراسان با نام مستعار ش م سرشك به چاپ مي رسيد. در سالهاي بعد از 1332 ﻫ. ش با همكاري تني چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبي تشكيل دادند كه بيشتر طرفداران شعر نو و ادبيات داستاني و ترجمه ادبيات فرنگي بودند كه دكتر علي شريعتي نيز از جمله اعضاي آن انجمن بودند. استاد شفيعي پس از عزيمت به تهران در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دوره فوق ليسانس خود را گذراند و سپس دوره دكتراي زبان و ادبيات عرب را نيز پشت سر گذاشت. او مدتي در بنياد فرهنگ ايران و كتابخانه مجلس سنا به كار اشتغال ورزيد و سپس به عنوان استاد دانشكده ادبيات تهران در رشته سبك شناسي و نقد ادبي به كار مشغول شد. دكتر شفيعي همچنين مدتي را بنا به دعوت دانشگاههاي آكسفورد انگلستان و پرينستون آمريكا به عنوان استاد به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. از دكتر شفيعي تا كنون دهها نوشته و مقاله و تأليفات بسياري به چاپ رسيده است.
ويژگي سخن
دكتر شفيعي از استادان بارز و متبحر ادبيات معاصر ايران و از محققين بزرگ به شمار مي رود كه در نقد شعر و ادب فارسي صاحب نظر است و در شعر و شاعري نيز مقام والايي دارد و صاحب سبك و شيوه خاصي است كه او را به عنوان شاعري پيش رو مي شناسند و يكي از ويژگيهاي شخصيتي دكتر شفيعي اين است كه وي در محافل ادبي به ندرت ظاهر مي شود و بيشتر در انزواي اهل ادب به سر مي برد.
معرفي آثار
آنچه كه از آثار و تاأليفات دكتر شفيعي به چاپ رسيده است عبارتند از: زمزمه ها، شب خواني، از زبان برگ، در كوچه باغهاي نيشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوي جوي موليان، صور خيال در شعر فارسي، موسيقي شعر، ادوار شعر فارسي، شعر معاصر عرب، گزيده غزليات شمس، حزين لاهيجي زندگي و زيباترين غزلهاي او، شاعر آينه ها، بيدل و سبك هندي، اسرار التوحيد از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعيد، ابو روح ميهني، مختار نامه، مجموعه رباعيات عطار، مرموزات اسدي در مرموزات داودي نجم الدين رازي، ترجمه تصوف اسلامي و رابطه انسان و خدا از نيكلسون و بسياري ديگر كه نامي از آنها نبرديم.
گزيده اي از اشعار
حتي به روزگاران
اين مهربانتر از برگ در ... هاي باران بيداري ستاره، در چشم جويباران
آيينه نگاهت، پيوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران
بازآ كه در هوايت خاموشي جنونم فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران
اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز كاين گونه فرصت از دست دادند بي شماران
گفتي: به روزگاري مهري نشسته گفتم بيرون نمي توان كرد حتي به روزگاران
بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز زين عاشق پشيمان سر خيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند ديوار زندگي را زين گونه يادگاران
وين نغمه محبت، بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقي است آواز باد و باران
* * *
خونريزي خزان
چه گونه دوست ندارم من اين دياران را كه هر شقايقش آيينه اي است ياران را
تمام هستي من در شط سحر جاري است چو ياد آورم آن روشني تباران را
سپيده آينه گردان روحشان بادا كه روشنايي دگر داد روزگاران را
بهار زخمي اين باغ، دلكش است هنوز اگر چه نغمه به لب خشك شد هزاران را
قباي مير غضب سبز و خنجرش سرخ است مخور فريب دروغ اين سياهكاران را
به هوش باش كه خونريزي خزان كو شد كه روح باغ فراموش كند بهاران را
* * *
هزاره دوم آهوي كوهي
تا كجاي مي برد اين نقش به ديوار مرا؟
تا بدانجا كه فرو مي ماند
چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا
* * *
لاجورد افق صبح نيشابور و هري است
كه در اين كاشي كوچك متراكم شده است
مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا
* * *
اين چه حزني است كه در همهمه كاشيهاست
جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است
اين طنيني كه سرايند خموشيها، در عمق فراموشيها
و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا
* * *
گرد خاكستري حلاج و دعاي ماني
شعله آتش كركوي و سرود زرتشت
پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزمي
مي نمايند در اين آينه رخسار مرا
* * *
تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا؟
تا درودي به سمرقند چو قند
و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود
كس فرستاد به سر اندر عيار مرا
* * *
شاخ نيلوفر مرواست گه زادن مهر
كز دل شط روان شنها
مي كند جلوه از اين گونه به ديدار مرا
* * *
سبزي سرو قد افراشته كاشمر است
كز نهان سوي قرون
مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا
* * *
چشم آن آهوي سر گشته كوهي است هنوز
كه نگاه مي كند از آن سوي اعصار مرا
* * *
بوته گندم روييده بر آن بام سفال
باد آورده آن خرمن آتش زده است
كه به ياد آورد از فتنه تاتار مرا
* * *
كيميا كاري و دستان كدامين دستان
گسترانيده شكوهي به موازات ابد
روي آن پنجره با زيور عريانيهاش
كه گذر مي دهد از روزن اسرار مرا
* * *
نقش اسليمي آن طاق نماهاي بلند
و آجر صيقلي سر در ايوان بزرگ
مي شود بر سر، چو صاعقه، آوار مرا
و آن كتيبه كه بر آن نام كس از سلسله اي
نيست پيدا و خبر مي دهد از سلسله كار مرا
* * *
عجبا كز گذر كاشي اين مزدك پير
هوس كوي مغان است دگر بار مرا
گر چه بس ناژوي واژونه در آن حاشيه هاش
مي نمايد به نظر
پيكر مزدك و آن باغ نگونسار مرا
* * *
منابع و ماخذ
تذكرة الشعراء، امير دولتشاه سمرقندي
تاريخ ادبيات ايران، دكتر ذبيح الله صفا
شكوه شمس، آن ماري شيمل، ترجمه حسن لاهوتي
نفحات الانس، عبدالرحمن جامي
ادبيات نوين ايران، دكتر يعقوب آژند
شعر نو از آغاز تا امروز، محمد حقوقي
سخنوران نامي معاصر ايران، سيد محمد باقر برقعي
تاريخ ادبيات ايران، هرمان اته، ترجمه دكتر شفق
تحقيقي درباره سعدي، هانري ماسه، ترجمه دكتر يوسفي و دكتر مهدوي اردبيلي
حافظ نامه، بهاءالدين خرمشاهي
ژاله گلستان (ORODIST)- آموزگار انجمن
- تعداد پستها : 1001
امتیاز : 174003
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 167
Join date : 2009-12-20
Age : 39
آدرس پستي : تهران / پاسداران / سه راه ضرابخانه
رد: استاد شفيعي كدكني
درین شب ها
که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد
درین شب ها
که هر ایینه با تصویر بیگانه ست
و پنهان می کند هر چشمه ای
سر و سرودش را
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که می خوانی
تویی تنها که می خوانی
رثای قتل عام و خون پامال تبار آن شهیدان را
تویی تنها که می فهمی
زبان و رمز آواز چگور ناامیدان را
بر آن شاخ بلند
ای نغمه ساز باغ بی برگی
بمان تا بشنوند از شور آوازت
درختانی که اینک در جوانه های خرد باغ
در خواب اند
بمان تا دشت های روشن ایینه ها
گل های جوباران
تمام نفرت و نفرین این ایام غارت را
ز آواز تو دریابند
تو غمگین تر سرود حسرت و چاووش این ایام
تو بارانی ترین ابری
که می گرید
به باغ مزدک و زرتشت
تو عصیانی ترین خشمی که می جوشد
ز جام و ساغر خیام
درین شب ها
که گل از برگ و
برگ از باد
ار از خویش می ترسد
و پنهان می کند هر چشمه ای
سر و سرودش را
درین آفاق ظلمانی
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که می خوانی
که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد
درین شب ها
که هر ایینه با تصویر بیگانه ست
و پنهان می کند هر چشمه ای
سر و سرودش را
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که می خوانی
تویی تنها که می خوانی
رثای قتل عام و خون پامال تبار آن شهیدان را
تویی تنها که می فهمی
زبان و رمز آواز چگور ناامیدان را
بر آن شاخ بلند
ای نغمه ساز باغ بی برگی
بمان تا بشنوند از شور آوازت
درختانی که اینک در جوانه های خرد باغ
در خواب اند
بمان تا دشت های روشن ایینه ها
گل های جوباران
تمام نفرت و نفرین این ایام غارت را
ز آواز تو دریابند
تو غمگین تر سرود حسرت و چاووش این ایام
تو بارانی ترین ابری
که می گرید
به باغ مزدک و زرتشت
تو عصیانی ترین خشمی که می جوشد
ز جام و ساغر خیام
درین شب ها
که گل از برگ و
برگ از باد
ار از خویش می ترسد
و پنهان می کند هر چشمه ای
سر و سرودش را
درین آفاق ظلمانی
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که می خوانی
عسل وحیدی (ORODIST)- عضو کارکشته انجمن
- تعداد پستها : 230
امتیاز : 165506
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 48
Join date : 2010-01-23
Age : 29
آدرس پستي : بیرجند
رد: استاد شفيعي كدكني
آن صداها به کجا رفت
صداهای بلند
گریه ها قهقه ها
آن امانت ها را
آسمان ایا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟
به کجا می رود آه
چهچه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان ایا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟
صداهای بلند
گریه ها قهقه ها
آن امانت ها را
آسمان ایا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟
به کجا می رود آه
چهچه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان ایا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟
عسل وحیدی (ORODIST)- عضو کارکشته انجمن
- تعداد پستها : 230
امتیاز : 165506
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 48
Join date : 2010-01-23
Age : 29
آدرس پستي : بیرجند
رد: استاد شفيعي كدكني
اشکیم و حلقه در چشم کس آشنای ما نیست
در این وطن چه مانیم دیگر که جای ما نیست
چون کاروان سایه رفتیم ازین بیابان
زان رو درین گذرگاه نقشی ز پای ما نیست
ایینه شکسته بی روشنی نماند
گر دل شکست ما را نقص صفای ما نیست
با آن که همچو مجنون گشتیم شهره در شهر
غیر از غمت درین شهر کس آشنای ما نیست
عمری خدا تو را خواست ای گل نصیب دشمن
عمری خدای او بود یک شب خدای ما نیست
در این وطن چه مانیم دیگر که جای ما نیست
چون کاروان سایه رفتیم ازین بیابان
زان رو درین گذرگاه نقشی ز پای ما نیست
ایینه شکسته بی روشنی نماند
گر دل شکست ما را نقص صفای ما نیست
با آن که همچو مجنون گشتیم شهره در شهر
غیر از غمت درین شهر کس آشنای ما نیست
عمری خدا تو را خواست ای گل نصیب دشمن
عمری خدای او بود یک شب خدای ما نیست
عسل وحیدی (ORODIST)- عضو کارکشته انجمن
- تعداد پستها : 230
امتیاز : 165506
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 48
Join date : 2010-01-23
Age : 29
آدرس پستي : بیرجند
رد: استاد شفيعي كدكني
شفیعی کدکنی از ایران رفت
سفرت بخير، اما ...
یاسین نمکچیان
شاید مسافران فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) هم
نميدانستند پیرمردی که چمدان به دست کنارشان ایستاده تا پلههاي هواپیما
را بالا برود و برای همیشه با دلبستگیهاي سرزمین مادریاش خداحافظی کند،
کسی است که فرهنگ این سرزمین مدیون سالها از خود گذشتگی اوست و آنگاه ما
اینگونه بیسروصدا از دستش دادهایم.
شاید مسافران پنجشنبه شب فرودگاه بینالمللی امام نميدانستند آوازخوان
«کوچه باغهای نیشابور» برای اینکه دیگر طاقت خیلی چیزها را نداشت مجبور شد
اسباب اثاثیهاش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که یک عمر از آن گریزان
بود.
پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر
برجسته، تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد تا فصل تازهای را در آغاز دهه
هفتم زندگیاش پیش بگیرد، اما تردیدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر،
سالها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجویان حسرت روزهایی را
خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که شفیعی کدکنی
برای جامعه فرهنگی ایران ارزشمندتر از تصور خیلیها بود؛ هرچند هیچ عکاس و
خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن همیشگی او را به تصویر بکشد و کسی
غیر از خانوادهاش برای بدرقه او نرفته بود. خبر رفتن شفیعی کدکنی به آن
سوی آبها زمستان گذشته دهان به دهان چرخید، اما کسی آن را جدی نگرفت.
ماجرا از این قرار بود که استاد در یکی از کلاسهاي درسش قصد خود برای
عزیمت به خارج از کشور را مطرح میکند و از دانشجویان ميخواهد تا کارهای
نیمه تمامی را که به او مربوط ميشود، انجام دهند. آن روزها یکی از
دانشجویان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار یکی از روزنامهها مطرح
ميکند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگیرد. رفتن شفیعی کدکنی آن
روزها برای اولین بار در یکی از وبلاگها منتشر شد، ولی کسی جدیاش نگرفت.
رسانهها از یک طرف اصل خبر را شایعه نویسنده وبلاگ ميدانستند از طرفی
دیگر نميتوانستند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی همین اواخر یکی از نشریات
تقریبا زرد یک بار دیگر به قول خودش به آن شایعه دامن زد و یادآور شد که
خوشبختانه خبر تنها در حد شایعه باقی مانده است. همه چیز همینگونه گذشت تا
یکی از روزهای هفته گذشته فیض شریفی شاعر و منتقد شیرازی و از دوستان چهره
بلند آوازه ادبیات ایران یک بار دیگر خبر رفتن شفیعی کدکنی را برای
نویسنده همان وبلاگ تشریح کرد. انگار شفیعی کدکنی با تلفن از دوستانش
خداحافظي ميکرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتیم و منتظر ماندیم تا
بالاخره اتفاقی که نباید افتاد و شفیعی کدکنی به دعوت دانشگاه پریستون
ترجیح داد زندگیاش را در آمریکا ادامه بدهد و در همان جا به تدریس
بپردازد. او اولین استاد برجستهای نیست که رفتن را به ماندن ترجیح داد؛
اما تا این لحظه آخرین نفر از نسل طلایی اساتید ایرانی است که بیشتر از این
ماندن را تاب نیاورد. شاید هم از مهمترین استاد دانشگاههاي ایران به
شمار بیاید که تاکنون ترک وطن کرده است. پنجشنبه گذشته شفیعی کدکنی آخرین
لحظات تهران را با دوستان قدیمیاش مرتضی کاخی و محمد رضا حکیمی و
خانوادهاش گذراند. انگار دعوت دانشگاه پریستون یکساله است، ولی چون شفیعی
گرین کارت دارد قصد کرده سالهاي بیشتری را در آمریکا بگذراند. جامعه
دانشگاهی ایران یکی از علمیترین چهرههایش را از دست داد. برای آنهایی که
مثل مرتضی کاخی یک عمر را با شفیعی گذراندند این روزها، به تلخی زیتونهاي
رودبار ميگذرد. حتما تا چند وقت دیگر که دانشگاهها پس از تعطیلات
تابستانی کار خود را شروع کنند روزهای تلخ دانشجویان دانشگاه تهران هم آغاز
میشود که ناگهان با صندلی خالی استادی روبهرو خواهند شد که یکسال و اندی
پیش بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قیصر را اشک ریخته بود. مهرماه که
بیاید تازه روزهای تلخ آغاز میشود و خیلیها تنها ميایستند و زمزمه
ميکنند:
«به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز این
سرا، سرایم
«سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کوير
وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفهها، به باران، / برسان سلام ما را»
سفرت بخير، اما ...
یاسین نمکچیان
شاید مسافران فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) هم
نميدانستند پیرمردی که چمدان به دست کنارشان ایستاده تا پلههاي هواپیما
را بالا برود و برای همیشه با دلبستگیهاي سرزمین مادریاش خداحافظی کند،
کسی است که فرهنگ این سرزمین مدیون سالها از خود گذشتگی اوست و آنگاه ما
اینگونه بیسروصدا از دستش دادهایم.
[/url] |
شاید مسافران پنجشنبه شب فرودگاه بینالمللی امام نميدانستند آوازخوان
«کوچه باغهای نیشابور» برای اینکه دیگر طاقت خیلی چیزها را نداشت مجبور شد
اسباب اثاثیهاش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که یک عمر از آن گریزان
بود.
پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر
برجسته، تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد تا فصل تازهای را در آغاز دهه
هفتم زندگیاش پیش بگیرد، اما تردیدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر،
سالها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجویان حسرت روزهایی را
خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که شفیعی کدکنی
برای جامعه فرهنگی ایران ارزشمندتر از تصور خیلیها بود؛ هرچند هیچ عکاس و
خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن همیشگی او را به تصویر بکشد و کسی
غیر از خانوادهاش برای بدرقه او نرفته بود. خبر رفتن شفیعی کدکنی به آن
سوی آبها زمستان گذشته دهان به دهان چرخید، اما کسی آن را جدی نگرفت.
ماجرا از این قرار بود که استاد در یکی از کلاسهاي درسش قصد خود برای
عزیمت به خارج از کشور را مطرح میکند و از دانشجویان ميخواهد تا کارهای
نیمه تمامی را که به او مربوط ميشود، انجام دهند. آن روزها یکی از
دانشجویان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار یکی از روزنامهها مطرح
ميکند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگیرد. رفتن شفیعی کدکنی آن
روزها برای اولین بار در یکی از وبلاگها منتشر شد، ولی کسی جدیاش نگرفت.
رسانهها از یک طرف اصل خبر را شایعه نویسنده وبلاگ ميدانستند از طرفی
دیگر نميتوانستند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی همین اواخر یکی از نشریات
تقریبا زرد یک بار دیگر به قول خودش به آن شایعه دامن زد و یادآور شد که
خوشبختانه خبر تنها در حد شایعه باقی مانده است. همه چیز همینگونه گذشت تا
یکی از روزهای هفته گذشته فیض شریفی شاعر و منتقد شیرازی و از دوستان چهره
بلند آوازه ادبیات ایران یک بار دیگر خبر رفتن شفیعی کدکنی را برای
نویسنده همان وبلاگ تشریح کرد. انگار شفیعی کدکنی با تلفن از دوستانش
خداحافظي ميکرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتیم و منتظر ماندیم تا
بالاخره اتفاقی که نباید افتاد و شفیعی کدکنی به دعوت دانشگاه پریستون
ترجیح داد زندگیاش را در آمریکا ادامه بدهد و در همان جا به تدریس
بپردازد. او اولین استاد برجستهای نیست که رفتن را به ماندن ترجیح داد؛
اما تا این لحظه آخرین نفر از نسل طلایی اساتید ایرانی است که بیشتر از این
ماندن را تاب نیاورد. شاید هم از مهمترین استاد دانشگاههاي ایران به
شمار بیاید که تاکنون ترک وطن کرده است. پنجشنبه گذشته شفیعی کدکنی آخرین
لحظات تهران را با دوستان قدیمیاش مرتضی کاخی و محمد رضا حکیمی و
خانوادهاش گذراند. انگار دعوت دانشگاه پریستون یکساله است، ولی چون شفیعی
گرین کارت دارد قصد کرده سالهاي بیشتری را در آمریکا بگذراند. جامعه
دانشگاهی ایران یکی از علمیترین چهرههایش را از دست داد. برای آنهایی که
مثل مرتضی کاخی یک عمر را با شفیعی گذراندند این روزها، به تلخی زیتونهاي
رودبار ميگذرد. حتما تا چند وقت دیگر که دانشگاهها پس از تعطیلات
تابستانی کار خود را شروع کنند روزهای تلخ دانشجویان دانشگاه تهران هم آغاز
میشود که ناگهان با صندلی خالی استادی روبهرو خواهند شد که یکسال و اندی
پیش بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قیصر را اشک ریخته بود. مهرماه که
بیاید تازه روزهای تلخ آغاز میشود و خیلیها تنها ميایستند و زمزمه
ميکنند:
«به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز این
سرا، سرایم
«سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کوير
وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفهها، به باران، / برسان سلام ما را»
مهین (Orodist)- یار دلسوز انجمن
- تعداد پستها : 365
امتیاز : 169011
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 34
Join date : 2010-03-02
Age : 36
مواضيع مماثلة
» صدای بال ققنوسان ...شفيعي كدكني
» بهترین آموزگار استاد، شاگرد اوست. استاد عالیقدر فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ
» شعر نو سروده ای از استاد شهریار
» فردوسي استاد بي همتا
» استاد شیون فومنی
» بهترین آموزگار استاد، شاگرد اوست. استاد عالیقدر فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ
» شعر نو سروده ای از استاد شهریار
» فردوسي استاد بي همتا
» استاد شیون فومنی
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد