قاصدك دلم تنگ است.نثر.امين آزاد

من طرف aminazad الثلاثاء أبريل 26, 2011 4:56 pm

سلامم رابرسان به درياقاصدك .
دستي ازدل تنگم به سرشاليزاربكش.
قاصدك چشمانم راببربه ليلاكوه،كمي عطرچاي بياور.
چشمانم بي قرارباران است.
باران قهركردونباريد
ابرنشدكه برموجهاي كف وصدفهاي ماسه اي سجده كنم.
قاصدك رازپنهانم رابه دخترك شمالي آهسته بگو.
بگوكه شاهزاده ي آبي چشم،اسب سفيدچوبي راروبه آسمان گرفته
واميدبه رويش نيلوفرهاي مرداب دارد.
قاصدك چشم جنگل پرندگان بي قفس رابه جاي من ببوس وسلامم رابربام ...لاهيجان رهاكن.
پرستوهاراه لانه راگم كرده اند.
درانديشه ي پرستوهابودم كه لانه ام گم شد.

من طرف aminazad السبت أكتوبر 13, 2012 4:49 pm

تاخورشید.امین آزاد

رویای خیس ماسه های سخنگودریک چرت مانده به سپیده
چشم من دریامیخواهد
تن من حریص باران است
بغض شالیزارنمیشکنددرحنجره ی ابرها
خورشیددودگرفته ی اینجابرای زیرقرمزهانمیتابد
خون عشق دررگهای روستایی کلانشهرهامیرودروبه زوال و...گی
درجنگل مصنوعی اینجاعشق لحظه ای متولدمیشودوباشب پره هامیمیرد
امیدناک باش کودک بزرگ مجبور
غلیظ ترین تکه های شب قیرآلود
نزدیکترین دقایق به سپیده است
ازشب تاخورشیدراآبی معنی بایدکرد.
دل آبی احساساتم میگرفت وقت غروب
اگرانتظارسپیده بیهوده بود.

قاصدك دلم تنگ است.نثر.امين آزاد

قاصدك دلم تنگ است.نثر.امين آزاد

رد: قاصدك دلم تنگ است.نثر.امين آزاد