Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت
اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام
75. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در لوکزامبورگ
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی منمن طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm
» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm
» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm
» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm
» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم |
كساني كه Online هستند
در مجموع 4 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 4 مهمان هيچ كدام
بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
ورود
مكتب پراگماتيسم
3 مشترك
صفحه 1 از 1
مكتب پراگماتيسم
پراگماتيسم»؛ مكتب اصالت عمل |
اشاره «پراگماتيسم» يا مكتب «اصالت عمل» با سه فيلسوف برجسته يعني «پرس»، «ويليام جيمز» و «جان ديويي» شناخته مي شود. اينها افرادي بودند كه اين مكتب را پيش بردند. «پرس» فرزند يك استاد رياضيات دانشگاه هاروارد بود، ابتدا فيزيك خواند و خيلي دير به فلسفه علاقه مند شد. هر چند از وي اثري به جاي نمانده، اما مجموعه مقالات وي در هشت مجلد پس از مرگش گردآوري شده است. «ويليام جيمز» هم ابتدا پزشكي خواند، اما بعد به فلسفه و روانشناسي روي آورد. عناوين برخي از آثار وي عبارتند از: «اصول روانشناسي»، «انواع تجربه ديني» و «مكتب اصالت عمل». «جان ديويي» هم در ادامه كارهاي «جيمز» و «پرس»، به پراگماتيسم علاقه مند شد و آموزه هاي آنان را در سياست و آموزش به كار گرفت. «دموكراسي و تربيت»، «سرشت و كردار آدمي»، «تجربه و طبيعت» و «طلب يقين» از جمله آثار وي هستند. پراگماتيسم مانند بسياري از مكتبهاي فلسفي ديگر بسيار مورد سوء تفاهم واقع شده است. عده اي معتقدند مكتب اصالت عمل، به دنبال هر چيزي است كه فايده و اثري داشته باشد. اين گونه تعابير يقيناً به اصل مدعيات اين مكتب نزديك نيستند. پيوند معنا و عمل توسط «پرس» پرس و جيمز و ديوئي هرچند در مباني فكري به هم بسيار نزديك هستند، اما در نقطه عزيمت با يكديگر تفاوتهاي مهمي دارند. پرس نقطه آغاز تفكر فلسفي خود را بر بحث معنا پايه نهاد. به نظر وي، اگر بخواهيم ببينيم فلان تصور چه معنايي دارد، بايد به آثارش رجوع كنيم. اگر مي خواهيم ببينم رايانه چه معنايي دارند، بايد آثار آن را به بحث بگذاريم. همين معناست كه باعث تمايز دو تصور از هم مي شود. اگر مي گوييم ميز با صندلي متفاوت هستند، به اين دليل است كه كاركردها و آثار متفاوتي را مي توانيم براي آنها قايل شويم. به نظر پرس، اعتقاد حتي مي تواند استعدادي براي عمل يا نوعي عادت تعريف شود. بدين گونه است كه معنا و اعتقاد هم نزد پرس به يكديگر نزديك مي شوند. او معتقد بود، تا ما نظرمان در مورد اعتقاد مشخص نشود، در مورد معنا نمي توانيم چيزي بگوييم. اعتقاد مبناي اعمال ماست و با آن هم مباني انديشه هايمان و هم مباني اعمالمان را مي شناسيم. اصول تحقيق از نگاه «پرس» پرس با جديت به دنبال اصول تحقيق بود. به نظر وي، همه دانش ما بر عقايدي استوار هستند كه اين عقايد تغيير پذيرند. با اين همه، ما در عرصه تحقيق، از فرضيه هاي احتمالي شروع مي كنيم و سپس بر قياس تأكيد و در انتها از استقرا كمك مي گيريم. در مرحله اول، نظريه هايي به منظور سنجش عرضه مي شوند. در مرحله «قياس»، آن نظريه ها براي آزمون آماده مي شوند و در مرحله «استقرا»، نتايج آزمون مورد ارزيابي قرار مي گيرند. او نيز معتقد بود در علم هم مانند هر معرفت ديگري جا براي پيشرفت هست، زيرا زمانه وي زمانه اي است كه كمترين ترديد در مورد حجيت علم وجود ندارد. به نظر وي، كاري كه ما در علوم انجام مي دهيم، استفاده از بهترين نظريه موجود است، تا جايي كه آن نظريه به كار ما بيايد، اما همين كه به مشكل برمي خوريم، سعي مي كنيم نظريه بهتري را پيدا نماييم. اينكه نظريه بهتر چيست هم در دست يك فرد نيست، بلكه جامعه عالمان و دانشمندان در اين زمينه تصميم گيري مي كنند. جيمز و اراده معطوف به اعتقاد ورزيدن مهمترين كتاب ويليام جيمز، «پراگماتيسم» است كه برخي آن را به «اصالت عمل» يا «مكتب اصالت عمل» هم ترجمه كرده اند. در اين كتاب، جيمز به برخي از مكاتب فلسفي مي پردازد و از آن بابت كه اين مكاتب كمكي به زندگي فكري ما في المثل در جمع ديدن و علم نمي كنند، انتقاد مي نمايد. او در اين كتاب از مفهومي به نام اراده به اعتقاد ورزيدن سخن مي گويد. موضع وي در اين زمينه در مقابل شناختگرايي محض قرار مي گيرد. يك شناختگراي محض معتقد است شدت شناخت صرفاً به شدت براهين و شواهد بستگي دارد. هرقدر شواهد قويتر باشند، اعتقاد هم قويتر مي شود. اما به نظر جيمز، تا وقتي هدفها، خواستها و اولويتهاي فردي را كه در پي شناختن است، نفهميم، نمي توانيم در مورد عقلانيت وي سخن بگوييم. به نظر جيمز، اگر انسان در برابر دو اعتقاد قرار گيرد كه شواهد آنها يكسان هستند، به اعتقادي متوسل مي شود كه تأثيرات بيشتر بر زندگي او داشته باشد. او معتقد بود، اين امر نه تنها در امور ديني، بلكه در مسائل فلسفي و علمي هم خودش را نشان مي دهد. البته او اعتقاد داشت، اگر دو عقيده شواهد يكساني نداشته باشند و يكي از شواهد قويتر باشد بايد نظريه اي كه شواهد قويتري دارد، را انتخاب كنيم. اما در زندگي بسيار اتفاق مي افتد كه به اين نتيجه برسيم كه دو اعتقاد، شواهد تقريباً يكساني را دارند. به نظر وي، حتي «درست است» و «صادق است» براي ما بار كاملاً ارزشي دارند. يعني وقتي مثلاً مي گوييم فلان عقيده اي صادق و درست است، در واقع بر خوب بودن آن صحه مي گذاريم. «ديويي» و كارآمد ديدن علم و فناوري هم پرس و هم جيمز تلاش كردند راهي را نشان دهند كه با آن، ما هم در زندگي عادي و هم در علوم و معارف از جهان كسب معرفت مي كنيم. پرسش ديويي مبتني بر كارهاي اين دو پيشتاز پراگماتيسم اين است كه چه چيز در علم و فناوري هست كه اين دو توانسته اند چنين تغييرات مهم و انقلابي را در جهان ما ايجاد كنند. چگونه مي توانيم علم و فناوري را در زمينه هاي ديگر زندگي بشري هم به كار گيريم؟ به نظر وي، علم و فناوري از آن جهت موفق هستند كه توانسته اند آسايش و امنيت را براي بشر به ارمغان آورند. علم هم با روشش شناخته مي شود. دانشمندان هرچند داراي نظريه هاي مختلف هستند، اما در يك امر با يكديگر اشتراك دارند و آن بحث «روش» است. البته به عقيده ديويي، علم تنها مجموعه اي از شناختهاي موثق و دگرگوني ناپذير نيست كه هر لحظه يقيني به آن اضافه مي شود. او علم را جريان پي بردن به امور مي داند و به همين دليل دائماً واژه «تحقيق» را در اين زمينه به كار مي گيرد. او معتقد است، ما موجودات زنده اي هستيم كه مهمترين دغدغه مان، بقا و زنده ماندن است و علم و معرفت بايد از اين طريق به كمك آسايش و آرامش بيشتر ما بيايد. ما ناگزيريم براي عمل كردن اعتقاداتي داشته باشيم، اما اين اعتقادات همه موثق نيستند. به همين دليل، بايد دست روي انتخاب بهترين اعتقادات بگذاريم. اين اعتقادات هم فقط با كار مداوم و آزمون و خطا به دست مي آيند. ديويي هم مانند معلمان فكري خود معتقد است، ملاك و معناي صدق به گونهاي بايد با عمل و فعاليت همراه باشد. توجه ويژه «ديويي» به نهادهاي علمي به عقيده ديويي، كسب شناخت، نوعي فعاليت اجتماعي به شمار مي آيد. با تكيه بر اين پيش فرض، وي به نهادها اهميت بسياري مي دهد. به نظر وي، دليل عمده موفقيت علم اين است كه توانسته انتقاد را نهادينه كند. ديويي معتقد است، سنجش عقلاني مسائل نيازمند آن است كه طرفين ابتدا برچيزي مشترك دست بگذارند. اما در مسائل اجتماعي، پيدا كردن اين نقطه مشترك كار دشواري است كه جز بوسيله اخلاقي كه براي بهبود جامعه بسيار ضروري است. از جمله نهادهايي كه ديويي بر آن تأكيد بسيار دارد، نهاد آموزش است. به نظر ديويي، مدرسه جامعه اي است كه افرادش مي خواهند به وسيله مطالعه و فعاليت مشترك، استعدادهايي را كه دارند پرورش و عادتهايي را در خود پرورش دهند تا در زندگي آنها را به كار گيرند. او معتقد است، هدف اصلي آموزش، بايد رشد باشد و تنها جامعه اي كه اين هدف را محقق مي كند جامعه اي آزاد است. ديويي تأكيد مي كرد كه ما بايد كودكانمان را تشويق به عمل كردن و زندگي كنيم و از اين طريق نكاتي مهم را به آنها بياموزيم. به همين دليل، ديويي را يكي از تأثيرگذارترين فيلسوفان در زمينه آموزش و پرورش به شمار مي آورند. روش ديويي در اين زمينه نشان مي دهد كه فلسفه تا چه اندازه از جنبه هاي انتزاعي جدا شده و با زندگي عادي ما پيوند برقرار كرده است. شيدا اميني |
mantokhoda- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 29
امتیاز : 162311
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-02-02
جغرافيا ومکتب پراگماتيسم
جغرافيا ومکتب پراگماتيسم
مکتب
پراگماتيسم: پراگماتيسم مکتب اصالت عمل است. مکتبي که عملي بودن هر چيزي
را ضروري مي داند. در اين مکتب غرض از حيات، همانا عمل است. بنيان گذار آن
ويليام جيمز امريکايي است. او مي گويد حقيقت عبارت است از آنچه که بهتر و
بيشتر اميال وآمال ما را و از جمله سلايق ما را ارضاء کند. در مکتب
پراگماتيسم، علم نيز قدر و اعتبار عملي دارد و هدف علم، شناساندن ماهيت و
کنه اشياء نيست بلکه هدف اصلي علم نيز بايد فايده عملي آن باشد.
جغرافي
دانان مکتب پراگماتيسم در جستجوي يک دنياي واقعي تلاش مي کنند. جغرافي
دانان ابتدا وضع موجود را بررسي مي کنند و در جغرافياي کاربردي علاوه بر
وضع موجود، به آينده نگري نيز مي پردازند. بسياري از جغرافي دانان در
تحقيقات و گزارش هاي جغرافيايي، به کار روي زمين، مکان مطالعه، روش هاي
آماري و کارتوگرافي تاکيد دارند. برخي ديگر براي استفاده از مدل هاي
تئوريکي اعتبار بيشتري قائل مي شوند. مهم اينجاست که قبل از هر تحقيق
جغرافياي کاربردي، ابتدا انتخاب خط فکري معلوم مي گردد، چنانکه جغرافي
دانان پيرو مکتب پراگماتيسم در راه جستجوي يک دنياي واقعي و گريز از
ذهنگرائي، سوالات زيررا مطرح مي کنند:
1-آيا ممکن است و ارزش دارد که مرحله تکميلي تئوري هاي جغرافيايي دنبال گردد؟
2-چگونه مي توانيم ادراک جغرافيايي را با روش بهتري دنبال کنيم؟
3-چگونه مي توان و بايد علم جغرافبا را مورد استفاده قرار داد؟
به
سبب تاثير پذيري جغرافياي کاربردي از مکتب پراگماتيسم، در مطالعات
جغرافياي کاربردي روي مفاهيم اصالت عمل تاکيد مي شودو مسائل عملي مورد
توجه قرار مي گيرد. مکتب پراگماتيسم سبب مي شودکه جغرافي دانان پيرو اين
مکتب، قوانين عمومي و تئوري هاي که مفيد و ثمر بخش به نظر مي رسد به عنوان
راهنما به کار بگيرند. به سخن ديگر، جغرافي دانان مکتب پراگماتيسم به همان
اندازه به عمل تاکيد مي کنند که به اعتبار تئوريها مي انديشند.
مکتب
پراگماتيسم: پراگماتيسم مکتب اصالت عمل است. مکتبي که عملي بودن هر چيزي
را ضروري مي داند. در اين مکتب غرض از حيات، همانا عمل است. بنيان گذار آن
ويليام جيمز امريکايي است. او مي گويد حقيقت عبارت است از آنچه که بهتر و
بيشتر اميال وآمال ما را و از جمله سلايق ما را ارضاء کند. در مکتب
پراگماتيسم، علم نيز قدر و اعتبار عملي دارد و هدف علم، شناساندن ماهيت و
کنه اشياء نيست بلکه هدف اصلي علم نيز بايد فايده عملي آن باشد.
جغرافي
دانان مکتب پراگماتيسم در جستجوي يک دنياي واقعي تلاش مي کنند. جغرافي
دانان ابتدا وضع موجود را بررسي مي کنند و در جغرافياي کاربردي علاوه بر
وضع موجود، به آينده نگري نيز مي پردازند. بسياري از جغرافي دانان در
تحقيقات و گزارش هاي جغرافيايي، به کار روي زمين، مکان مطالعه، روش هاي
آماري و کارتوگرافي تاکيد دارند. برخي ديگر براي استفاده از مدل هاي
تئوريکي اعتبار بيشتري قائل مي شوند. مهم اينجاست که قبل از هر تحقيق
جغرافياي کاربردي، ابتدا انتخاب خط فکري معلوم مي گردد، چنانکه جغرافي
دانان پيرو مکتب پراگماتيسم در راه جستجوي يک دنياي واقعي و گريز از
ذهنگرائي، سوالات زيررا مطرح مي کنند:
1-آيا ممکن است و ارزش دارد که مرحله تکميلي تئوري هاي جغرافيايي دنبال گردد؟
2-چگونه مي توانيم ادراک جغرافيايي را با روش بهتري دنبال کنيم؟
3-چگونه مي توان و بايد علم جغرافبا را مورد استفاده قرار داد؟
به
سبب تاثير پذيري جغرافياي کاربردي از مکتب پراگماتيسم، در مطالعات
جغرافياي کاربردي روي مفاهيم اصالت عمل تاکيد مي شودو مسائل عملي مورد
توجه قرار مي گيرد. مکتب پراگماتيسم سبب مي شودکه جغرافي دانان پيرو اين
مکتب، قوانين عمومي و تئوري هاي که مفيد و ثمر بخش به نظر مي رسد به عنوان
راهنما به کار بگيرند. به سخن ديگر، جغرافي دانان مکتب پراگماتيسم به همان
اندازه به عمل تاکيد مي کنند که به اعتبار تئوريها مي انديشند.
mantokhoda- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 29
امتیاز : 162311
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-02-02
پراگماتیسم چیست؟
پرا گماتیسم فلسفه ای است که اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی بر جای گذاشت. این فلسفه در اواخ قرن نوزدهم با متفکرانی نظیر ویلیام جیمز و جان دیویی به ظهور رسید. به نظر این متفکران، پراگماتیسم انقلابی است علیه ایده آلیسم
وکاوشهای عقلی محض که هیچ فایده ای برای انسان ندارد. در حالی که این
فلسفه، روشی است درحل مسائل عقلی که می تواند در سیر ترقی انسان بسیار
سودمند باشد.
پراگماتیسم چیست؟
واژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این
واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده شد.
مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود.
اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.
اکنون، پراگماتیسم به نظریه ای مبدل شده که می گوید:
حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر،
پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزه ای باید بر پایه نتایجی
که از آن به دست می آید، داوری کرد. به نظر پراگماتیست ها، اگر عقیده ای
به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آنرا حقیقی قلمداد کرد.
حقیقت چیزی نیست که مستقل ومجرد از انسان وجود داشته باشد.
تا قبل از این، نظریه اصلی و رایج درباره حقیقت این بود که حقیقت امری است جدا از انسان؛چه کسی آن را بشناسد، چه نشناسد . مثلا گردش زمین به دور خورشید،
امری است که همیشه حقیقت داشته است؛ گرچه برای هزاران سال تصور بر این بود
که زمین ثابت است و خورشید به دور آن می گردد. بر همین مبنا، صدق و درستی
هر نظریه تطابق آن با واقعیت و نادستی آن عدم تطابق با واقعیت بود.
اما پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امر جدایی از انسان نیست؛
بلکه تنها دلیل برای اینکه یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر، باطل و خطا،
این است که اولی در عمل به درد انسان بخورد و برای او کارآمد و موثر باشد
و دیگری چنین نباشد. به این ترتیب، معنای صدق قضیه
در پراگماتیسم تغییر یافت . صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده
می شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط
عقیده است، بخودی خود نه صحیح است و نه غلط؛ بلکه فقط در جریان آزمایش و
کار برد عملی آن است که برحسب نتایجی که از آن نظر گرفته می شود، صادق یا
کاذب می شود.
بدین سان و بر این مبنا، برای مثال تا پیش از کشف آمریکا، این عقیده که سرزمینی میان اروپا و آسیا
وجود دارد، نه راست بود نه دروغ؛ اما پس از اکتشاف آمریکا، این نظر یه به
حقیقت پیوست.(در حالی که بر اساس نظر متداول، این عقیده حتی پیش از کشف
آمریکا نیز عقیده ای صحیح بوده است.)
در نظر مکتب پراگماتیسم، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل
مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس
از آن غلط و خطا می شوند. به این ترتیب عقیده ای ممکن است مدتی به کار آید
و موثر شود و از این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعدا ممکن است نتایج رضایت
بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریه ای باطل و خطا تبدیل می گردد.
بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر نا پذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان،
توسعه و تحول می یابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق
نباشد؛ زیرا در آینده، افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید،
حقیقی شده و متداول می گردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابر این، حق
امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است .
ما هیچ زمان به حقیقت مطلق
نخواهیم رسید. زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است
و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی خواهد بود که ما را قادر می سازد تا به نحو
رضایت بخش، مسائل و مشکلات جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم .
برای آگاهی بیشتر از فلسفه پراگماتیسم و بزرگان آن نگاه کنید به :
منابع
وکاوشهای عقلی محض که هیچ فایده ای برای انسان ندارد. در حالی که این
فلسفه، روشی است درحل مسائل عقلی که می تواند در سیر ترقی انسان بسیار
سودمند باشد.
پراگماتیسم چیست؟
واژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این
واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده شد.
مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود.
اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.
اکنون، پراگماتیسم به نظریه ای مبدل شده که می گوید:
حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر،
پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزه ای باید بر پایه نتایجی
که از آن به دست می آید، داوری کرد. به نظر پراگماتیست ها، اگر عقیده ای
به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آنرا حقیقی قلمداد کرد.
حقیقت چیزی نیست که مستقل ومجرد از انسان وجود داشته باشد.
تا قبل از این، نظریه اصلی و رایج درباره حقیقت این بود که حقیقت امری است جدا از انسان؛چه کسی آن را بشناسد، چه نشناسد . مثلا گردش زمین به دور خورشید،
امری است که همیشه حقیقت داشته است؛ گرچه برای هزاران سال تصور بر این بود
که زمین ثابت است و خورشید به دور آن می گردد. بر همین مبنا، صدق و درستی
هر نظریه تطابق آن با واقعیت و نادستی آن عدم تطابق با واقعیت بود.
اما پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امر جدایی از انسان نیست؛
بلکه تنها دلیل برای اینکه یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر، باطل و خطا،
این است که اولی در عمل به درد انسان بخورد و برای او کارآمد و موثر باشد
و دیگری چنین نباشد. به این ترتیب، معنای صدق قضیه
در پراگماتیسم تغییر یافت . صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده
می شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط
عقیده است، بخودی خود نه صحیح است و نه غلط؛ بلکه فقط در جریان آزمایش و
کار برد عملی آن است که برحسب نتایجی که از آن نظر گرفته می شود، صادق یا
کاذب می شود.
بدین سان و بر این مبنا، برای مثال تا پیش از کشف آمریکا، این عقیده که سرزمینی میان اروپا و آسیا
وجود دارد، نه راست بود نه دروغ؛ اما پس از اکتشاف آمریکا، این نظر یه به
حقیقت پیوست.(در حالی که بر اساس نظر متداول، این عقیده حتی پیش از کشف
آمریکا نیز عقیده ای صحیح بوده است.)
در نظر مکتب پراگماتیسم، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل
مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس
از آن غلط و خطا می شوند. به این ترتیب عقیده ای ممکن است مدتی به کار آید
و موثر شود و از این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعدا ممکن است نتایج رضایت
بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریه ای باطل و خطا تبدیل می گردد.
بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر نا پذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان،
توسعه و تحول می یابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق
نباشد؛ زیرا در آینده، افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید،
حقیقی شده و متداول می گردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابر این، حق
امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است .
ما هیچ زمان به حقیقت مطلق
نخواهیم رسید. زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است
و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی خواهد بود که ما را قادر می سازد تا به نحو
رضایت بخش، مسائل و مشکلات جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم .
برای آگاهی بیشتر از فلسفه پراگماتیسم و بزرگان آن نگاه کنید به :
منابع
- فرهنگ فلسفی
- سیر فلسفه، صفحه 150
- تاریخ فلسفه غرب، صفحه 210
mantokhoda- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 29
امتیاز : 162311
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-02-02
مقالات ازاد
تفكر عمل گرایانه یا فلسفه ی عمل گرایی در آمریكا شكل گرفت. pragma یك
واژه یونانی به معنی كار و پراگماتیسم , نظریه ای است كه در پاسخ به این
پرسش كه ” معیار درست بودن یك گزاره (قضیه) چیست “ میگوید :” سودمندی و به
كار آمدن“ . یعنی یك اندیشه آنگاه درست است، كه به كار آید و مشكلی را
بگشاید . بكار آمدن , تنها معیار درست بودن اندیشه ها ست ( نقیب زاده,صص
162-163 ). عمل گرایی , صرفا یك نظریه شناخت شناسی نیست , بلكه یك فلسفه ی
زندگی نیز هست كه برطبق آن , واقعیت نه یك چیز ثابت و استوار , بلكه یك
جریان پیوسته در حال تغییر و تحول محسوب می شود.
زمینه های فرهنگی و اجتماعی مكتب پراگماتیسم
·
برخورد مهاجران اروپایی با سرزمین جدید ، و كوشش برای تشكیل جامعه ای بدون
تاریخ مستلزم بكار انداختن نیروی عقلانی و استفاده از آن در تمام مراحل
زندگی بود . این امر نقش فرد را و اینك هركس باید روی پای خود بایستد و به
اتكاء قدرت خویش در ساختن جامعه جدید تلاش نماید , روشن ساخت . فلسفه
پراگماتیسم تا حدود زیادی تحت تأثیر این وضع قرار داشت و نقش فرد و اثر
نیروی عقلانی او را در ایجاد افكار و عقاید و بكار انداختن مهارتها و
معلومات برای بهبود زندگی جمعی روشن نمود( شریعتمداری ,صص197-198 ) .
· تحرك و پویایی جامعه ی امریكایی .
·
توجه به آینده ؛ كوشش برای ساختن جامعه ای جدید كه برای سازندگان آن نه
تاریخی داشت و نه گذشته قابل استنادی، از این رو آنهارا بیش از هر عامل
دیگری متوجه آینده می كرد .
اعتقاد به آزادی فردی و توجه به تاثیر علوم و تكنولوژی در بهبود شرایط زندگی( ابراهیم زاده ,صص203-204 ) .
ساندرس پیرس (1914-1839)
پیرس
فرزند دوم بنجامین پیرس ، استاد ریاضیات و نجوم دانشگاه هاروارد و یكی از
ریاضی دانان برجسته ـ ی آمریكا در سال 1839 در كمبریج ماسا چوست به دنیا
آمد . در دهه ی 1860 ، گاه به تدریس منطق و فلسفه می پرداخت ؛ پیرس در
1871 انجمن ما بعد الطبیعه را بنیان نهاد ، جایی كه پراگماتیسم پا گرفت (
اسكفلر ، صص21-23 ) .
پراگماتیسم پیرس
مؤسس نهضت
پراگماتیسم در آمریكا چارلز ساندرس پیرس است . او در طول زندگی شهرتی پیدا
نكرد ، اما جیمز و دیوئی خود را مرهون پیرس می دانستند . از نظر او
پراگماتیسم به برداشت خاصی از ”حقیقت “ مربوط می شود . یعنی یك نظر یه
وقتی درست شمرده می شود كه ” كارائی “ داشته باشد ، مثلا از نظر اجتماعی
مفید باشد . لذا جوهر پراگماتیسم پیرس در نظریه ” معنی “ نهفته است (
آموزگار ، ص263 ) .
از نظر پیرس : پراگماتیسم یك جهان بینی نیست ،
بلكه روش تأملی است و هدف آن روشن كردن تصورات است . لذا به روش شناسی
تعلق دارد و منطق را به سه بخش تقسیم می كند :
الف ـ معنی داشتن یك علامت یا عین است كه عین در شخص دیگر تأثیر می گذارد .
ب
ـ شرایط صوری كه به برهانی استقرائی كه ذاتا آماری می انجامد ، بدین معنی
كه آنچه درباره تعدادی از اعضاء یك صنف صادق باشد ، در مورد همه ی اعضاء
آن صادق است .
ج ـ قوت نمادها یا شرایط كلی ارجاع نمادها به تفسیر
های تعیین كننده پراگماتیسم روش یا قاعده ای برای روشن سازی تصورات یا
برای تعیین معنا ی آنها ست .
پیرس بر خلاف دكارت می گوید :ما نمی
توانیم تعمدا و با اراده خویش شك كنیم . شك اصیل وقتی رخ می نماید كه
تجربه ای خارجی یا ذهنی با یكی از معتقدات ما متعارض باشد. دراین صورت به
پژوهش بیشتر می پردازیم . تا عقیده مستدل تری جانشین آن كنیم ، در این صوت
شك ارزش مثبت دارد . برای شك اصیل باید دلیلی داشته باشیم. ما نمی توانیم
یك سرآغاز خالی از مفروضات ومسلمات داشته باشیم. روح عملی ایجاب میكند كه
پژوهنده هر وقت تجربه ای با عقایدش موافق نبود آنرا باطل داند ( آموزگار ،
صص264-265 ) .
نظریات تربیتی و مذهبی پیرس
ممكن است
این امر كه نوشته های تربیتی پیرس به شدت بر جنبه های عقلی و نظری آموزش
تأكید دارند ، عجیب به نظر می آید . چنین تأكیدی نه تنها با اصول كلی
پراگماتیسم به مثابه ی یك فلسفه ی عملی متناقض است ، بلكه با نظریه ی
تحقیق او نیز به مثابه ی امری بر گرفته از شك واقعی و ناسازگار است (
اسكفلر ، ص107 ) .
اسكفلر (1974) ، پیرس بیان می دارد ، آموزش و
پرورش به هدفی عالیتر از رفاه فردی و اجتماعی نیازمند است . تنها آن هدفی
به میزان كافی عالی است كه پیشبرد قانون دو گانه عقل و عشق را در بر گیرد
. سمت گیری آموزش و پرورش آمریكا به تأمین رفاه فراگیر است و ازین رو
فراگیران را ترغیب می كند كه ، رفاه فردی را به منزله ی هدفی عالی جستجو
كنند ، اما هر آنكس كه هدف خود را در رفاه خود بداند ، یكسره آن را ویران
ساخته است . پیرس براین اعتقاد است كه ، رفاه هنگامی حاصل می شود كه به
صورت سنجیده و به منزله ی یك هدف در تظر گرفته نشده باشد ، رفاه به مثابه
ی نتیجه ی فرعی از جستجوی هدف های عالی تر بدست می آید .
حقانیت
دادن به آموزش و پرورش بر اساس ظرفیتش برای افزایش در آمد ، به ارائه ی
دیدگاهی محدود از هدف منجر می گردد . چنین دركی از آموزش وپرورش و زندگی (
چرا كه بدون شك هدف آموزش و پرورش جدا از زندگی نیست ) به چه چیزی منجر
خواهد شد ؟
” فقر روحی “ تنها نتیجه ی دیدگاهی است كه نمی تواند
اشخاص را با اهدافی تغذیه كند كه فراتر ازرفاه آنان است ؛ اهدافی كه زندگی
آنان بر حسب آنها ‹‹ با معنی ›› ، یعنی دارای پیامد ها ی مهم می گردد .
اسكفلر
(1974) ، به نظر میرسد ، پیرس رفاه فردی را محصول دیدگاهی می داند كه چیزی
فراتر از رفاه فردی را طلب كند و تنها هنگامی كسب می گرددكه ، به عنوان یك
نقطه مرجع ثابت در نظر گرفته شود .
ویلیام جیمز (1910-1842)
ویلیام
جیمز بزرگترین فرزند از پنج فرزند خانواده كه در سال 1842 به دنیا آمد .
پدرش هنری جیمز بزرگ ، به اندیشه ی مستقل كودكان خود و شكل گیری نظراتشان
در جریان بحث عقلانی و مراوده ای عمیقا اعتقاد داشت . فضای خانواده گرم و
دوست داشتنی ، ولی در عین حال عقلانی و منطقی بود و عقاید در تبادل
آزادانه نظرات ، و بدون دیكته شدن از سوی والدین شكل می گرفتند ( اسكفلر ،
صص131-132 ) .
نظر جیمز درباره ی حقیقت
یك عقیده در
صورتی ، ‹‹ حقیقی ›› است كه هر آینه ، عمل بر آن واقع شود . ‹‹ به طور
تجربی نتایج رضایت بخش و محسوسی ›› به بار آید . خلاصه آنكه ، حقیقت باید
به مثابه ی رابط پیامد های
رضایت بخش و محسوس با اعمالی كه از
عقاید معین ناشی می شوند ، در نظر گرفته شود . به ویژه مسئله ـ ی حقیقت ،
مسئله ی رابطه ی تجربه با واقعیتی ‹‹ خارج ›› از تجربه نیست ؛ بلكه بر عكس
مسئله ی رابطه ـ ی تجربه ای‹‹ معین ›› با ‹‹ تجارب دیگر ›› است . از این
رو همیشه برای ما به مثابه ی موجودات عمل ـ كننده و مشاهده كننده ، امری
است دست یافتنی .
علاوه بر این ، حقیقت در چنین حالتی می تواند به
مثابه ی ‹‹ خوبی ›› دیده شود ، زیرا رابطه عمل با نتایج رضایت بخش به گونه
ای آشكار ، در دستیابی ما به هر یك از اهدافمان از طریق تلاش سنجیده ،
نهفته است . بنابراین ، بر خلاف نظریه ی خردگرایان ، كه حقیقت را نوعی
رونوشت می دانند ، جیمز نظریه ی
خود را برآورنده ی دو مسئله ی
مطلوب می داند : 1. دست یافتنی ساختن احكام حقیقت 2. نشان دادن اینكه چرا
حقیقت نوعی خوبی است . جیمز بیان می دارد : ‹‹ حقیقت در نظر و عقاید
ماهمان معنایی را دارد كه در علم ›› ؛ ( اسكفلر ، صص 140-141 ) .
مفهوم رضایت بخشی از دیدگاه جیمز
اندیشه جیمز را می توان در مورد رضایت بخشی به صورت گسترده و محدود بیان كرد :
در بیان محد.د ، یك عقیده هنگامی به گونه ای رضایت بخش عمل می كند كه آن عقیده به وسیله تجربه ارضا یا تأیید گردد.
در
بیان گسترده ، مسئله تنها این نمی باشد كه عقیده ارضا یا تأیید شود ، بلكه
این نیز هست كه ، آیا اعتقاد شخص به قضیه ی مورد بحث رضایت او را به همراه
دارد یا خیر .
Think
واژه یونانی به معنی كار و پراگماتیسم , نظریه ای است كه در پاسخ به این
پرسش كه ” معیار درست بودن یك گزاره (قضیه) چیست “ میگوید :” سودمندی و به
كار آمدن“ . یعنی یك اندیشه آنگاه درست است، كه به كار آید و مشكلی را
بگشاید . بكار آمدن , تنها معیار درست بودن اندیشه ها ست ( نقیب زاده,صص
162-163 ). عمل گرایی , صرفا یك نظریه شناخت شناسی نیست , بلكه یك فلسفه ی
زندگی نیز هست كه برطبق آن , واقعیت نه یك چیز ثابت و استوار , بلكه یك
جریان پیوسته در حال تغییر و تحول محسوب می شود.
زمینه های فرهنگی و اجتماعی مكتب پراگماتیسم
·
برخورد مهاجران اروپایی با سرزمین جدید ، و كوشش برای تشكیل جامعه ای بدون
تاریخ مستلزم بكار انداختن نیروی عقلانی و استفاده از آن در تمام مراحل
زندگی بود . این امر نقش فرد را و اینك هركس باید روی پای خود بایستد و به
اتكاء قدرت خویش در ساختن جامعه جدید تلاش نماید , روشن ساخت . فلسفه
پراگماتیسم تا حدود زیادی تحت تأثیر این وضع قرار داشت و نقش فرد و اثر
نیروی عقلانی او را در ایجاد افكار و عقاید و بكار انداختن مهارتها و
معلومات برای بهبود زندگی جمعی روشن نمود( شریعتمداری ,صص197-198 ) .
· تحرك و پویایی جامعه ی امریكایی .
·
توجه به آینده ؛ كوشش برای ساختن جامعه ای جدید كه برای سازندگان آن نه
تاریخی داشت و نه گذشته قابل استنادی، از این رو آنهارا بیش از هر عامل
دیگری متوجه آینده می كرد .
اعتقاد به آزادی فردی و توجه به تاثیر علوم و تكنولوژی در بهبود شرایط زندگی( ابراهیم زاده ,صص203-204 ) .
ساندرس پیرس (1914-1839)
پیرس
فرزند دوم بنجامین پیرس ، استاد ریاضیات و نجوم دانشگاه هاروارد و یكی از
ریاضی دانان برجسته ـ ی آمریكا در سال 1839 در كمبریج ماسا چوست به دنیا
آمد . در دهه ی 1860 ، گاه به تدریس منطق و فلسفه می پرداخت ؛ پیرس در
1871 انجمن ما بعد الطبیعه را بنیان نهاد ، جایی كه پراگماتیسم پا گرفت (
اسكفلر ، صص21-23 ) .
پراگماتیسم پیرس
مؤسس نهضت
پراگماتیسم در آمریكا چارلز ساندرس پیرس است . او در طول زندگی شهرتی پیدا
نكرد ، اما جیمز و دیوئی خود را مرهون پیرس می دانستند . از نظر او
پراگماتیسم به برداشت خاصی از ”حقیقت “ مربوط می شود . یعنی یك نظر یه
وقتی درست شمرده می شود كه ” كارائی “ داشته باشد ، مثلا از نظر اجتماعی
مفید باشد . لذا جوهر پراگماتیسم پیرس در نظریه ” معنی “ نهفته است (
آموزگار ، ص263 ) .
از نظر پیرس : پراگماتیسم یك جهان بینی نیست ،
بلكه روش تأملی است و هدف آن روشن كردن تصورات است . لذا به روش شناسی
تعلق دارد و منطق را به سه بخش تقسیم می كند :
الف ـ معنی داشتن یك علامت یا عین است كه عین در شخص دیگر تأثیر می گذارد .
ب
ـ شرایط صوری كه به برهانی استقرائی كه ذاتا آماری می انجامد ، بدین معنی
كه آنچه درباره تعدادی از اعضاء یك صنف صادق باشد ، در مورد همه ی اعضاء
آن صادق است .
ج ـ قوت نمادها یا شرایط كلی ارجاع نمادها به تفسیر
های تعیین كننده پراگماتیسم روش یا قاعده ای برای روشن سازی تصورات یا
برای تعیین معنا ی آنها ست .
پیرس بر خلاف دكارت می گوید :ما نمی
توانیم تعمدا و با اراده خویش شك كنیم . شك اصیل وقتی رخ می نماید كه
تجربه ای خارجی یا ذهنی با یكی از معتقدات ما متعارض باشد. دراین صورت به
پژوهش بیشتر می پردازیم . تا عقیده مستدل تری جانشین آن كنیم ، در این صوت
شك ارزش مثبت دارد . برای شك اصیل باید دلیلی داشته باشیم. ما نمی توانیم
یك سرآغاز خالی از مفروضات ومسلمات داشته باشیم. روح عملی ایجاب میكند كه
پژوهنده هر وقت تجربه ای با عقایدش موافق نبود آنرا باطل داند ( آموزگار ،
صص264-265 ) .
نظریات تربیتی و مذهبی پیرس
ممكن است
این امر كه نوشته های تربیتی پیرس به شدت بر جنبه های عقلی و نظری آموزش
تأكید دارند ، عجیب به نظر می آید . چنین تأكیدی نه تنها با اصول كلی
پراگماتیسم به مثابه ی یك فلسفه ی عملی متناقض است ، بلكه با نظریه ی
تحقیق او نیز به مثابه ی امری بر گرفته از شك واقعی و ناسازگار است (
اسكفلر ، ص107 ) .
اسكفلر (1974) ، پیرس بیان می دارد ، آموزش و
پرورش به هدفی عالیتر از رفاه فردی و اجتماعی نیازمند است . تنها آن هدفی
به میزان كافی عالی است كه پیشبرد قانون دو گانه عقل و عشق را در بر گیرد
. سمت گیری آموزش و پرورش آمریكا به تأمین رفاه فراگیر است و ازین رو
فراگیران را ترغیب می كند كه ، رفاه فردی را به منزله ی هدفی عالی جستجو
كنند ، اما هر آنكس كه هدف خود را در رفاه خود بداند ، یكسره آن را ویران
ساخته است . پیرس براین اعتقاد است كه ، رفاه هنگامی حاصل می شود كه به
صورت سنجیده و به منزله ی یك هدف در تظر گرفته نشده باشد ، رفاه به مثابه
ی نتیجه ی فرعی از جستجوی هدف های عالی تر بدست می آید .
حقانیت
دادن به آموزش و پرورش بر اساس ظرفیتش برای افزایش در آمد ، به ارائه ی
دیدگاهی محدود از هدف منجر می گردد . چنین دركی از آموزش وپرورش و زندگی (
چرا كه بدون شك هدف آموزش و پرورش جدا از زندگی نیست ) به چه چیزی منجر
خواهد شد ؟
” فقر روحی “ تنها نتیجه ی دیدگاهی است كه نمی تواند
اشخاص را با اهدافی تغذیه كند كه فراتر ازرفاه آنان است ؛ اهدافی كه زندگی
آنان بر حسب آنها ‹‹ با معنی ›› ، یعنی دارای پیامد ها ی مهم می گردد .
اسكفلر
(1974) ، به نظر میرسد ، پیرس رفاه فردی را محصول دیدگاهی می داند كه چیزی
فراتر از رفاه فردی را طلب كند و تنها هنگامی كسب می گرددكه ، به عنوان یك
نقطه مرجع ثابت در نظر گرفته شود .
ویلیام جیمز (1910-1842)
ویلیام
جیمز بزرگترین فرزند از پنج فرزند خانواده كه در سال 1842 به دنیا آمد .
پدرش هنری جیمز بزرگ ، به اندیشه ی مستقل كودكان خود و شكل گیری نظراتشان
در جریان بحث عقلانی و مراوده ای عمیقا اعتقاد داشت . فضای خانواده گرم و
دوست داشتنی ، ولی در عین حال عقلانی و منطقی بود و عقاید در تبادل
آزادانه نظرات ، و بدون دیكته شدن از سوی والدین شكل می گرفتند ( اسكفلر ،
صص131-132 ) .
نظر جیمز درباره ی حقیقت
یك عقیده در
صورتی ، ‹‹ حقیقی ›› است كه هر آینه ، عمل بر آن واقع شود . ‹‹ به طور
تجربی نتایج رضایت بخش و محسوسی ›› به بار آید . خلاصه آنكه ، حقیقت باید
به مثابه ی رابط پیامد های
رضایت بخش و محسوس با اعمالی كه از
عقاید معین ناشی می شوند ، در نظر گرفته شود . به ویژه مسئله ـ ی حقیقت ،
مسئله ی رابطه ی تجربه با واقعیتی ‹‹ خارج ›› از تجربه نیست ؛ بلكه بر عكس
مسئله ی رابطه ـ ی تجربه ای‹‹ معین ›› با ‹‹ تجارب دیگر ›› است . از این
رو همیشه برای ما به مثابه ی موجودات عمل ـ كننده و مشاهده كننده ، امری
است دست یافتنی .
علاوه بر این ، حقیقت در چنین حالتی می تواند به
مثابه ی ‹‹ خوبی ›› دیده شود ، زیرا رابطه عمل با نتایج رضایت بخش به گونه
ای آشكار ، در دستیابی ما به هر یك از اهدافمان از طریق تلاش سنجیده ،
نهفته است . بنابراین ، بر خلاف نظریه ی خردگرایان ، كه حقیقت را نوعی
رونوشت می دانند ، جیمز نظریه ی
خود را برآورنده ی دو مسئله ی
مطلوب می داند : 1. دست یافتنی ساختن احكام حقیقت 2. نشان دادن اینكه چرا
حقیقت نوعی خوبی است . جیمز بیان می دارد : ‹‹ حقیقت در نظر و عقاید
ماهمان معنایی را دارد كه در علم ›› ؛ ( اسكفلر ، صص 140-141 ) .
مفهوم رضایت بخشی از دیدگاه جیمز
اندیشه جیمز را می توان در مورد رضایت بخشی به صورت گسترده و محدود بیان كرد :
در بیان محد.د ، یك عقیده هنگامی به گونه ای رضایت بخش عمل می كند كه آن عقیده به وسیله تجربه ارضا یا تأیید گردد.
در
بیان گسترده ، مسئله تنها این نمی باشد كه عقیده ارضا یا تأیید شود ، بلكه
این نیز هست كه ، آیا اعتقاد شخص به قضیه ی مورد بحث رضایت او را به همراه
دارد یا خیر .
Think
mantokhoda- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 29
امتیاز : 162311
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-02-02
دیدگاه جیمز درباره عادت
دیدگاه جیمز درباره عادت
بسیاری از نظریات جیمز در نظریه ی عادت
او به كار گرفته می شوند . از دیدگاه جیمز عادت ، جسم و ذهن را به هم
پیوند می دهد و انتخاب ، عمل و شخصیت را به یكدیگر ریط می دهد . اینكه
عادت در ساختار فیزیكی ظاهر می گردد ، به نظر او نشان دهنده ی این می باشد
كه ، عادت صرفا محصول انتخاب آگاهانه نیست ، یعنی صرفا توسط اراده تغییر
نمی یابد . عزم راسخ اخلاقی و اندرز اخلاقی به خودی خود نمی تواند مستقیما
بر عادت تأثیر گذارد ، زیرا عادت دارای مبنایی ساختی در دستگاه عصبی است ،
كه نشان می دهد یك مسیر جدید تخلیه ی جریان عصبی در مغز تشكیل شده است كه
در آن ، جریان های معین وارد شونده ، همیشه به خروج از آن تمایل دارند .
به
نظر جیمز ، كار عادت صرفه جویی و ساده كردن اعمال است . [ عادت ] همه ی ما
را حول خطوط تربیتی مان با انتخاب پیشین مان به نبرد با زندگی و دنبال
كردن راهی كه علی رغم میل ماست ، محكوم می كند ؛ زیرا ما برای هیچ راه
دیگری جز این ساخته نشده ایم و برای شروع دوباره نیز بسیار دیر است (
اسكفلر ، صص 143-146 ) .
اسكفلر (1974) ، جیمز برای تشكیل عادت اصول زیر را پیشنهاد می كند :
1. ما باید تا آنجا كه ممكن است خود را به یك قوه ی ابتكار قوی و مصمم مجهز سازیم و ...
2.
مهمترین مسئله ، مسئله ی تداوم تربیت است . هرگز اجازه بازگشت به یك مورد
استثنایی را ندهید تا عادت نوین كاملا در زندگی شما ریشه دواند .
گزیده ای از نظرات جیمز
1. جیمز مدافع ‹‹ ارزش نقدی و منافع ›› است .
2. روانشناسی او زاده ‹‹ فلسفه مابعدالطبیعه ›› است .
3. وی عالم را ‹‹متكثر›› می دانست .
4. ‹‹ روح ›› مجموع حیات ذهنی ماست , همان طور كه اشیاء خارجی مجموع پدیده هاست .
5. ‹‹ مطلق ›› منسوجی است از نسبت و روابط جهان ( آموزگار , صص 273- 274 ) .
6.
در هر فلسفه ای می توان همه ی جنبه های آن را نادیده گرفت مگر دو جنبه كه
موجب می شود چنین فلسفه ای مورد قبول همگان واقع شود .( الف ) . نباید
اصول اساسی و قطعی آن با گرامی ترین آرزوها و امیدها ی ما مخالف باشد . (
ب ) . عیبی كه بدتر از مخالفت و عدم توافق با آرزوهای ماست كه مقاومت
امیال را از میان می برد (دورانت , ص447 ) .
7. جیمز برنامه درسی
را تعریف نمی كند , و نیز از زمینه های اعتقادی و دانش كه تشكیل دهنده آن
است سخن نمی گوید . او در عوض سه معیار تدوین می كند . اگر بپرسیم كه در
برنامه درسی چه باید گنجاند , پاسخ آن است كه آنچه با معیارهای زیر مطابقت
دارد , و جیمز با ‹‹ عنوان كلی ›› می شناسد , باید در آن لحاظ كرد . این
سه معیار یا سه عنوان كلی عبارتند از :
1ـ زمینه ی مطالعاتی می تواند شامل اطلاعاتی باشد كه برای ادامه ی زندگی اساسی است .
2ـ زمینه مطالعاتی می تواند مهارتهای با ارزش را تنفیذ كند .
3ـ زمینه مطالعاتی می تواند در تكامل روحانی فرد مؤثر باشد (شفیلد , ص 183 ) .
8
. به نظر جیمز كمال مطلوب آن است كه آنچه محتوای برنامه درسی را تشكیل می
دهد با هر سه معیار [ بیان شده در بالا ] مطابقت داشته باشد . اگر چیزی با
این سه معیار مطابقت پیدا كرد , در جامع و مانع بودن آن بحثی نیست ( شفیلد
, ص185 ) .
9. جیمز می گوید كه از طریق برنامه ی درسی آنچه را باید
باشد تعیین می كنیم , زیرا نمی توان این امر را به دست تصادف بسپاریم
(شفیلد , ص192 ) .
جان دیوئی (1952-1859 )
جان دیوئی در
سال 1859 , یعنی در سالی كه كتاب انواع چارلز داروین منتشر شد , در شهر
برلینگتون در ایالت ورمونت امریكا دیده به جهان گشود (گوتگ ,ص 116 ) . جان
دیوئی در دانشگاه بیش از همه از فلسفه ایده آلیستی هگل تأ ثیر پذیرفت .
اما پس از تأ ثیر پذیری از اندیشه های داروین و گرایشهای علمی و تجربی ,
از ایده آلیسم هگلی و مطلق گرای او روی گرداندو به طبیعت گرایی[4] رو كرد.
با این همه به بسیاری از نكته های بنیادی اندیشه ی هگلی كه تضادی با نظریه
داروین نداشت مانند : تكیه بر شدن و تعامل , تأ ثیر دوسویه دیالكتیكی ,
غلبه بر دوگانگی میان انسان و جهان , درون و برون , روان و تن وفادار ماند
(نقیب زاده , صص 163 ـ164 ) .
دیوئی و مدرسه ی آزمایشگاه
دیوئی
در طول خدمت خود در دانشگاه شیكاگو , ‹‹ مدرسه آزمایشگاه ›› را تأسیس و از
سال 1896 تا 1904 رهبری كرد . مدرسه ی آزمایشگاهی دیوئی كودكان چهار تا
چهارده ساله را می پذیرفت ,
می كوشید تا با استفاده از روش
فعالیت كه متضمن بازی , سازندگی , مطالعه ی طبیعت و ابراز وجود بود ,
تجاربی را برای زندگانی توأم با همكاری و سودمندی متقابل برای بچه ها
فراهم كند ( گوتگ , ص 119 ).
مدرسه قدیم
به نظر دیوئی هدف
اصلی مدرسه ی قدیم آماده ساختن كودكان برای زندگی دوره ی بلوغ و دوره بلوغ
به نوبه ی خود در حكم تداركی برای زندگی بعد از مرگ بوده است . كودك و
بعدها بزرگسال همش بیشتر مصروف برآن بوده است كه خود را برای مرحله ای از
حیات كه خواهد آمد , آماده سازد نه اینكه دم را غنیمت شمرد و از آن چنانكه
باید بهره مند گرد . به بیان بهتر تئوری آن زمان , یعنی تئوری ارسطوئی ,
تربیت نوعی شكفتگی و از قوه به فعل درآوردن امكانات خفته و نهفته كودك بود
. تربیت نوعی توسعه و گسترش به سوی هدفی غایی و به جانب حالتی از شكفتگی
كامل یا كمال توانائیهای فرد بوده است .
تصور می رفت كه هرچه مواد
برنامه دشوارتر باشد قدرت توسعه یافته بیشتر و مهمتر می شود . به همین
مناسبت غالبا انتخاب و ترتیب مواد برنامه بیشتر با توجه به ارزش انضباطی
آنها صورت می گرفت تا به دلیل روابط آنها با مقتضیات عملی زندگی . در چنین
شرایطی روش تعلیم تا حد زیادی جنبه ی استبدادی داشت .
بهترین روش
تعلیم آن زمان یعنی ‹‹ روش هربارت [5] ›› , به صورت بسیار محسوسی در اطراف
معلم دور می زد . مراحل پنجگانه ی آن كه در هریك از آنها ابتكار عمل كاملا
در دست معلم بود , متوجه توسعه ی حقیقتی ناشی از پیشداوری و مأخوذ از
گنجینه ی دانش بود (شاتو , صص297 – 298 ) .
مدرسه دیوئی
مدرسه
دیوئی به جای آنكه از فعالیتهایی كه تصور می شود كودك در دوران بلوغ در
آنها شركت خواهد داشت آغاز كند , از فعالیتهای معمولی كه كودك در آنها
مستغرق است , شروع كرد. بنابراین هدف تعلیم
و تربیت نه آن بود كه
كودك را از حالت طبیعیش جدا كند یا او را طبق نمونه ای دور دست ... پرورش
دهد , بلكه هدف آموزش و پرورش آن بود كه كودك را در حل مشكلات و مسائلی كه
در جریان زندگی روزمره و در محیط طبیعی و اجتماعی خاص خود با آنها مواجه
می شود , كمك نماید .
برنامه را چون وسیله ای كه كودك را در تحقق
پروژه هایی كه برای وارسی نتیجه ی فعالیتهای فعلی خود تهیه می كند كمك
تواند كرد , تصور می كند . برنامه ی سالهای اول مدرسه دیوئی خواندن و
نوشتن بود كه صرفا به عنوان وسیله می نگریست .
در دهه ی آخر قرن
نوزدهم دیوئی مدعی بود كه بزرگترین عیب روشهای معمول آن زمان جدایی بین
دانش و بكاربستن آن است . به نظر او هر تعلیمی كه علم وعمل را یكدیگر جدا
كند , موفقیت نتواند داشت .
همانطور كه دیوئی سعی می كرد برای
فعالیتهای مدرسه انگیزه ای همانند فعالیتهای خارج از مدرسه پیداكند به
همان طریق احساس می كرد كه روح اخلاق مدرسه منوط به شركت در همان انگبزه
های اخلاقی است كه در زندگی خارج از مدرسه وجود دارد ( شاتو , صص 299- 300
) .
هدف های آموزش و پرورش
هدف دلات می كند بر نتیجه ی یك
فرایند طبیعی آگاهانه ای كه هدف را در برآورد ملاحضات جاری و در انتخاب
راههای رفتاری و تعامل , به یك عنصرتبدیل می كند . مفهوم این فرایند , این
است كه فعالیت , تبدیل به عملی هوشمندانه شده است بخصوص كه هدف یعنی تدبیر
پیامدها با توجه به نتایج احتمالی كه از رفتاری خاص در موقعیتی خاص به
روشهای مختلف ناشی می شود و استفاده از موقعیتهای قابل پیش بینی به منظور
هدایت مشاهدات و مهارتها (سعید اسماعیل , ص100 ) .
دیوئی , هدف تربیت باید نه تنها آمادگی كودك برای رشد و بلوغ باشد ؛ بلكه باید هدف و مقصود آن
پیشرفت
و توسعه ی مستمر ذهن و روشن ساختن دائمی راه زندگی گردد . به یك معنی ,
مدارس فقط می توانند اسباب و ادوات ضروری پیشرفت ذهنی ما را تهیه كنند , و
بقیه مربوط به خودمان است و بسته به طرز بكار بستن تجربیات ماست ( دورانت
, صص 453- 454 ) .
بسیاری از نظریات جیمز در نظریه ی عادت
او به كار گرفته می شوند . از دیدگاه جیمز عادت ، جسم و ذهن را به هم
پیوند می دهد و انتخاب ، عمل و شخصیت را به یكدیگر ریط می دهد . اینكه
عادت در ساختار فیزیكی ظاهر می گردد ، به نظر او نشان دهنده ی این می باشد
كه ، عادت صرفا محصول انتخاب آگاهانه نیست ، یعنی صرفا توسط اراده تغییر
نمی یابد . عزم راسخ اخلاقی و اندرز اخلاقی به خودی خود نمی تواند مستقیما
بر عادت تأثیر گذارد ، زیرا عادت دارای مبنایی ساختی در دستگاه عصبی است ،
كه نشان می دهد یك مسیر جدید تخلیه ی جریان عصبی در مغز تشكیل شده است كه
در آن ، جریان های معین وارد شونده ، همیشه به خروج از آن تمایل دارند .
به
نظر جیمز ، كار عادت صرفه جویی و ساده كردن اعمال است . [ عادت ] همه ی ما
را حول خطوط تربیتی مان با انتخاب پیشین مان به نبرد با زندگی و دنبال
كردن راهی كه علی رغم میل ماست ، محكوم می كند ؛ زیرا ما برای هیچ راه
دیگری جز این ساخته نشده ایم و برای شروع دوباره نیز بسیار دیر است (
اسكفلر ، صص 143-146 ) .
اسكفلر (1974) ، جیمز برای تشكیل عادت اصول زیر را پیشنهاد می كند :
1. ما باید تا آنجا كه ممكن است خود را به یك قوه ی ابتكار قوی و مصمم مجهز سازیم و ...
2.
مهمترین مسئله ، مسئله ی تداوم تربیت است . هرگز اجازه بازگشت به یك مورد
استثنایی را ندهید تا عادت نوین كاملا در زندگی شما ریشه دواند .
گزیده ای از نظرات جیمز
1. جیمز مدافع ‹‹ ارزش نقدی و منافع ›› است .
2. روانشناسی او زاده ‹‹ فلسفه مابعدالطبیعه ›› است .
3. وی عالم را ‹‹متكثر›› می دانست .
4. ‹‹ روح ›› مجموع حیات ذهنی ماست , همان طور كه اشیاء خارجی مجموع پدیده هاست .
5. ‹‹ مطلق ›› منسوجی است از نسبت و روابط جهان ( آموزگار , صص 273- 274 ) .
6.
در هر فلسفه ای می توان همه ی جنبه های آن را نادیده گرفت مگر دو جنبه كه
موجب می شود چنین فلسفه ای مورد قبول همگان واقع شود .( الف ) . نباید
اصول اساسی و قطعی آن با گرامی ترین آرزوها و امیدها ی ما مخالف باشد . (
ب ) . عیبی كه بدتر از مخالفت و عدم توافق با آرزوهای ماست كه مقاومت
امیال را از میان می برد (دورانت , ص447 ) .
7. جیمز برنامه درسی
را تعریف نمی كند , و نیز از زمینه های اعتقادی و دانش كه تشكیل دهنده آن
است سخن نمی گوید . او در عوض سه معیار تدوین می كند . اگر بپرسیم كه در
برنامه درسی چه باید گنجاند , پاسخ آن است كه آنچه با معیارهای زیر مطابقت
دارد , و جیمز با ‹‹ عنوان كلی ›› می شناسد , باید در آن لحاظ كرد . این
سه معیار یا سه عنوان كلی عبارتند از :
1ـ زمینه ی مطالعاتی می تواند شامل اطلاعاتی باشد كه برای ادامه ی زندگی اساسی است .
2ـ زمینه مطالعاتی می تواند مهارتهای با ارزش را تنفیذ كند .
3ـ زمینه مطالعاتی می تواند در تكامل روحانی فرد مؤثر باشد (شفیلد , ص 183 ) .
8
. به نظر جیمز كمال مطلوب آن است كه آنچه محتوای برنامه درسی را تشكیل می
دهد با هر سه معیار [ بیان شده در بالا ] مطابقت داشته باشد . اگر چیزی با
این سه معیار مطابقت پیدا كرد , در جامع و مانع بودن آن بحثی نیست ( شفیلد
, ص185 ) .
9. جیمز می گوید كه از طریق برنامه ی درسی آنچه را باید
باشد تعیین می كنیم , زیرا نمی توان این امر را به دست تصادف بسپاریم
(شفیلد , ص192 ) .
جان دیوئی (1952-1859 )
جان دیوئی در
سال 1859 , یعنی در سالی كه كتاب انواع چارلز داروین منتشر شد , در شهر
برلینگتون در ایالت ورمونت امریكا دیده به جهان گشود (گوتگ ,ص 116 ) . جان
دیوئی در دانشگاه بیش از همه از فلسفه ایده آلیستی هگل تأ ثیر پذیرفت .
اما پس از تأ ثیر پذیری از اندیشه های داروین و گرایشهای علمی و تجربی ,
از ایده آلیسم هگلی و مطلق گرای او روی گرداندو به طبیعت گرایی[4] رو كرد.
با این همه به بسیاری از نكته های بنیادی اندیشه ی هگلی كه تضادی با نظریه
داروین نداشت مانند : تكیه بر شدن و تعامل , تأ ثیر دوسویه دیالكتیكی ,
غلبه بر دوگانگی میان انسان و جهان , درون و برون , روان و تن وفادار ماند
(نقیب زاده , صص 163 ـ164 ) .
دیوئی و مدرسه ی آزمایشگاه
دیوئی
در طول خدمت خود در دانشگاه شیكاگو , ‹‹ مدرسه آزمایشگاه ›› را تأسیس و از
سال 1896 تا 1904 رهبری كرد . مدرسه ی آزمایشگاهی دیوئی كودكان چهار تا
چهارده ساله را می پذیرفت ,
می كوشید تا با استفاده از روش
فعالیت كه متضمن بازی , سازندگی , مطالعه ی طبیعت و ابراز وجود بود ,
تجاربی را برای زندگانی توأم با همكاری و سودمندی متقابل برای بچه ها
فراهم كند ( گوتگ , ص 119 ).
مدرسه قدیم
به نظر دیوئی هدف
اصلی مدرسه ی قدیم آماده ساختن كودكان برای زندگی دوره ی بلوغ و دوره بلوغ
به نوبه ی خود در حكم تداركی برای زندگی بعد از مرگ بوده است . كودك و
بعدها بزرگسال همش بیشتر مصروف برآن بوده است كه خود را برای مرحله ای از
حیات كه خواهد آمد , آماده سازد نه اینكه دم را غنیمت شمرد و از آن چنانكه
باید بهره مند گرد . به بیان بهتر تئوری آن زمان , یعنی تئوری ارسطوئی ,
تربیت نوعی شكفتگی و از قوه به فعل درآوردن امكانات خفته و نهفته كودك بود
. تربیت نوعی توسعه و گسترش به سوی هدفی غایی و به جانب حالتی از شكفتگی
كامل یا كمال توانائیهای فرد بوده است .
تصور می رفت كه هرچه مواد
برنامه دشوارتر باشد قدرت توسعه یافته بیشتر و مهمتر می شود . به همین
مناسبت غالبا انتخاب و ترتیب مواد برنامه بیشتر با توجه به ارزش انضباطی
آنها صورت می گرفت تا به دلیل روابط آنها با مقتضیات عملی زندگی . در چنین
شرایطی روش تعلیم تا حد زیادی جنبه ی استبدادی داشت .
بهترین روش
تعلیم آن زمان یعنی ‹‹ روش هربارت [5] ›› , به صورت بسیار محسوسی در اطراف
معلم دور می زد . مراحل پنجگانه ی آن كه در هریك از آنها ابتكار عمل كاملا
در دست معلم بود , متوجه توسعه ی حقیقتی ناشی از پیشداوری و مأخوذ از
گنجینه ی دانش بود (شاتو , صص297 – 298 ) .
مدرسه دیوئی
مدرسه
دیوئی به جای آنكه از فعالیتهایی كه تصور می شود كودك در دوران بلوغ در
آنها شركت خواهد داشت آغاز كند , از فعالیتهای معمولی كه كودك در آنها
مستغرق است , شروع كرد. بنابراین هدف تعلیم
و تربیت نه آن بود كه
كودك را از حالت طبیعیش جدا كند یا او را طبق نمونه ای دور دست ... پرورش
دهد , بلكه هدف آموزش و پرورش آن بود كه كودك را در حل مشكلات و مسائلی كه
در جریان زندگی روزمره و در محیط طبیعی و اجتماعی خاص خود با آنها مواجه
می شود , كمك نماید .
برنامه را چون وسیله ای كه كودك را در تحقق
پروژه هایی كه برای وارسی نتیجه ی فعالیتهای فعلی خود تهیه می كند كمك
تواند كرد , تصور می كند . برنامه ی سالهای اول مدرسه دیوئی خواندن و
نوشتن بود كه صرفا به عنوان وسیله می نگریست .
در دهه ی آخر قرن
نوزدهم دیوئی مدعی بود كه بزرگترین عیب روشهای معمول آن زمان جدایی بین
دانش و بكاربستن آن است . به نظر او هر تعلیمی كه علم وعمل را یكدیگر جدا
كند , موفقیت نتواند داشت .
همانطور كه دیوئی سعی می كرد برای
فعالیتهای مدرسه انگیزه ای همانند فعالیتهای خارج از مدرسه پیداكند به
همان طریق احساس می كرد كه روح اخلاق مدرسه منوط به شركت در همان انگبزه
های اخلاقی است كه در زندگی خارج از مدرسه وجود دارد ( شاتو , صص 299- 300
) .
هدف های آموزش و پرورش
هدف دلات می كند بر نتیجه ی یك
فرایند طبیعی آگاهانه ای كه هدف را در برآورد ملاحضات جاری و در انتخاب
راههای رفتاری و تعامل , به یك عنصرتبدیل می كند . مفهوم این فرایند , این
است كه فعالیت , تبدیل به عملی هوشمندانه شده است بخصوص كه هدف یعنی تدبیر
پیامدها با توجه به نتایج احتمالی كه از رفتاری خاص در موقعیتی خاص به
روشهای مختلف ناشی می شود و استفاده از موقعیتهای قابل پیش بینی به منظور
هدایت مشاهدات و مهارتها (سعید اسماعیل , ص100 ) .
دیوئی , هدف تربیت باید نه تنها آمادگی كودك برای رشد و بلوغ باشد ؛ بلكه باید هدف و مقصود آن
پیشرفت
و توسعه ی مستمر ذهن و روشن ساختن دائمی راه زندگی گردد . به یك معنی ,
مدارس فقط می توانند اسباب و ادوات ضروری پیشرفت ذهنی ما را تهیه كنند , و
بقیه مربوط به خودمان است و بسته به طرز بكار بستن تجربیات ماست ( دورانت
, صص 453- 454 ) .
mantokhoda- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 29
امتیاز : 162311
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-02-02
جهان شناسي مكتب پراگماتيسم:
جهان شناسي مكتب پراگماتيسم:
اساس
جهان شناسي در اين مكتب، تجربه در مفهوم وسيع آن است. كه شامل ادراك،
احساس، تفكر، قضاوت، مقايسه، توصيف، سير عقلاني و توجه به ارتباط امور با
هم مي باشد. اينها معتقدند تجربه محصول تاثير متقابل فرد و محيط روي
يكديگر است. از نظر پراگماتيستها واقعيت نهايي در تجربه ظاهر مي شود و
جرياني است متغير و خلاق و در حال توسعه. تجربه و آنچه در وراي تجربه است
قابل درك نمي باشد.
مباني تربيتي در مكتب پراگماتيسم:
در
اين مكتب، مدرسة فعال و دانش آموز فعال مورد توجه است. كار اساسي مدرسه و
تعليم و تربيت، انتخاب فعاليتهايي است كه منجر به پيدايش معرفت اساسي و
فهم مفيد شود و در مرحلة دوم رغبت و علاقة شاگردان در انتخاب تجربيات،
اهميت زيادي دارد. وظيفة معلم، تحريك و هدايت رغبت مي باشد. مدرسه بايد مانند لانة زنبور باشد. معلم بايد به دانش آموز كمك كند تا با استفاده از تجربه هاي گذشته، زمان حاضر و مشكلات آن را درك كند و تجربه هاي زمان حال را وسيلة گسترش
تجربه در آينده قرار دهد. از نظر اين مكتب، تربيت اگر فقط به حفظ معلومات
و اطلاعات محدود شود؛ فاقد ارزش است. ارزش هر مفهومي در نتيجة عملي آن
نهفته است. محيط كلاس بايد روح دموكراسي را پرورش دهد و دانش آموزان را
متوجه ارزش فردي و قدرت عقلانيشان كند.
روش تدريس در مكتب پراگماتيسم:
روش تدريس كاملاً فعال، تجربي، برنامه ريزي شده و با توجه به رغبتها و انگيزه هاي دانش آموزان و بر اساس فعال بودن آنها مبتني است. محور اصلي تربيت، دانش آموز است كه بايد آنچه را كه براي زندگيش مفيد است بياموزد و تجربه كند. معلم بايد به دانش آموزان بايد مطالب تازه را بياموزد و
تا زماني كه مطلب جديد مورد توجه او قرار نگرفته و زمينه اي براي آموزش
مطالب جديدتر فراهم نكرده مطلب ديگري به آنها نياموزد. زيرا اگر تجربه اي
باعث انگيزش رغبت دانش آموز نشود؛ نمي تواند
زمينة تجربة تازه تر را در او ايجاد كند. مطلب تازه بايد به عنوان وسيله
اي جهت رفع اشكال و حل مساله ارائه گردد. اين روش تدريس به نظر جان ديويي
همان روش تحقيق است كه داراي مراحل زير مي باشد:
1 – ارائه مطلب تازه به عنوان وسيله اي براي حل مساله و رفع اشكال
2 – فراهم كردن وسيلة دستيابي دانش آموز به اطلاعات و معلومات لازم براي حل مساله
3 –
هدايت دانش آموز در استفاده از اطلاعات جمع آوري شده، تهيه پيشنهادها،
استنباط مفاهيم و معاني و بدست آوردن توضيحات آزمايشي و قضاياي تجربي
4 – انتخاب راه حلهاي درست براي حل مساله
برنامه هاي درسي در مكتب پراگماتيسم:
محتواي
مواد درسي بايد مسائل حساب، رياضيات ساده، تاريخ، جغرافي و علوم تجربي
باشد كه بايد در ابتدا از تجربيات عادي زندگي افراد انتخاب شود. تجربه هاي
فرد بايد غني شود و گسترش پيدا كند و در جهت ارتباط با رشته هاي علمي قرار گيرد.
در جريان گسترش و ارتباط تجربيات فردي با تجربيات علمي بايد اصل ارتباط و پيوستگي اين پديده
ها مورد توجه قرار گيرد. قوانين و حقايق علمي را بايد ضمن آشنا كردن دانش
آموزان به موارد استفادة اجتماعي اين قوانين، در زندگي روزمره مطرح كرد.
ارزشها و اخلاق در مكتب پراگماتيسم:
پيروان
اين مكتب معتقدند هيچ اصل اخلاقي مطلقي وجود ندارد بلكه در هر مورد عملي
را كه موجب موفقيت باشد، خوب و با ارزش مي شمارند. هر چه كه اعتقاد به آن
براي زندگي معنوي و اخلاقي انسان سودمند باشد اخلاقاً خوب است و ديگر
اينكه بطور طبيعي اخلاق ملاك ثابت، مطلق و تغيير ناپذيري ندارد.
اساس
جهان شناسي در اين مكتب، تجربه در مفهوم وسيع آن است. كه شامل ادراك،
احساس، تفكر، قضاوت، مقايسه، توصيف، سير عقلاني و توجه به ارتباط امور با
هم مي باشد. اينها معتقدند تجربه محصول تاثير متقابل فرد و محيط روي
يكديگر است. از نظر پراگماتيستها واقعيت نهايي در تجربه ظاهر مي شود و
جرياني است متغير و خلاق و در حال توسعه. تجربه و آنچه در وراي تجربه است
قابل درك نمي باشد.
مباني تربيتي در مكتب پراگماتيسم:
در
اين مكتب، مدرسة فعال و دانش آموز فعال مورد توجه است. كار اساسي مدرسه و
تعليم و تربيت، انتخاب فعاليتهايي است كه منجر به پيدايش معرفت اساسي و
فهم مفيد شود و در مرحلة دوم رغبت و علاقة شاگردان در انتخاب تجربيات،
اهميت زيادي دارد. وظيفة معلم، تحريك و هدايت رغبت مي باشد. مدرسه بايد مانند لانة زنبور باشد. معلم بايد به دانش آموز كمك كند تا با استفاده از تجربه هاي گذشته، زمان حاضر و مشكلات آن را درك كند و تجربه هاي زمان حال را وسيلة گسترش
تجربه در آينده قرار دهد. از نظر اين مكتب، تربيت اگر فقط به حفظ معلومات
و اطلاعات محدود شود؛ فاقد ارزش است. ارزش هر مفهومي در نتيجة عملي آن
نهفته است. محيط كلاس بايد روح دموكراسي را پرورش دهد و دانش آموزان را
متوجه ارزش فردي و قدرت عقلانيشان كند.
روش تدريس در مكتب پراگماتيسم:
روش تدريس كاملاً فعال، تجربي، برنامه ريزي شده و با توجه به رغبتها و انگيزه هاي دانش آموزان و بر اساس فعال بودن آنها مبتني است. محور اصلي تربيت، دانش آموز است كه بايد آنچه را كه براي زندگيش مفيد است بياموزد و تجربه كند. معلم بايد به دانش آموزان بايد مطالب تازه را بياموزد و
تا زماني كه مطلب جديد مورد توجه او قرار نگرفته و زمينه اي براي آموزش
مطالب جديدتر فراهم نكرده مطلب ديگري به آنها نياموزد. زيرا اگر تجربه اي
باعث انگيزش رغبت دانش آموز نشود؛ نمي تواند
زمينة تجربة تازه تر را در او ايجاد كند. مطلب تازه بايد به عنوان وسيله
اي جهت رفع اشكال و حل مساله ارائه گردد. اين روش تدريس به نظر جان ديويي
همان روش تحقيق است كه داراي مراحل زير مي باشد:
1 – ارائه مطلب تازه به عنوان وسيله اي براي حل مساله و رفع اشكال
2 – فراهم كردن وسيلة دستيابي دانش آموز به اطلاعات و معلومات لازم براي حل مساله
3 –
هدايت دانش آموز در استفاده از اطلاعات جمع آوري شده، تهيه پيشنهادها،
استنباط مفاهيم و معاني و بدست آوردن توضيحات آزمايشي و قضاياي تجربي
4 – انتخاب راه حلهاي درست براي حل مساله
برنامه هاي درسي در مكتب پراگماتيسم:
محتواي
مواد درسي بايد مسائل حساب، رياضيات ساده، تاريخ، جغرافي و علوم تجربي
باشد كه بايد در ابتدا از تجربيات عادي زندگي افراد انتخاب شود. تجربه هاي
فرد بايد غني شود و گسترش پيدا كند و در جهت ارتباط با رشته هاي علمي قرار گيرد.
در جريان گسترش و ارتباط تجربيات فردي با تجربيات علمي بايد اصل ارتباط و پيوستگي اين پديده
ها مورد توجه قرار گيرد. قوانين و حقايق علمي را بايد ضمن آشنا كردن دانش
آموزان به موارد استفادة اجتماعي اين قوانين، در زندگي روزمره مطرح كرد.
ارزشها و اخلاق در مكتب پراگماتيسم:
پيروان
اين مكتب معتقدند هيچ اصل اخلاقي مطلقي وجود ندارد بلكه در هر مورد عملي
را كه موجب موفقيت باشد، خوب و با ارزش مي شمارند. هر چه كه اعتقاد به آن
براي زندگي معنوي و اخلاقي انسان سودمند باشد اخلاقاً خوب است و ديگر
اينكه بطور طبيعي اخلاق ملاك ثابت، مطلق و تغيير ناپذيري ندارد.
mantokhoda- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 29
امتیاز : 162311
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-02-02
رد: مكتب پراگماتيسم
سلام بسیار از مطلب ارسالی شما ممنونم وتشکر ازاینکه این متن خوب را برای ما در صدای اندیشه ی مانا بیادگار گذاشتید که من ودوستان استفاده ای مطلوب وباارزش از آن خواهیم برد
تشکر
دلشادومانا باشی ودرپناه خداوند موفق
بااین عکس یه تبلیغی هم بر کار زیبای ایران وایرانی در زمینه تزئین داشته باشیم بد نیست
با توجه به اینکه ایرانی ساده است وزیباا
اما گلش تقدیم به شما.موفق باشید
تشکر
دلشادومانا باشی ودرپناه خداوند موفق
بااین عکس یه تبلیغی هم بر کار زیبای ایران وایرانی در زمینه تزئین داشته باشیم بد نیست
با توجه به اینکه ایرانی ساده است وزیباا
اما گلش تقدیم به شما.موفق باشید
رد: مكتب پراگماتيسم
پراگماتيسم (1) |
پراگماتيسم از كلمه يوناني (Pragma ) به معني (عمل) مشتق شده است. پراگماتيسم،روي كردي است نظري كه در پي بحران معرفت شناسي اومانيستي در قلمرو مقوله ي (حقيقت) و تعيين حدود مفاهيم (صدق) و (كذب) قضايا،در اواخر قرن نوزدهم،در ايالات متحده ي آمريكا پديد آمد. پراگماتيسم نشانه ي انشقاق تام و تمام (نظر) از (عمل) در قلمرو تفكر مدرن است. مبدع اين روي كرد (پراگماتيسم) (چالرز.اس.پيرس) (2) (1914 ميلادي) مي باشد كه فارغ التحصيل دانشگاه هاروارد و اهل آمريكا بود. معرفت شناسي و فلسفه ي غربي،در عصر مدرن و بويژه پس از (كانت) (1804 ميلادي) در خصوص تشخيص و تعيين معيارها و موازين و مفهوم (حقيقت)،گرفتار يك سردرگمي شديد گرديد. به گونه اي كه كانت،اساساً خود آدمي را (واهب الصور) دانست و نوعي (ايدآليسم سوبژكتيويستي معرفت شناختي را مطرح نمود. به هر حال،فلسفه ي قرن نوزدهم غرب،در خصوص اين مسأله كه معيار تشخيص و تعيين حقيقت و اساساً تعريف مفهوم (حقيقت چيست)،دچار سردرگمي و تناقض گويي بود و سير حركت تفكر مختصر فلسفي در غرب،مبتني بر دور شدن از نظر و تقليل به سطح عمل زدگي و عمل گرايي و كميّت انگاري بود. چالز پيرس با تأسيس روي كرد (اصالت عمل) يا (پراگماتيسم) تلاش كرد به گونه اي به بحران فلسفه ي اومانيستي در قلمرو معرفت شناسي پاسخ گويد. او،معيار حقيقت را (عمل) ناميد و اصلاً باب بحث هاي نظري را تعطيل كرد. بنابراين پراگماتيسم،تجسم نابودي كامل اصالت مباحث نظري و انشقاق تام و تمام (نظر) از (عمل) ،در فلسفه ي مدرن غربي است. (پيرس) و پراگماتيسمي كه تأسيس كرده بود،معتقد بود كه (حقيقت يعني آن چه در عمل سودمند باشد). بدينسان،معيارهاي سودانگارانه ي بورژوايي را،در قلمرو معرفت شناسي،به طور تام و تمام حاكم كردند. روشن است كه آن چه پراگماتيسم (انديشه ي اصالت عمل) عنوان مي كند،به لحاظ فلسفي به هيچ روي درست نبوده و پايه و اساس عقلاني استواري ندارد؛زيرا خيلي وقت ها ممكن است،يك تئوري تماماً غلط و هم آلود،نتايج عملي درستي داشته باشد. چنان كه دستگاه نجوم بطلميوسي،علي رغم عدم انطباق بر واقعيت،در برخي قلمروها،از جمله پيش بيني و محاسبه ي وقوع كسوف و خسوف درست عمل مي كرد و نتيجه ي عملي داشت. يا اين كه يك نظريه ممكن است كه نتايج عملي و كارسازي در كوتاه مدت يا ميان مدت داشته باشد،اما بيان واقعي حقيقت نباشد و عمل بدان در دراز مدت – بر اساس همان نگاه عمل گرايانه ي صرف هم كه بنگريم – آفات و نتايج و تبعات منفي بسيار بزرگ تري داشته باشد. بحث اصلي اين است كه اساساً،تشخيص و تعريف (حقيقت) و معنا و حدود آن در فلسفه،امري عقلاني و نظري است و حواله كردنآن به (عمل) و موازين (سودانگارانه) نتيجه ي بحران تفكر فلسفي و نظري اومانيستي و انشقاق كامل (نظر) از (عمل) و روي كرد مبتني بر خود بنيادي نفساني (اومانيستي) است. (پراگماتيسم) در اوايل قرن بيستم،در جامعه ي آمريكا از رواج و اعتباربسياري بهره مند گرديد.تئوريسين هايي نظير (ويليام جيمز) (1910 ميلادي) و (جان ديوئي) (1952 ميلادي) از پيروان معروف (پراگماتيسم) بودند و اين روي كرد را در قلمروهاي مختلف،بسط دادند. (جان ديوئي) بر پايه ي نظريه ي (اصالت عمل سودانگارانه) (پراگماتيسم)،نظام آموزش پرورش ايالات متحده را در مسير غايات سودانگارانه و عملي مدرنيستي،دگرگون نمود. آراي پراگماتيست ها- كه از مظاهر انحطاط فلسفه و تفكر نظري،در واپسين دوران اومانيسم هستند – در روان شناسي،جامعه شناسي و تعليم و تربيت دهه هاي 40 و 50 قرن بيستم آمريكا،نفوذ بسياري يافت،اما مباني تئوريك آن دهه ها است كه مورد انتقادهاي سخت قرار گرفته و از اعتبار افتاده است. پي نوشت ها: 1.pragmatism . 2.Charles.s.Peirce . منبع:واژه نامه ي فرهنگي سياسي، شهريار زرشناس،كتاب صبح،1383،چاپ اول، صص 78 – 80 . |
mantokhoda2- کاربر انجمن
- تعداد پستها : 24
امتیاز : 161024
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 0
Join date : 2010-03-17
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد