Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام






المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی من
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm

» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm

» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm

» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm

» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم

كساني كه Online هستند
در مجموع 1 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 1 مهمان

هيچ كدام

[ مُعاينة اللائحة بأكملها ]


بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
تدفق ال RSS


Yahoo! 
MSN 
AOL 
Netvibes 
Bloglines 


ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


شناخت فروغ فرخزاد در رابطه با جامعه ایران

اذهب الى الأسفل

شناخت فروغ فرخزاد در رابطه با جامعه ایران Empty شناخت فروغ فرخزاد در رابطه با جامعه ایران

پست من طرف Hamed الأربعاء يناير 06, 2010 3:47 pm


فروغ از پیشتازان تجدد در ایران است، به این اعتبار كه؛ اگر چه نیما در شعر فارسی صاحب این مقام است، ولی شعر فروغ
با حضور زن دنیای معاصر در آن، با تمامی وجود و فردیت این زمانی خویش،
تازگی دارد. به این اعتبار كه برای اولین بار زن به عنوان زن به شعر راه
یافته است.. از این روست كه می توان از او نیز، در شمار پیشگامان عرصه
تجدد در ایران نام برد.


این نوشته برداشتی است از مشکلی به نام "شناخت فروغ فرخزاد" در رابطه با جامعه ایران، كه می توان آن را به دیگر آثار و میراث ادبی ایران نیز بسط داد.

***

از
انقلاب مشروطه تا كنون كشور ما عرصه زورآزمایی سنت و مدرنیته با یكدیگر
بوده است. از آنجا كه روند شكل گیری مدرنیته در ایران هنوز نامعلوم و
نامشخص است، بررسی موضوع، چگونگی اندیشه بر آن و عملكرد تاكنونی آن همچنان
برای جامعه ما موضوع روز است.


تجدد
كالا نیست كه بتوان آن را به آنی خرید و صاحب شد. محورهایی از تجدد، از
جمله در عرصه سیاست، فرهنگ، ادبیات، زن، اقتصاد و دین بحث هایی را برای
جامعه ما پیش آورده كه موضوعاتی كلیدی در فرارویی جامعه سنتی ایران به
مدرنیته است. تجدد را باید آموخت، فرهنگ آن را كسب كرد، آن را زندگی كرد و
در زندگی و رفتار اجتماعی به كار بست. فردیت مایه مشترك تمامی این عرصه
هاست. و اینكه فرد و حقوق او را به رسمیت بشناسیم.


فردیت
از جمله رسم و رسوم تازه ای بود كه شعر نو، همچون داستان و رمان، در خلق و
دریافت هنر به عنوان یك شكل ادبی جدید با خود به همراه آورد.


موضوع
و مسأله زن یكی از مصادیق بارز تجدد و تجددستیزی در ایران است. اگر چه
دخالت مذهب در زندگی خصوصی افراد، در جامعه مدرن از بین می رود، ولی فرهنگ
مذهبی مشكلی ست كه سال های سال با ماست. اینكه می توانیم اخلاقی را كه سال
ها آموخته و به كار بسته ایم، به راحتی واگذاریم، خود موضوعی ست قابل
بحث.


در
بحث از ادبیات نوین ایران، معمولا از هدایت و جمال زاده در داستان نویسی و
نیما در شعر، به عنوان آغازگران این راه نام برده می شود.


فروغ فرخ زاد
از جمله شاعران ایران است كه آثار او تا كنون از راستای دغدغه مدرنیته
مورد توجه جامعه شناسی ادبیات فارسی قرار نگرفته است. اینكه آثار فروغ تا
چه اندازه با مفاهیم مدرنیته همخوانی یا مغایرت دارد، و اینكه او تا چه
اندازه توانسته است شكل و محتوای مدرن را در آثار خود درونی كند، پرسشی
است كه تا كنون برای منتقدان آثار او پیش نیامده است. شاید بررسی آثار او
از این زاویه بتواند كمكی باشد در شناخت بهتر معضل مدرنیته در جامعه شناسی
ادبیات فارسی.


بی آنكه قصد بررسی آثار فروغ را داشته باشیم، می خواهیم برای این پرسش كه چه رفتاری فروغ
را از دیگر افراد جامعه و همچنین شاعران هم دوره او متمایز می كند، پاسخی
بیابیم. آیا این رفتار می تواند با ویژگی های مدرنیته همخوانی داشته باشد؟
شاید بتوان با این انگیزه، رفتار اجتماعی او را در شعرش نیز جستجو كرد.


می
دانیم كه زیبایی شناسی مدرن تنها در ذهن زاده نمی شود و به آن محدود نمی
ماند. عرصه عینی این ذهنیت در رفتار اجتماعی می تواند با توجه به رشد ذهنی
جامعه و افراد آن، برجسته و یا كمرنگ شود. جامعه سنتی، آنگاه كه به بلوغ
نرسیده باشد، رفتار مدرن را جلف، غیراخلاقی و فاسد می نامد و می داند. به
عبارتی دیگر، زیبایی شناسی مدرن با ذهن این جامعه ناهمزمان است. انطباق
زندگی و شعر
فروغ با هم و از این زاویه با مدرنیسم همخوانی دارد. رفتار و عمل اجتماعی فروغ در شعرش نیز نمایان است.


به اعتباری می توان گفت، فروغ از پیشتازان تجدد در ایران است، به این اعتبار كه؛ اگر چه نیما در شعر فارسی صاحب این مقام است، ولی شعر فروغ
با حضور زن دنیای معاصر در آن، با تمامی وجود و فردیت این زمانی خویش،
تازگی دارد. به این اعتبار كه برای اولین بار زن به عنوان زن به شعر راه
یافته است.. از این روست كه می توان از او نیز، در شمار پیشگامان عرصه
تجدد در ایران نام برد. آنچه به نوآوری های شعر مربوط می شود، گام نخست را
نیما برداشته بود،
فروغ اما در تحول آن كوشید. او خود را در شعر خویش به جامعه مردسالار ایران تحمیل كرد. فروغ آن چیزی را می دید كه مردان نمی دیدند، جامعه نمی دید و اصلا از نظر فكری با آن فاصله داشت.


جهان فروغ،
بر خلاف شاعران زن پیش از او ، شفاف است. در انطباق با جهان طبیعی ست كه
شعر او را كفر نیز می دانند. به زمین كشاندن خدا از آسمان گام نخست
مدرنیته است. در این زمان است كه همه بخش های جهان انسان به نقد كشیده می
شود. از شناخت خود است كه به شناخت جامعه می رسیم. او خود را، درون خود
را، نیز عریان می كند. به طلسم سنت گرفتار نیست. این نیز گفتنی ست؛
روشنفكر ایرانی هیچگاه فرصت نیافت با قدیسان الهی درگیر شود، آن طور كه
غرب درگیر شد.


تجدد همزاد خودشناسی است. فروغ
متجدد گام در شناخت خویش برداشته بود. او می خواست خود را، آنچه و آنطور
كه هست، بشناسد، نه از دید فرهنگ مردسالار قرون حاكم بر ایران، ونه از چشم
اخلاق حاكم. او می خواست تجربه تاریخ ایران را به ذهن و زبان خود، با فكری
جدید و ابزاری نو، بازیابد. او نمی خواست بازخوان صرف و غیر شكاك گذشته
قومی خویش باشد. او سودای دیگر شدن و دیگر بودن را داشت و در این راه گام
برداشت.


فروغ
آن فردیتی است كه می خواهدمحور تفكر سیاسی و قانونی باشد، می خواهد حقوق
طبیعی و تفكیك ناپذیر خود را اعلام دارد، می خواهد از فرد خویش روایت تازه
ای ارایه دهد. او هستی خویش را با اندیشیدنش، با شعرش اعلام می دارد.


فروغ
شاعر شهرنشین است، شهری كه به دنیای نو و عصر تجدد تعلق دارد. شاعران پیش
از او به طبیعت پناه می بردند و در عالم خیال، ذهن خویش را پرواز می
دادند.
فروغ
اما به زمین بازگشت، از دامن طبیعت قدم به شهر گذاشت، كلمات كهنه شعر را
به تاریخ ادبیات سپرد، واژه های نو برگزید و شعر ایران را لباسی نو
پوشاند.


همان
گونه كه هر متن تاریخی در نهایت خویش یك اثر ادبی هم هست، اثر ادبی نیز
خود در اصل تاریخ است، آیینه ای از تاریخ كه می توان خود را در آن
بازیافت. از این رو آثار
فروغ تاریخ معاصر انسان ایرانی نیز هست، اثری كه می توانیم خود را در آن ببینیم. ما قصد بررسی اشعار فروغ را نداریم، ولی می بینم كه، منتقدین فروغ،
بیشتر رفتارهای اجتماعی او را، جدا از شعرش، آنهم به ظاهر از سكوی دنیای
مدرن ولی در واقع با عینك سنت بر چشم، بر رسی می کنند ، و در این بررسی،
بیشتر در پی توهمات هستند تا واقعیات. می خواهند ذهن ساده پندار خویش را
تغذیه كنند.


از
مشروطیت تا كنون ما فقط مدرنیته را بر زبان رانده ایم و در عرصه هایی ناقص
به كار بسته ایم، ولی هنوز به فكر و اندیشه آن مجهز نشده ایم. محتوای فكر
و فرهنگ ما هنوز در سنت سیر می كند. در حوزه اندیشه ، ما قادر نشده ایم به
گسست قطعی فكر و عمل از سنت دست یابیم. از این زاویه است كه می توان به
جرأت گفت، جامعه ما تا كنون نه
فروغ
را شناخته و نه شعرش را، زیرا به شرایط و عوامل لازم شناخت مسلح نیست، از
او اسطوره می سازد، پس آنگاه در پندارهای واهی خویش می كوشد این اسطوره را
بشناسد. حاصل این عمل چیزی جز دامن زدن به ابهام گرایی نیست.


در دنیای سراسر تضاد انسان ایرانی طبیعی ست، فروغ همچنان گمنام بماند. تا واقعیت این دنیا برای ما آشكار نشود، تا به كشف واقعی آن موفق نشویم، همچنان از فروغ خواهیم نوشت، زندگی مجهول او را مبهم تر و چهره او را در پس چهره خویش پنهان تر خواهیم كرد.

ما شیفته چهره مغشوشیم. شاهكار انسان ایرانی مغشوش كردن تاریخ است. ما از فروغ
آن را می نویسیم، آن را می گوییم، آن را به خاطر می آوریم، آن را گرامی می
داریم، كه به آن محتاجیم. در احتیاجات و روزمرگی های ماست كه
فروغ بیان می شود. و این چهره ای ست غیر واقعی از فروغ، و در اصل، حكایت به روزمرگی زندگی كردن انسان ایرانی. ما نمی خواهیم، و شاید بهتر است گفته شود، نمی توانیم فروغ
واقعی را بشناسیم، همچنانكه هدایت و حافظ و سعدی را. در غبار زندگی آنهاست
كه ما زندگی خود را می یابیم. و ما این غبار را دوست داریم. این غبار با
جامعه سنتی ما همخوان است. غبارزدایی از چهره آنان، همانا كشف من ایرانی
و هویت اوست در تاریخ.


شعر فروغ
چهره پنهان ما را نیز در خود دارد، نیمه تاریك ما در آیینه زمان، نیمه ای
كه خوش داریم همچنان در تاریكی بماند، كه این در "خمیره ماست كه چهره هایی
پنهان یا پنهانكار بمانیم" ما هیچگاه نخواستیم بر پرسشهای
فروغ
بیندیشیم و به آنها پاسخ گوییم، زیرا سوالهای او از زندگی، گره های وجود
هر انسان ایرانی ست، گره های تاریخ ماست، گره های فرهنگ ماست. ما نمی
خواهیم به این گره ها فكر كنیم. توان تاریخی آن را هم نداریم. سالهاست كه
داریم حرفهایی كلیشه ای را در مورد
فروغ، در لباسها و فرمهای گوناگون تكرار می كنیم.


برخلاف روشنفكر ایرانی كه خود را همیشه ناجی می دانست، كه این خود خلاف سنت روشنفكری ست، فروغ هیچگاه در این نقش ظاهر نشد. او هیچ رسالتی ، جز شعر، برای خود قائل نبود. فروغ از پیشگامان عرصه روشنفكری ایران است كه در رفتار خویش، همچون هدایت، نقش پیامبری را در جامعه پس زد و به كناری گذاشت. فروغ محبوب
همگان نبود، زبان گزنده ای داشت كه همه را از خود می راند، رک گو و بی
شیله پیله بود. چاپلوس و پنهانكار نبود. بر خلاف سنت فرهنگی ما كه نویسنده
باید در دسترس نباشد، او شاعری در دسترس بود و از این طریق از شخصیت
نویسنده تقدس زدایی كرد.
فروغ
از نوادر روشنفكران ایرانی است كه در حوزه عمل اجتماعی خود توانست گامی
جلوتر بردارد و از محتوای سنتی فكر و عمل روشنفكر ایرانی فاصله بگیرد.
رفتارهای اجتماعی
فروغ ارزش هایی مدرن دارند. جهان شعر فروغ
گرفتار روزمرگی نیست. در كانون اشعار او مسائل فردی و هستی شناختی و
روزمره به هم گره می خورند تا او -هنرمند- بتواند برای هستی پررنجش خود
معنایی بیابد. از این طریق است كه او به هستی در جهان امروز معنا می بخشد.


یكی از بارزترین ویژگی های فروغ
آن است كه به هیچ كس و هیچ چیز باج نمی دهد. از كسی هم باج نمی طلبد. او
نه مرید كسی است و نه می خواهد مراد كسی باشد. پس هیچ مسلک و مشربی هم
چهره و شعرش را پنهان نمی كند. در مواجهه با اخلاق حاكم بر جامعه و همچنین
در برخورد با خوانندگان آثارش سخت بی پرده است. برای بیان آنچه در ذهن
دارد، جهان فرم و دنیای واژه ها را آنطور كه خود می خواهد در اختیار گرفته
و در این راه آثار ماندگار و خلاقی آفریده است كه در ادبیات فارسی ماندگار
خواهند بود.


فروغ
باری سنگین را در شناخت تن، در شعر عاشقانه ایران بر دوش كشید. به همان
نسبت كه او در این كار موفق بود، منتقدین او ناموفقند. ذهن های عقب مانده،
"تن"ی دیگر را در شعر
فروغ عمده می كنند، تنی كه پرورده ذهن در بند خودشان است. شعر فروغ، شعر دفاع از جسم و جان است، "احترام به جسم و ستایش تن است". فروغ
انسان مدرنی بود كه در شعر خویش توانایی جسم و جان را كشف كرد. جنسیت، آن
گونه كه او بر آن می اندیشید، خلاف ذهن بیمار جامعه و اخلاق حاكم بر آن
بود. او جسم را بر خلاف فرهنگ حاكم نه خوار و ذلیل، بل عزیز و گرامی كشف
می كند. فعل جنسی برای او نه هرزه گویی و هرزه نویسی، بل سراسر زندگی ست.
او بیزار از جسم خویش نیست، به آن می بالد، آن را شكوفاتر می خواهد، و
انسان را به اندیشه بر آن وامی دارد. جای تأسف است كه؛ فكر سالم او در
برابر فكر ناسالم جامعه هنوز هم به مقابله، قد برافراشته است. "
فروغ فرخ زاد به كشف تن بر می خیزد و صاحب جسم خود می شود". و از تن و جسم خویش است كه به تن و جسم جامعه می رسد.


فروغ
در شعر خود به چالشی بزرگ بر علیه مناسبات اجتماعی جنسیت گرا برخاست.
تجربه عملی او و ریزه كاری هایی كه او در این چالش اجتماعی شناخت، در
زندگی و شعر او بازتاب روشنی دارند.
فروغ
بی آنكه ادعای مبارزات آزادی خواهانه و برابرطلبانه داشته باشد، مبارز و
منتقدی آزادی خواه بود و اگر در این عرصه و در این راه، خشم جامعه
مردسالار را برانگیخت، مورد سانسور قرار گرفت و یا اثرش مورد بی مهری و
سكوت فرهنگ جنسیت گرا قرار گرفت، امری ست طبیعی. او انسان خودبنیادی بود
كه به خودآگاهی زنانه رسیده بود.
فروغ
با شناخت از شیوه ها و رفتار مردسالار حاكم، در مواجهه با آن احساس ضعف
نكرد، در اذهان پرسش هایی را برانگیخت كه حقیقت موجود را به زیر سئوال
كشاند.


در شعر فروغ،
یعنی شعری كه فرهنگ جدیدی با خود داشت، كلمات نیز عصیانگرند، واژه های
سالها سركوب شده تاریخ سر به شورش برداشته اند و به فرهنگ شعر ایران هجوم
آورده اند. و این كلمات هستند كه هنوز هم جامعه آنها را طرد می كند.


اینکه توده مردم با شعر فروغ مشكل داشته و یا دارند و یا خیر، امری ثانوی است. مهم این است كه روشنفكر ایرانی با فروغ
مشكل دارد. در این عرصه حتی شاعرانی كه شعر نو می سرودند، در كج فهمی های
خویش، او را محكوم می كردند. "از چند استثنا كه بگذریم، معاصران
فروغ با داوری هایشان... به روشنی نشان داده اند كه از رابطه با ذهنیت مدرن فروغ
عاجز بوده و هستند". یكی شعرهایش را "شعرهایی رختخوابی" می نامد، دیگری
"بوی فرنگی و غرب زدگی" از آن به مشامش می رسد. كسی دیگر آزاد زیستن او را
چیزی می خواند كه "بی بند و باری بیشتر به آن می برازد". و آن دیگر شعر
"دیوارهای مرز" او را "از همان حرفهاست" ارزشگذاری می كند. كسی هم در پی
انتشار "تولدی دیگر" كشف می كند كه
فروغ
"از شر پایین تنه دارد خلاص می شود و این خبر خوشی است" و این اظهار نظرها
را می توان به تمام جامعه بسط داد، كه هیچ یك از آنها نمی تواند نظری شخصی
باشد.


انسان ایرانی درك نمی كرد كه فروغ در
راه شناخت خویش، پیش از آنكه جامعه فاسد و عقب مانده ایران را نقد كند، بی
رحمانه به نقد خویش پرداخته است. "روشنفكران"ی كه خود غرق در دود و دم و
خمر و شرب و زن بودند، از
فروغ "ولگرد" سخن می گفتند.


بیهوده نیست كه "اداهای فروغ در آوردن" و "فروغ بازی" در جامعه ما به فحش و توهین نزدیك تر است تا احترام.

یكی
دیگر از پدیده های جامعه سنتی اسطوره سازی ست. اسطوره ساختن ریشه در
ناآگاهی دارد. انسان ناآگاه آرزوها، امیال، و به طور كلی دنیای خویش را،
در حرف، سخن و رفتار كسی كه گونه ای دیگر است، باز می شناسد. او را بزرگ
می كند، رهبر می گرداند، به دنبالش راه می افتد تا پیروش باشد، از امیدهای
خویش لباس بر تنش می كند، خیال های خود را در او باز می تاباند، و نتیجه
آنكه، بنده آن می شود كه خود آفریده است. هر اندازه كه عمر اسطوره ای قدمت
بیشتری داشته باشد، شناخت او نیز مشكلتر است. اسطوره ها هر روز شاخ و بال
و شكلی جدید به خود می گیرند. تضعیف اسطوره با شناخت او در ارتباط است. هر
اندازه دایره شناخت انسان گسترش یابد، دامنه اسطوره سازی او محدودتر می
شود. به طور كلی، انسان سنتی بی اسطوره نمی تواند زندگی كند.


در
جامعه سنتی چه بسا شخصیت های واقعی و یا آثاری هنری و ادبی یافت می شوند
كه در شرایط خاصی به اسطوره بدل شده اند. طبیعی ست كه این اسطوره، دیگر آن
شخص و یا شیء واقعا موجود نیست، به چیز دیگری بدل شده است كه شناخت واقعی
آن، هر روز كه بگذرد، مشكلتر می شود.


در
جامعه ما، از آنجا كه هنوز با گامهای سنت قدم بر می داریم، بسیاری از آثار
ادبی و نویسندگانشان به اسطوره بدل شده اند. جامعه سالهاست، فكر می كند،
آنها را شناخته است، ولی در واقع در بی خبری خویش است كه همچنان گام در
ناشناخته ها بر می دارد. پرداختن به اسطوره های تاریخی هدف ما در این
نوشته نیست، تنها می خواهیم نمونه ای از اسطوره های معاصر را نشان دهیم.
فروغ فرخ زاد،
شاعر معاصر ایران كه از تولدش كمتر از هشتاد سال و از مرگش چهل سال می
گذرد، و در شمار مهمترین شاعران معاصر ایران است، در جامعه ما به اسطوره
بدل شده است و ما از شناخت آن عاجزیم.


جهان آفریده شده در آثار فروغ،
بازنگری و بازسازی ساده ترین جلوه هایی از واقعیت زندگی ماست كه در
هزارتوی ذهن متناقص ما به راز و رمز بدل شده، و ذهن تك خطی و یك بعدی ما
از آن معما ساخته است و در "واقع گرایی" خویش می خواهد جهان شاعر را تفسیر
كند. ذهن منحط ما در ساده پنداری های خود، به عادت معمول، می خواهد ذهن
هنرمند را، كه در اینجا
فروغ باشد، غلام حلقه به گوش و دست آموز ذهن خود كند.


جامعه بیمار ما برخوردهای بیمارگونه ای نیز با پدیده ها دارد. شناخت ما از فروغ نیز در همین راستا قابل بررسی است. ما به آن چیزی از فروغ افتخار می كنیم كه نمی دانیم چیست. می پذیریم كه، فروغ
در فرهنگ سراسر مردانه ما به عنوان یك زن حضور خویش را با شعر خود اعلام
داشت، ولی زن بودن او را، جنسیت او را، احساس او را، "مردانه" سانسور می
كنیم و به شاهكاری كه آفریده ایم، افتخار.




با گذشت چند سال و با مرگ هر هنرمندی آثار او نیز به مرور دگرگونه می شوند. آثار هدایت و فروغ
نمونه هایی گویا در این مورد هستند. از ادبیات كلاسیك ایران نیز برای
نمونه می توان از كلیات عبید نام برد. جامعه عقب مانده آثار ادبی و هنری
را ابتدا سانسور در سانسور كرده، نقطه چین می كند تا پس از گذشت سالها،
با گام گذاشتن در تجدد، با رنج و مشقت فراوان نقطه چین ها را كشف كند. بر
خلاف این رفتار، در جامعه مدرن ابتدا همه آثار یك هنرمند را جمع آوری می
كنند، مجموعه آثار و نوشته های او را منتشر می كنند، و آنگاه به بررسی
آثار، آرا و رفتار او می پردازند. این بررسی نه بر حدس و گمان متكی است و
نه اما و اگر.

با توجه به آثاری كه از فروغ فرخ زاد تا كنون به چاپ رسیده است، و با توجه به ارزیابی هایی كه در باره او شده است، فروغ به موجود غیرقابل شناختی تبدیل شده كه هر كسی بخواهد او را بشناسد، گیج خواهد شد و به اشتباه دچار. در این شكی نیست كه فروغ به
عنوان فردی كه در جامعه سنتی ایران رشد كرده بود، به حتم بارهای منفی
رفتارهای سنتی را نیز مقداری با خود داشته است، ولی در محیط موجود تشخیص
جنبه های مثبت و منفی آثار و رفتار اجتماعی
فروغ مشكل است.
Hamed
Hamed
کاربر انجمن
کاربر انجمن

تعداد پستها : 23
امتیاز : 163717
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 8
Join date : 2009-12-18

http://www.sunpolis.blogfa.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد