اسيربند هاي شكننده

من طرف Hamid Alipour الأحد يناير 24, 2010 12:52 pm

> فيل ودرخت
>
> در سيرك پاي بچه فيل را با
> طناب به تنه درختي مي بندند و او
> هرچه تقلا ميكند، نمي تواند خود را
> آزاد كند.
> اندك اندك باور ميكند تنه
> درخت از او نيرومند تر است.
>
> هنگاميكه فيل بزرگ و
> نيرومند شد كافيست پاي فيل را به
> نهالي ببندند.
> او
> براي آزادكردن خود تلاش نمي كند.
>
>
>
> ما نيزاغلب اسير بندهاي
> شكننده ايم اما چون به قدرت تنه
> درخت عادت كرده ايم شهامت مبارزه
> نداريم.
>
> بي آنكه
> بفهميم تنها يك عمل متهورانه ساده
> براي دست يافتن ما به آزادي
> كافيست...
>
>
> پائولو
> کوئيليو

من طرف فرزانه شیدا الأحد يناير 24, 2010 2:22 pm

افرین برشما متن بسیار عمیقی بود بسیار ازخوندنش استفاده بردم حالا من یه چیز مینویسم که برای ادمائی خوبه که خیال میکنن خیلی زرنگن در افریقا برای گرفتن میمون ها در سوراخ درختی گردو میریزند زمانی که میمون دست بداخل آن کرده دست خود را مشت میکند آنگاه انها برای گرفتن او جلو می آیند اما از انجا که میمون دست خود را با گردو مشت کرده است از سوراخ داخل درخت نمیتواند دستش را ازاد کند وبراحتی او را میگیرند حال حکایت انسانهائیست که خیال میکنند دست به هرکجا ببرند وهر مرزی را زیر پا بگذارند عاقلند و قدرتمند و نمیدانند گاه مشت گره کرده ی «حماقتی« اگر درجائی که نمیبایست گره شود , گره شد آنگاه اسارت خودشان است وبس.
واین مثل برای آنانی میبایست استفاده گردد که تلاش میکنند مشت گره کرده خود را برسر دیگران بکوبند وخیال کنند قدرتمندند بی انکه بدانند دراصل «اسیر نادانی» خویش هستند وبس
موفق ومانا باشی
وتشکر از زحماتت در تالار مانا که متعلق به خود شما دوستان خوب است اسيربند هاي شكننده 979385