Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت
اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام
75. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در لوکزامبورگ
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی منمن طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm
» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm
» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm
» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm
» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم |
كساني كه Online هستند
در مجموع 10 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 10 مهمان هيچ كدام
بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
ورود
نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
3 مشترك
صفحه 1 از 1
نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
بین
شاعران معاصر ما صدای فروغ و سهراب به هم نزدیک است . سهراب بهترین شعر
های خود را در اواخر عمر فروغ و بعد از او سرود و محتملا این سهراب بود که
زبان روان و لحن صمیمی را از فروغ آموخته بود .
این هر دو شاعر احترام خاصی برای یکدیگر قائل بودند . سهراب در شعر های خود به فروغ اشاراتی دارد . در « ندای آغاز » می گوید :
چیز هایی هم هست ، لحظه هایی پر اوج
( مثلا شاعره یی را دیدم
آن چنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت ...)
که شاید اشاره یی به این سطور « تولدی دیگر » باشد :
( و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت )
سهراب در شعر مستقلی موسوم به « دوست » عواطف و احساسات خود را در مورد فروغ بیان کرده است. ( بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
.
.
.
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نور ها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ در ها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم ...)
« هیچ » را که در « و رفت تا لب هیچ » و چند جای دیگر هم آورده است در حقیقت از فروغ گرفته است :
( ما بر زمینی هرزه روئیدیم
ما بر زمینی هرزه می باریم
ما « هیچ » را در راه ها دیدیم
بر اسب زرد بالدار خویش
چون پادشاهی راه می پیمود ...)
« در آب های سبز تابستان »
هیچ را خود فروغ در گیومه قرار داده است و زمین هرزه یاد آور waste land الوت است که تحت عنوان « سرزمین هرز » به فارسی ترجمه شده بود .
فروغ
هم نبوغ سهراب را کشف کرده بود . یک جا در مصاحبه ای درباره او می گوید :
« سپهری از بخش آخر کتاب (( آوار آفتاب )) شروع می شود و به شکل خیلی تازه
و مسحور کننده یی هم شروع می شود و همین طور ادامه دارد و پیش می رود .
سپهری با همه فرق دارد . دنیای فکری و حسی او برای من جالبترین دنیاهاست .
او از شهر و زمان و مردم خاصی صحبت نمی کند . او از انسان و زندگی حرف می
زند و به همین دلیل وسیع است . در زمینه وزن راه خودش را پیدا کرده . اگر
تمام نیروهایش را فقط صرف شعر می کرد ، آن وقت می دیددید که به کجا خواهد
رسید .»
متاسفانه
فروغ در بهمن ماه 1346 در گذشت و ادامه اعتلای شعری سپهری را ندید . حجم
سبز در 1346 چاپ شد ، اما صدای پای آب و مسافر به ترتیب در 1344 و بهار
1345 چاپ شده بودند .
فروغ
یک جا ، شعر « روشنی ، من ، گل ،آب » سپهری را همراه با شعر های خود
خوانده است . سبک سبک شعری این دو گاهی به حدی به هم نزدیک است که اصلا
کسی متوجه نمی شود که این شعر از فروغ نیست . زبان این دو شاعر ساده و
روان است و هر دو نگاه های تازه صمیمانه دارند . به هر حال لغات و تعبیرات
مشترک بسیاری بین این دو قابل تشخیص است . در شعر « تا نبض خیس صبح » ،
سپهری هم مانند فروغ بر روی « دست » تکیه دارد . یا می گوید :
( عصر مرا با دریچه های مکرر وسیع کرد )
که یاد آور مصراع :
( و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ )
هر دو از واژه « به اندازه » به نحو همانندی استفاده کرده اند :
( من به اندازه یک ابر دلم می گیرد ...
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد ... )
(( ندای آغاز )) سهراب
( پشت در یا ها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه خورشید چشمان سحر خیزان است . )
(( پشت در یا ها )) سهراب
( در اتاقی که به اندازه یک تنهایی است
دل من
که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد . )
(( تولدی دیگر )) فروغ
از
جمله لغات مشترک بیت آن دو ؛ سیب ، آینه ، پنجره ، عشق ، تنهایی ، جو ،
خیابان ، زندگی ، هماغوشی، حجم ، سبز ، لحظه ... را اکنون می توانیم به
یاد بیاوریم .فوت و فن های ادبی یا به اصطلاح بیان و بدیع ، نکات دستوری
یا نحو کلام هم بین آن دو شبیه است .
اما
البته در فضاهای معنوی آن ها تفاوت هایی است . سپهری شاعری است بینشمند که
نظام فکری مشخصی دارد که می توان گفت تا حدودی صبغه فلسفی یا بهتر است
بگوییم عرفانی دارد . سپهری به طور کلی شاعر با فرهنگی است که شعر او پر
از تلمیحات و اشاره های فرهنگی است . فروغ بیشتر عاطفی و حساس است و در
شعر او خبری از تلمیح و اشاره های فرهنگی نیست . حساسیت او را گاهی به
زمینه های اجتماعی و حتی سیاسی می کشاند ، حال آنکه سپهری در افق های دور
تر و وسیع تری است . فروغ بیشتر در زمین است ، حال آنکه سپهری اگر هم در
زمین باشد ، در زمینی است که همه کس را به آنجا راه نیست . فروغ بیشتر در
گذشته های زندگی معمولی است در خاطرات گذشته اش . سپهری توصیه به زمان حال
می کند و منقطع بودن از ماضی و مستقبل .و این در حالی است که فروغ یک لحظه
هم از فکر « بادبادک ها » غافل نیست . سپهری اگر گاهی از کودکی و کودک سخن
می گوید به اعتبار آن است که کودک مظهر پاکی است و کسی است که هنوز نگاهش
به گرد و غبار عادات مکدر نشده است . اما به هر حال او هم مانند فروغ به
بهانه های مختلف به سراغ کودکان و کودکی می رود :
( پسری سنگ به دیوار دبستان می زد
کودکی هسته زرد آلو را ، روی سجاده بی رنگ پدر تف می کرد )
((صدای پای آب ))
در شعر سپهری همه جزئیات در خدمت یک بینش فلسفی و کلی است از جمله طرح همین مساله کودکی .
برای
آن که تفاوت نگاه های این دو شاعر در مسائل جهان بینی روشن شود ، کافی است
که دو مصراع زیر را در مورد « لحظه » از آن دو بخوانیم :
( حس می کنم که وقت گذشته است
حس می کنم که « لحظه » سهم من از برگ های تاریخ است
حس می کنم که میز فاصله کاذبی است در میان گیسوان
من و دست های این غریبه غمگین )
(( پنجره ))
( زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه « اکنون » است )
(( صدای پای آب ))
«
لحظه » فروغ همین لحظه زمینی نجومی است که با شتاب در حال فناست . فروغ می
ترسد ، عمر در حال سپری شدن است و او هنوز زندگی خود را نزیسته است .
متاسف است و عجله دارد . اما « اکنون » سپهری حوضچه یی است مصفا بین ماضی
و مستقبل که می توان در آن پرید و جان و تن را صفا داد . شاعر شتابناک
نیست بلکه با تانی کامل به مکث و توقف در اکنونی پر حکمت توصیه می کند .
لحظه او لحظه یی روحانی و معنوی است ، لحظه حقیقی که ربطی به ساعت ندارد و
با نفس ادراک می شود .
فروغ
شکست خورده و بدبین و مایوس است ، زنی تنها که همواره در آستانه فصلی سرد
بوده است ، اما سپهری خوش بین و متحرک و شاد است ، مردی تنها اما مجموع که
همواره در آستانه بهاری شگرف بوده است . اگر زندگی برای فروغ چیزی جز ابر
های سیاه کسالت بار نبوده است برای سپهری رسم خوشایندی بود و اگر آویختن
پرده یی سهم فروغ از آسمان گرفته است و او همواره در حال فرورفتن به اعماق
زمین است ، سپهری هر کجا باشد ، آسمان مال اوست . او بر همه زمین که هیچ
بر آسمان نیز دست دارد .
اما
در جزئیات یا در امور متعددی بین نگاه های آن دو شباهت هم هست . هر دو به
طبیعت نگاه های دقیقی دارند . راست است که قوانین اجتماعی و مشکلات زندگی
زنی تنها چون فروغ را به بیانی مایوسانه می کشاند و سپهری صوفی وار قوانین
و مشکلات را به هیچ می گیرد و دم از نشاط و حرکت می زند ، اما در بنیاد
گاهی نحوه تلقی به هم نزدیک است . مثلا در تعارفی که هر دواز زندگی کرده
اند ، آن را آمیخته ای از مرگ و زندگی ، غم و شادی و بد و خوب دانسته اند
، منتها فروغ عکس العمل نشان می دهد ، اما سپهری می گوید این قانون زندگی
است و باید حقیقت را با روی خوش پذیرفت . همچنین هر دو مرگ را به نحوی
توصیف کرده اند که هم زنده است و هم مرده .
یکی
دیگر از شباهت های عقیدتی بین آن دو عقیده رجحان اعصار کهن بر دوره های
متاخر و خوشبخت انگاشتن بشر کهن نسبت به بشر امروزی است ؛ در گذشته خیر
بهتری بوده است . فروغ ایده کذائی پیشرفت progress
را با استعاره اوردن « پیغمبران » برای دانشمندان به سخره می گیرد .
پیغمبران باید مبشر صلح و دوستی باشند ، حال آنکه پیغمبران عصر ما یعنی
دانشمندان و اداره کنندگان امور جهانی چیزی جز نکبت و بد بختی برای ما به
ارمغان نیاورده اند :
( پیغمبران ، رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما آوردند
این انفجار های پیاپی
و ابر های مسموم
آیا طنین آیه های مقدس هستند ؟
ای دوست ، ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس )
(( پنجره ))
یکی
دیگر از شباهت های بین فروغ و سهراب قدرت پیشگویی آنان است . شاعران وارث
جادوگران و غیبگویان و ساحران قبیله های کهن بشری هستند و به قول سپهری :
( شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند )
(( پشت دریا ها ))
و به قول نظامی :
بلبل عرشند سخن پروران باز چه مانند به آن دیگران
ز آتش فکرت چو پریشان شوند با ملک از جمله خویشان شوند
پرده رازی که سخن پروری است سایه یی از پرده پیغمبری است
پیش و پسی بست صف کبریا پس شعرا آمد و پیش انبیا
این دو نظر محرم یک دوست اند این دو چو مغز آن همه چون پوست اند
نبی
و نبوت از ریشه « انبیا » به معنی خبر است . پیغمبران حاملان خبر های بزرگ
هستند و از آینده خبر می دهند . بسیاری از شاعران و نویسندگان نیز از
آینده خبر داده اند و در آثار کافکا ، نمائی از جهان بعد از او ترسیم شده
است . آنچه در اینجا مراد و منظور است اشاره به پیش بینی سهراب به مرگ خود
در بهار و فروغ در زمستان است .
سهراب در اردیبهشت 1359 به بیماری سرطان در گذشت . در « مسافر» می گوید :
( مرا سفر به کجا می برد
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت نرم فراغت
گشوده خواهد شد ؟
.
.
.
و در کدام بهار
درنگ خواهی کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد ؟ )
او در بهار 1359 درنگ کرد . در آخرین شعر مجموعه « حجم سبز » می گوید :
( آه ، در ایثار سطح ها چه شکوهی است !
ای سرطان شریف عزلت
سطح من ارزانی تو باد ! )
سهراب جز در سال های آخر ، از بیماری سرطان خود خبر نداشت و سرطان عزلت در اینجا ، در واقع اضافه تشبیهی است .
فروغ
شاعر زمستان بود . در زمستان زاد و در زمستان در گذشت . او نبیه یی بود که
سر انجام در مقابل این سوال که چه می خواهی ؟ مانند سیبولا ها در اساطیر
یونان و روم ، کاهنه ها و زنان غیبگو که در اقطار
جهان کهن چون بابل و یونان و مصر ... پراکنده بودند و از آینده خبر می
دادند ، پاسخ داد که : « می خواهم بمیرم » . در « ایمان بیاوریم به آغاز
فصل سرد » که تاریخ زمستان عمر اوست می گوید :
( امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتی است به آرامش
.
.
.
به مادرم گفتم: « دیگر تمام شد »
گفتم : « همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد »
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم
.
.
.
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب می داند . )
جائی می گوید : « ... می ترسم که زود تر از آنچه که فکر می کنم بمیرم و کارهایم ناتمام بماند »
در پایان آخرین شعرش « پرنده مردنی ست » که آن را کمی قبل از مرگش سروده است می گوید :
( پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست )
و این در حقیقت آخرین کلام شعری است که بر تکه کاغذی نوشته است .
(( با تشکر و کسب اجازه از آقای دکتر سیروس شمیسا :
این مطلب از کتاب « نگاهی به فروغ فرخزاد » نوشته دکتر سیروس شمیسا می باشد .
به عنوان خواننده کتاب « نگاهی به فروغ فرخزاد »، نمره قابل قبول و بالایی را به
نقد و نگاه ایشان از فروغ می دهم، لیکن نقد ایشان هم
مورد نقد است .البته این کتاب در زمستان
1371 نوشته شده است . با تشکر - حامد . ک ))
شاعران معاصر ما صدای فروغ و سهراب به هم نزدیک است . سهراب بهترین شعر
های خود را در اواخر عمر فروغ و بعد از او سرود و محتملا این سهراب بود که
زبان روان و لحن صمیمی را از فروغ آموخته بود .
این هر دو شاعر احترام خاصی برای یکدیگر قائل بودند . سهراب در شعر های خود به فروغ اشاراتی دارد . در « ندای آغاز » می گوید :
چیز هایی هم هست ، لحظه هایی پر اوج
( مثلا شاعره یی را دیدم
آن چنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت ...)
که شاید اشاره یی به این سطور « تولدی دیگر » باشد :
( و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت )
سهراب در شعر مستقلی موسوم به « دوست » عواطف و احساسات خود را در مورد فروغ بیان کرده است. ( بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
.
.
.
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نور ها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ در ها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم ...)
« هیچ » را که در « و رفت تا لب هیچ » و چند جای دیگر هم آورده است در حقیقت از فروغ گرفته است :
( ما بر زمینی هرزه روئیدیم
ما بر زمینی هرزه می باریم
ما « هیچ » را در راه ها دیدیم
بر اسب زرد بالدار خویش
چون پادشاهی راه می پیمود ...)
« در آب های سبز تابستان »
هیچ را خود فروغ در گیومه قرار داده است و زمین هرزه یاد آور waste land الوت است که تحت عنوان « سرزمین هرز » به فارسی ترجمه شده بود .
فروغ
هم نبوغ سهراب را کشف کرده بود . یک جا در مصاحبه ای درباره او می گوید :
« سپهری از بخش آخر کتاب (( آوار آفتاب )) شروع می شود و به شکل خیلی تازه
و مسحور کننده یی هم شروع می شود و همین طور ادامه دارد و پیش می رود .
سپهری با همه فرق دارد . دنیای فکری و حسی او برای من جالبترین دنیاهاست .
او از شهر و زمان و مردم خاصی صحبت نمی کند . او از انسان و زندگی حرف می
زند و به همین دلیل وسیع است . در زمینه وزن راه خودش را پیدا کرده . اگر
تمام نیروهایش را فقط صرف شعر می کرد ، آن وقت می دیددید که به کجا خواهد
رسید .»
متاسفانه
فروغ در بهمن ماه 1346 در گذشت و ادامه اعتلای شعری سپهری را ندید . حجم
سبز در 1346 چاپ شد ، اما صدای پای آب و مسافر به ترتیب در 1344 و بهار
1345 چاپ شده بودند .
فروغ
یک جا ، شعر « روشنی ، من ، گل ،آب » سپهری را همراه با شعر های خود
خوانده است . سبک سبک شعری این دو گاهی به حدی به هم نزدیک است که اصلا
کسی متوجه نمی شود که این شعر از فروغ نیست . زبان این دو شاعر ساده و
روان است و هر دو نگاه های تازه صمیمانه دارند . به هر حال لغات و تعبیرات
مشترک بسیاری بین این دو قابل تشخیص است . در شعر « تا نبض خیس صبح » ،
سپهری هم مانند فروغ بر روی « دست » تکیه دارد . یا می گوید :
( عصر مرا با دریچه های مکرر وسیع کرد )
که یاد آور مصراع :
( و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ )
هر دو از واژه « به اندازه » به نحو همانندی استفاده کرده اند :
( من به اندازه یک ابر دلم می گیرد ...
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد ... )
(( ندای آغاز )) سهراب
( پشت در یا ها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه خورشید چشمان سحر خیزان است . )
(( پشت در یا ها )) سهراب
( در اتاقی که به اندازه یک تنهایی است
دل من
که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد . )
(( تولدی دیگر )) فروغ
از
جمله لغات مشترک بیت آن دو ؛ سیب ، آینه ، پنجره ، عشق ، تنهایی ، جو ،
خیابان ، زندگی ، هماغوشی، حجم ، سبز ، لحظه ... را اکنون می توانیم به
یاد بیاوریم .فوت و فن های ادبی یا به اصطلاح بیان و بدیع ، نکات دستوری
یا نحو کلام هم بین آن دو شبیه است .
اما
البته در فضاهای معنوی آن ها تفاوت هایی است . سپهری شاعری است بینشمند که
نظام فکری مشخصی دارد که می توان گفت تا حدودی صبغه فلسفی یا بهتر است
بگوییم عرفانی دارد . سپهری به طور کلی شاعر با فرهنگی است که شعر او پر
از تلمیحات و اشاره های فرهنگی است . فروغ بیشتر عاطفی و حساس است و در
شعر او خبری از تلمیح و اشاره های فرهنگی نیست . حساسیت او را گاهی به
زمینه های اجتماعی و حتی سیاسی می کشاند ، حال آنکه سپهری در افق های دور
تر و وسیع تری است . فروغ بیشتر در زمین است ، حال آنکه سپهری اگر هم در
زمین باشد ، در زمینی است که همه کس را به آنجا راه نیست . فروغ بیشتر در
گذشته های زندگی معمولی است در خاطرات گذشته اش . سپهری توصیه به زمان حال
می کند و منقطع بودن از ماضی و مستقبل .و این در حالی است که فروغ یک لحظه
هم از فکر « بادبادک ها » غافل نیست . سپهری اگر گاهی از کودکی و کودک سخن
می گوید به اعتبار آن است که کودک مظهر پاکی است و کسی است که هنوز نگاهش
به گرد و غبار عادات مکدر نشده است . اما به هر حال او هم مانند فروغ به
بهانه های مختلف به سراغ کودکان و کودکی می رود :
( پسری سنگ به دیوار دبستان می زد
کودکی هسته زرد آلو را ، روی سجاده بی رنگ پدر تف می کرد )
((صدای پای آب ))
در شعر سپهری همه جزئیات در خدمت یک بینش فلسفی و کلی است از جمله طرح همین مساله کودکی .
برای
آن که تفاوت نگاه های این دو شاعر در مسائل جهان بینی روشن شود ، کافی است
که دو مصراع زیر را در مورد « لحظه » از آن دو بخوانیم :
( حس می کنم که وقت گذشته است
حس می کنم که « لحظه » سهم من از برگ های تاریخ است
حس می کنم که میز فاصله کاذبی است در میان گیسوان
من و دست های این غریبه غمگین )
(( پنجره ))
( زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه « اکنون » است )
(( صدای پای آب ))
«
لحظه » فروغ همین لحظه زمینی نجومی است که با شتاب در حال فناست . فروغ می
ترسد ، عمر در حال سپری شدن است و او هنوز زندگی خود را نزیسته است .
متاسف است و عجله دارد . اما « اکنون » سپهری حوضچه یی است مصفا بین ماضی
و مستقبل که می توان در آن پرید و جان و تن را صفا داد . شاعر شتابناک
نیست بلکه با تانی کامل به مکث و توقف در اکنونی پر حکمت توصیه می کند .
لحظه او لحظه یی روحانی و معنوی است ، لحظه حقیقی که ربطی به ساعت ندارد و
با نفس ادراک می شود .
فروغ
شکست خورده و بدبین و مایوس است ، زنی تنها که همواره در آستانه فصلی سرد
بوده است ، اما سپهری خوش بین و متحرک و شاد است ، مردی تنها اما مجموع که
همواره در آستانه بهاری شگرف بوده است . اگر زندگی برای فروغ چیزی جز ابر
های سیاه کسالت بار نبوده است برای سپهری رسم خوشایندی بود و اگر آویختن
پرده یی سهم فروغ از آسمان گرفته است و او همواره در حال فرورفتن به اعماق
زمین است ، سپهری هر کجا باشد ، آسمان مال اوست . او بر همه زمین که هیچ
بر آسمان نیز دست دارد .
اما
در جزئیات یا در امور متعددی بین نگاه های آن دو شباهت هم هست . هر دو به
طبیعت نگاه های دقیقی دارند . راست است که قوانین اجتماعی و مشکلات زندگی
زنی تنها چون فروغ را به بیانی مایوسانه می کشاند و سپهری صوفی وار قوانین
و مشکلات را به هیچ می گیرد و دم از نشاط و حرکت می زند ، اما در بنیاد
گاهی نحوه تلقی به هم نزدیک است . مثلا در تعارفی که هر دواز زندگی کرده
اند ، آن را آمیخته ای از مرگ و زندگی ، غم و شادی و بد و خوب دانسته اند
، منتها فروغ عکس العمل نشان می دهد ، اما سپهری می گوید این قانون زندگی
است و باید حقیقت را با روی خوش پذیرفت . همچنین هر دو مرگ را به نحوی
توصیف کرده اند که هم زنده است و هم مرده .
یکی
دیگر از شباهت های عقیدتی بین آن دو عقیده رجحان اعصار کهن بر دوره های
متاخر و خوشبخت انگاشتن بشر کهن نسبت به بشر امروزی است ؛ در گذشته خیر
بهتری بوده است . فروغ ایده کذائی پیشرفت progress
را با استعاره اوردن « پیغمبران » برای دانشمندان به سخره می گیرد .
پیغمبران باید مبشر صلح و دوستی باشند ، حال آنکه پیغمبران عصر ما یعنی
دانشمندان و اداره کنندگان امور جهانی چیزی جز نکبت و بد بختی برای ما به
ارمغان نیاورده اند :
( پیغمبران ، رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما آوردند
این انفجار های پیاپی
و ابر های مسموم
آیا طنین آیه های مقدس هستند ؟
ای دوست ، ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس )
(( پنجره ))
یکی
دیگر از شباهت های بین فروغ و سهراب قدرت پیشگویی آنان است . شاعران وارث
جادوگران و غیبگویان و ساحران قبیله های کهن بشری هستند و به قول سپهری :
( شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند )
(( پشت دریا ها ))
و به قول نظامی :
بلبل عرشند سخن پروران باز چه مانند به آن دیگران
ز آتش فکرت چو پریشان شوند با ملک از جمله خویشان شوند
پرده رازی که سخن پروری است سایه یی از پرده پیغمبری است
پیش و پسی بست صف کبریا پس شعرا آمد و پیش انبیا
این دو نظر محرم یک دوست اند این دو چو مغز آن همه چون پوست اند
نبی
و نبوت از ریشه « انبیا » به معنی خبر است . پیغمبران حاملان خبر های بزرگ
هستند و از آینده خبر می دهند . بسیاری از شاعران و نویسندگان نیز از
آینده خبر داده اند و در آثار کافکا ، نمائی از جهان بعد از او ترسیم شده
است . آنچه در اینجا مراد و منظور است اشاره به پیش بینی سهراب به مرگ خود
در بهار و فروغ در زمستان است .
سهراب در اردیبهشت 1359 به بیماری سرطان در گذشت . در « مسافر» می گوید :
( مرا سفر به کجا می برد
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت نرم فراغت
گشوده خواهد شد ؟
.
.
.
و در کدام بهار
درنگ خواهی کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد ؟ )
او در بهار 1359 درنگ کرد . در آخرین شعر مجموعه « حجم سبز » می گوید :
( آه ، در ایثار سطح ها چه شکوهی است !
ای سرطان شریف عزلت
سطح من ارزانی تو باد ! )
سهراب جز در سال های آخر ، از بیماری سرطان خود خبر نداشت و سرطان عزلت در اینجا ، در واقع اضافه تشبیهی است .
فروغ
شاعر زمستان بود . در زمستان زاد و در زمستان در گذشت . او نبیه یی بود که
سر انجام در مقابل این سوال که چه می خواهی ؟ مانند سیبولا ها در اساطیر
یونان و روم ، کاهنه ها و زنان غیبگو که در اقطار
جهان کهن چون بابل و یونان و مصر ... پراکنده بودند و از آینده خبر می
دادند ، پاسخ داد که : « می خواهم بمیرم » . در « ایمان بیاوریم به آغاز
فصل سرد » که تاریخ زمستان عمر اوست می گوید :
( امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتی است به آرامش
.
.
.
به مادرم گفتم: « دیگر تمام شد »
گفتم : « همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد »
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم
.
.
.
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب می داند . )
جائی می گوید : « ... می ترسم که زود تر از آنچه که فکر می کنم بمیرم و کارهایم ناتمام بماند »
در پایان آخرین شعرش « پرنده مردنی ست » که آن را کمی قبل از مرگش سروده است می گوید :
( پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست )
و این در حقیقت آخرین کلام شعری است که بر تکه کاغذی نوشته است .
(( با تشکر و کسب اجازه از آقای دکتر سیروس شمیسا :
این مطلب از کتاب « نگاهی به فروغ فرخزاد » نوشته دکتر سیروس شمیسا می باشد .
به عنوان خواننده کتاب « نگاهی به فروغ فرخزاد »، نمره قابل قبول و بالایی را به
نقد و نگاه ایشان از فروغ می دهم، لیکن نقد ایشان هم
مورد نقد است .البته این کتاب در زمستان
1371 نوشته شده است . با تشکر - حامد . ک ))
رد: نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
سلام
من کتابی دارم به این اسم (نگاهی به سپهری)نوشته دکتر سیروس شمیسا
1382 دراین کتاب نویسنده یک سری مطالب جدید اضافه کرده و تحلیلهای روانشناسی هم ارائه میده.
من کتابی دارم به این اسم (نگاهی به سپهری)نوشته دکتر سیروس شمیسا
1382 دراین کتاب نویسنده یک سری مطالب جدید اضافه کرده و تحلیلهای روانشناسی هم ارائه میده.
nima- کاربر فعال انجمن
- تعداد پستها : 84
امتیاز : 163854
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 32
Join date : 2009-12-17
رد: نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
باید خوندنی باشه نیما جان اگه سایتش رو پیدا کردی بده منهم بخونم ممنون میشمnima نوشته است:سلام
من کتابی دارم به این اسم (نگاهی به سپهری)نوشته دکتر سیروس شمیسا
1382 دراین کتاب نویسنده یک سری مطالب جدید اضافه کرده و تحلیلهای روانشناسی هم ارائه میده.
تشکر ازاین نوشته خوندنی استفاده کردم ولذت بردم مرسی.
بعضی وقتا هرکار کنی نمیتونی کپی عکس رو منتقل کنی گویا اونوقت سرور مشعوله برای همین ادرس گل رزم رو براتون میزارم
https://2img.net/h/oi2.tinypic.com/talis2.jpg
اين مطلب آخرين بار توسط فرزانه شیدا در الخميس يناير 07, 2010 12:37 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
تشکر حامد عزیز خیلی جامع وخوندنی بود مرسی استفاده بردم دستتون درد نکنه وخسته نباشید.
https://2img.net/h/oi24.tinypic.com/2nau4pd.jpg
https://2img.net/h/oi24.tinypic.com/2nau4pd.jpg
رد: نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
سلام
ممنون از حسن توجه شما دوستان .
در باره فروغ و سهراب مطالبی متعددی وجود دارد که هر یک در جایگاه خود جالب است.
من نیز نظراتی راجع به این دو عزیز دارم که اگر عمری باشد به قلم اعتماد خواهم کرد.
امیدوارم که همه ابعاد فروغ به صورت جامع و شفاف و بدور از هرگونه توهم و یا دخول نظرات غیر فنی و یا احساسی ، بین عام رواج بیشتری داشته باشد.
موفق و شاد باشید.
ممنون از حسن توجه شما دوستان .
در باره فروغ و سهراب مطالبی متعددی وجود دارد که هر یک در جایگاه خود جالب است.
من نیز نظراتی راجع به این دو عزیز دارم که اگر عمری باشد به قلم اعتماد خواهم کرد.
امیدوارم که همه ابعاد فروغ به صورت جامع و شفاف و بدور از هرگونه توهم و یا دخول نظرات غیر فنی و یا احساسی ، بین عام رواج بیشتری داشته باشد.
موفق و شاد باشید.
رد: نگاهی بر روابط فروغ و سهراب
منتظر این نوشته هستم شاد ومانا باشیHamed نوشته است:سلام
ممنون از حسن توجه شما دوستان .
در باره فروغ و سهراب مطالبی متعددی وجود دارد که هر یک در جایگاه خود جالب است.
من نیز نظراتی راجع به این دو عزیز دارم که اگر عمری باشد به قلم اعتماد خواهم کرد.
امیدوارم که همه ابعاد فروغ به صورت جامع و شفاف و بدور از هرگونه توهم و یا دخول نظرات غیر فنی و یا احساسی ، بین عام رواج بیشتری داشته باشد.
موفق و شاد باشید.
مواضيع مماثلة
» نگاهی به زندگی فروغ فرخزاد
» نگاهی بر تنها ((غزل)) فروغ فرخزاد
» سهراب سپهری
» نگاهی بر « فتح باغ »
» نگاهی بر آیه های زمینی
» نگاهی بر تنها ((غزل)) فروغ فرخزاد
» سهراب سپهری
» نگاهی بر « فتح باغ »
» نگاهی بر آیه های زمینی
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد