امون از دست آدمای این زمونه ! :-(

من طرف para$2!_KaHOOp_PH! الجمعة يناير 29, 2010 9:20 am

سلاااااام به همگی !
& Spec!al H! 2 بابایی => ARA$H <= و آجی شیدااااااا جوووووووونم !
مـــــــــــــــــــن خوبم / شماها خوبین ؟ ;)
به به ... ! اولین شعرمونو تو دفترمون بذاریم که کلی دارم به قول بابایی جوجو ذوق مرگ میشم ! :arrow:
آجی خرابتم که واسمون دفتر شعر درست کردی !
خیلــــــــــــــــــــــــی تووووووووپی به خدا !
خب دیگه .... اولین شعرو تبریک می کنم ! یعنی تقدیم می کنم !

آدمای این زمونه ... !

توی این زمونه ی بد ، فصل عاشقی خزونه
تونگاه عاشقامون ، غم بی کسی میمونه

نه فقط از روى احساس ، نه وا۳ قلبه ديوونه
آدما عاشقياشون ، فقط از تنهاييشونه !!!!!!!!!!!!!!!!!

توی سینشون دروغه ، دلاشون پر از فریبه
میگن عاشـــــــــــــقه هم هستیم ، ولی مثله یک غریبه

واسه هم ترانه میگن ، قربونه همدیگه میرن
ولی تو جمعای دیگه ، عاشق آدم دیگن

باهمن ولی چه دورن ، فاصله نامهربونه
عاشقم ، دوسِت دارم من ، دیگه یک زخمه زبونه

آدما جنبه ندارن ، توی دوستی کم میارن
نمی تونن تا که دنیاست ، پای عاشقی بمونن

میگن تا آخره دنیا ، پای حرفاشون می مونن
امروز عاشقنو فردا ، واسه هم / خوره ی جونن

آدما دلی ندارن که بخوان اون رو ببازن
آدما تو عصر سنگی ، به دروغه دل می نازن

آدما آرزوشونو واسه قاصدک نمیگن
اصلا" آرزو ندارن ، چه جوری زنده میمونن ؟

آدمای این زمونه ، نشونی از عشق ندارن
سر هر کوچه و برزن ، واسه اون نامه میذارن

اونا غافلن که معشوق ، خیلی وقته پر کشیده
دنبال عشق تو قصه ، اما نه ! اونم پریده !!!!!!!

آدما همیشه خستن ، واسه گل قصه نمی گن
توی بیداریو رﺅیا ، واسه هم چش غرّه میرن

آدما عوض نمیشن ، خیلی وقته دوره دورن
خیلی وقته جای گلها ، خارشو هدیه میگیرن

توی شب عاشقیشونو ، مثل رنگ ماه می بینی
اما روز تو روشنایی ، گل حسرت رو می چینی

آدما عاشقیاشون همه از عــــــــــــــــــــــــادت و درده
قلباشون تو ماه مرداد ، مثه بهمن سرده سرده !

کاش ما هم فرشته بودیم ، تا ابد عاشق می موندیم
زیر سایه ی گل یاس ، واسه هم غزل می خوندیم

تو بهشت آسمونا ، واسه هم قصه می گفتیم
با همون خدای عاشق تا سحر گل می شنفتیم ...
.
.
.
.
.

کاشکی دروغو نیرنگ ، نبود وا3 یه لحظه
مــــــــــــن که خودم میدونم ، این آرزوی محضه !

Only :
Laughing

*" Kamran & HOOman "* Laughing

BY :
*" KaHOOp "*

من طرف آرش بهروزی السبت يناير 30, 2010 12:45 pm

درود بر پسر شاعرم امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 583206

باباییت بمیره که الان شعر ماه پسرشو دید امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 891376

...ببخش بابایی سن و ساله من دیگه تو سرازیریه و شعور و فهمم هم که رو به سقوط... امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 965917

تو همیشه با مرامت از همه اونایی که ادعای معرفت دارن و دادو قال راه می ندازن...صد کوچه جلوتری امون از دست آدمای این زمونه ! :-( Icon_basketball

...همیشه تا ما یه سر سوزن خطی میکشیم از خودمون زودتر میای و با کلمام زیبا و شیرینت ما رو تو هوای پاک میبری امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 217430

و بخدا من یکی از تو درس میگیرم... امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 642725

بابایی ببخش ندیدم شعر زیبا تو اینجا اوردی...الان دیدم و چقدر حالم خوب شد که این ترانه ناز تو آوردی و ما رو مهمونه حس گرمت کردی امون از دست آدمای این زمونه ! :-( Icon_sunny

....پسر منه دیگه ایها الناس ببینید هنرشو ...ببینید و ماشالله بگید بهش... امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 583206

خوب حالا میرم تو دریا ی شعرت که می خوام تو زلاله آب گرمش ، چشمم رو باز کنم و همه صدف های سپیدش و ببینم وبرم پیشه مرجاناش و لا به لاشون شنا کنم...
ترانه ات بوی اندوه داره ...غم تو قافیشه ، زلالی حست گرما بخشه و صداقت کلامت صدفه سپید نقشه...
واقعیت تلخی رو گفتی اما با موم عسلی از گلهای ترانه ای ، شیرین ، به کام ها ریختی...
مرسی از ضیافتی که ترتیب دادی و مرسی از این هدیه ارزشمندت...
سپاس بر هنر گران امون از دست آدمای این زمونه ! :-( Icon_sunny

من طرف para$2!_KaHOOp_PH! السبت يناير 30, 2010 4:03 pm

وااااااای خدا جوووووونم !
بابایی جوجو اومده !
سلااااااام بابایی => ARA$H <= خوووووووبو توووووووپو مهربوووووونو یه دونه ی خوده خوده خودم !
( blu$h ! )
:x
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــن وقتی پستتو دیدم حالم گوبس شد :arrow: تـــــــــــــــــــــــــــو خوبی بابایی جووووووونی ؟
بابایی جوجو ، دشمنت بمیره ایشالله ، تازشم ایشالله باز دشمنات خودشونو شعورشون به سرازیری برسن !
مراااااااااامتو برم مـــــــــــــــــــــن ...
( blu$h ! )
:x
بابایی => ARA$H <= همه جا دنبالت می گردم ، خیلی کمرنگ شدی ، به خدا دلم می گیره وقتی اسمتو عکسه عفّت خانومو آقا تیمورو تو کامنتای دیگرانو و پستا نمی بینم !
دریا ، صدف ، مرجان ، عسل ، ترانه ، شیرین ، هدیه ..... !
اینا کین / هان ؟
اون پروانه ی 7خط و ستاره آیلارو کوفته کاری کم بودن ، ایناهم چشاتو گرفتن ؟
نکنه تو قلبت خبری باشه ، نکنه دلت با دگری باشه / هان بابایی جوووووونی ؟
رفتی نی نی جدید پیدا کردی ؟ مگه نگفتی خدا یکی طوطی هم یکی ؟ چرااااااا با احساساته طوطی وارم بازی کردی بابایی جوووووووونی ؟
راستی بابایی => ARA$H <= / فکر نکنم بهت گفته باشم ... ولی 2روز بعد از غزلم تو شعره نو عباس شریفی کامنت برام گذاشته بود ! خداوکیلی به هر دری زدم که ازش خبری بگیرم ... ، پی ام گذاشتم براش ، میل زدم ... آخرشم گفته بود که دیگه تو شعره نو نمیاد ، هرچند شاید چند وقت یه بار یه سری بزنه ولی بدون کامنت گذاشتنو صد البت شعر !
ای خدااااا ، دیگه کسی نیست به مهوشو شهلاهاش گیر بدیم .... و دوره هم باشیم !
بابایی دلم غصه دار شده از دست آدما ... جدی میگم ... معلوم نیست این نالوتیای شعره نو چیکار می کنن که دونه دونه هرچی آدم توووووووپه بی خیل سایتش میشه !
برم بابایی جوجو !
تله تان امیده ایرانه ... شاید خدا بخواد
*" Kamran & HOOman "* مــــــــــــــــــــــــــنم بیانو ببینمشون !
نالوتی طپشم که چند وقته برنامه نداره ! علیرضا میرزاقاسمی پولامونو کشید بالا رفت ! درسته ... مــــــــــــــــــــــــــنو تــــــــــــــــــــــو که بابایی => ARA$H <= ، به قول گفتنی آه در بساط نداریم ، ولی از پشت سنگر امداد رسانی می کردیم !
برم ، لالا هم دارم ، هرچند تا 5 و 6 صبحم بیدارم ...
کاری باری بابایی جوجو ؟
راستی لالاتم بخیر بابایی جووووووووونی ، لالای فرشته هارو ببینی !
گوووووووووربوووووووونو قــــــــــــــــــــــــربونت برم ، دیگه برنگردم !
اسیره خودتو مرااااااامتم بابایی => ARA$H <= خودم !
خراااااابتم تا دنیا دنیاس ! ما دیگه کفتره جلد بومت شدیم بابایی جوجو ! ما بیـــــــــــــــشتر !
فعلا" تا بعدا" ... !

Only :

Laughing

*" Kamran & HOOman "* Laughing

BY :
*" KaHOOp "*

من طرف فرزانه شیدا الأحد يناير 31, 2010 4:58 pm

kahoop_pooman-ph!_para$2! نوشته است:وااااااای خدا جوووووونم !
بابایی جوجو اومده !
سلااااااام بابایی => ARA$H <= خوووووووبو توووووووپو مهربوووووونو یه دونه ی خوده خوده خودم !
( blu$h ! )
:x
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــن وقتی پستتو دیدم حالم گوبس شد :arrow: تـــــــــــــــــــــــــــو خوبی بابایی جووووووونی ؟
بابایی جوجو ، دشمنت بمیره ایشالله ، تازشم ایشالله باز دشمنات خودشونو شعورشون به سرازیری برسن !
مراااااااااامتو برم مـــــــــــــــــــــن ...
( blu$h ! )
:x
بابایی => ARA$H <= همه جا دنبالت می گردم ، خیلی کمرنگ شدی ، به خدا دلم می گیره وقتی اسمتو عکسه عفّت خانومو آقا تیمورو تو کامنتای دیگرانو و پستا نمی بینم !
دریا ، صدف ، مرجان ، عسل ، ترانه ، شیرین ، هدیه ..... !
اینا کین / هان ؟
اون پروانه ی 7خط و ستاره آیلارو کوفته کاری کم بودن ، ایناهم چشاتو گرفتن ؟
نکنه تو قلبت خبری باشه ، نکنه دلت با دگری باشه / هان بابایی جوووووونی ؟
رفتی نی نی جدید پیدا کردی ؟ مگه نگفتی خدا یکی طوطی هم یکی ؟ چرااااااا با احساساته طوطی وارم بازی کردی بابایی جوووووووونی ؟
راستی بابایی => ARA$H <= / فکر نکنم بهت گفته باشم ... ولی 2روز بعد از غزلم تو شعره نو عباس شریفی کامنت برام گذاشته بود ! خداوکیلی به هر دری زدم که ازش خبری بگیرم ... ، پی ام گذاشتم براش ، میل زدم ... آخرشم گفته بود که دیگه تو شعره نو نمیاد ، هرچند شاید چند وقت یه بار یه سری بزنه ولی بدون کامنت گذاشتنو صد البت شعر !
ای خدااااا ، دیگه کسی نیست به مهوشو شهلاهاش گیر بدیم .... و دوره هم باشیم !
بابایی دلم غصه دار شده از دست آدما ... جدی میگم ... معلوم نیست این نالوتیای شعره نو چیکار می کنن که دونه دونه هرچی آدم توووووووپه بی خیل سایتش میشه !
برم بابایی جوجو !
تله تان امیده ایرانه ... شاید خدا بخواد
*" Kamran & HOOman "* مــــــــــــــــــــــــــنم بیانو ببینمشون !
نالوتی طپشم که چند وقته برنامه نداره ! علیرضا میرزاقاسمی پولامونو کشید بالا رفت ! درسته ... مــــــــــــــــــــــــــنو تــــــــــــــــــــــو که بابایی => ARA$H <= ، به قول گفتنی آه در بساط نداریم ، ولی از پشت سنگر امداد رسانی می کردیم !
برم ، لالا هم دارم ، هرچند تا 5 و 6 صبحم بیدارم ...
کاری باری بابایی جوجو ؟
راستی لالاتم بخیر بابایی جووووووووونی ، لالای فرشته هارو ببینی !
گوووووووووربوووووووونو قــــــــــــــــــــــــربونت برم ، دیگه برنگردم !
اسیره خودتو مرااااااامتم بابایی => ARA$H <= خودم !
خراااااابتم تا دنیا دنیاس ! ما دیگه کفتره جلد بومت شدیم بابایی جوجو ! ما بیـــــــــــــــشتر !
فعلا" تا بعدا" ... !

Only :

*" Kamran & HOOman "*

BY :
*" KaHOOp "*

طوطی عزیزم سلام ببخش که اینبار دیر برات کامنت میزارم خیلی گرفتار کتابم بودم که بتونم جلد هفتم رو بااین دست دردم تموم کنم وتحویل بدم که الحمدالله انجام شد وتا جائی که میرسیدم اگه که به این بغل نگاه کنی توی مانا جواب تک تک دوستانو هم دادم شرمنده که تو موندی اخر ومن هی نوشته ترو نمیدونم چرا ندیدم
بهرشکل ترانه ی زیبائی بود فقط یه خواهش کوچولو ازت دارم
برای اینکه بخش : درکوچه باغ ترانه که متعلق به ترانه هاست برای دوستانی که آشنا نیستن با بخش: عشق ترانه که دفتر خصوصی توست اشتباه نشه اگه برات ممکنه ,اسم دفترت رو چیز دیگه ای بزار چون من چند نظر خصوصی گرفتم که بالاخره بخش ترانه ها کجاست وچرا انجمن مانا انقدر بهم ریخته س! امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 22193

وبرای اینکه یه دسته بندی درست حداقل بطور موقت انجام گرفته شده باشه اگه لطف کنی یه اسم شاعرانه درجای «عشق ترانه »بدی که برات بزارم ازت ممنون میشم تا مشخص باشه که کجا دوستان میتونن ترانه هاشون رو بنویسن, تا انشالله من سر فرصت یه برنامه ریزی درست در بخش ودسته بندی انجمن انجام بدم وهمه چی درجای خودش باشه
درحال حاضر بخاطر مشغله ی زیاد ی که دارم قادر نیستم یک تنه همه امور رو بعهده بگیرم و مدیر داخلی منهم تنها بخش ویرایش داخلی رو بعهده داره وکمتر ایشون رو میبینم وایشون هم مشغله های زیادی رو دارن وزیاد نمیتونم متوقع باشم که همش درخدمت مانا باشن اما انقدر ازهمه غر غر شنیدم پاک دیگه کلافه شدم وخستگی کارام رو تنم مونده .
خب مدیرکل بودن سخته واگرچه من بارها مدیریت بسیار جاها رو بعهده داشتم اما خوب لااقل دستم درد نمیکرد وکتابی هم برای تحویل دادن در کار نبود اما پیش تو وبابائی آرش اگه دردودل نکنم پیش کی بکنم اخه؟ امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 22193

بهرحال ممنون از ترانه ی زیبات لذت بردم
امیدردرپناه خدا, تو بابائی آرش عزیز موفق وشاد باشید دوستدار شما
امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 979385

فرزانه شیدا
اینم بنظرم مامان گلهای آبی رنگه امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 154827

امون از دست آدمای این زمونه ! :-( Blue_rose_goddess1

من طرف فرزانه شیدا الأحد يناير 31, 2010 5:09 pm

آرش بهروزی نوشته است:درود بر پسر شاعرم

باباییت بمیره که الان شعر ماه پسرشو دید ...ببخش بابایی سن و ساله من دیگه تو سرازیریه و شعور و فهمم هم که رو به سقوط...
تو همیشه با مرامت از همه اونایی که ادعای معرفت دارن و دادو قال راه می ندازن...صد کوچه جلوتری ...همیشه تا ما یه سر سوزن خطی میکشیم از خودمون زودتر میای و با کلمام زیبا و شیرینت ما رو تو هوای پاک میبری و بخدا من یکی از تو درس میگیرم...
بابایی ببخش ندیدم شعر زیبا تو اینجا اوردی...الان دیدم و چقدر حالم خوب شد که این ترانه ناز تو آوردی و ما رو مهمونه حس گرمت کردی ....پسر منه دیگه ایها الناس ببینید هنرشو ...ببینید و ماشالله بگید بهش...
خوب حالا میرم تو دریا ی شعرت که می خوام تو زلاله آب گرمش ، چشمم رو باز کنم و همه صدف های سپیدش و ببینم وبرم پیشه مرجاناش و لا به لاشون شنا کنم...
ترانه ات بوی اندوه داره ...غم تو قافیشه ، زلالی حست گرما بخشه و صداقت کلامت صدفه سپید نقشه...
واقعیت تلخی رو گفتی اما با موم عسلی از گلهای ترانه ای ، شیرین ، به کام ها ریختی...
مرسی از ضیافتی که ترتیب دادی و مرسی از این هدیه ارزشمندت...
سپاس بر هنر گران

ماشالله وانشالله خدا پسرت رو برات نگه داره وشمارو برای پسرت وهردوتون رو برای ما
موفق وشاد باشید ومانا
امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 979385

امون از دست آدمای این زمونه ! :-( 1025large

امون از دست آدمای این زمونه ! :-(

امون از دست آدمای این زمونه ! :-(

رد: امون از دست آدمای این زمونه ! :-(

رد: امون از دست آدمای این زمونه ! :-(

رد: امون از دست آدمای این زمونه ! :-(

رد: امون از دست آدمای این زمونه ! :-(