کوچه باغ /نمونه ای از اشعار....

من طرف فرزانه شیدا الأحد فبراير 28, 2010 5:29 pm

ازوبلاگ رها :

شیدایی یا رهایی؟

تق تق.... کیه؟
صدایی نمی آید...

...باز ...
ضربه هایی نه ممتد،
به در می خورد

تق.... تق ...
در را می گشایم
این بار...شیداست
مثل همیشه لبخندی به لب
برقی در نگاه غمگینش
به خانه ی رها آمده است
شیدایی ...یا رهائی

هر دو...با هم...

چگونه؟

یک جو شجاعت،

سکوت کن

لباس های شک و تردید

را ...درآتش

...آرزو ...میسوزانم

نویسنده : رها
جالبتر اینکه شیدا برحسب اتفاق از گوگل به خانه ی رها رفت!!!! جای بسی تعجب است گویا از پیش دعوت شده بودیم

لاله های سبز

اینجا برگ ها سرازیر از غم

بر رخ بیداری چنگ زده

گریان

بیدارند.

برگ های پاییزی

سبز !

از جنبش خواب های بیداری

در گوش باغبان پیر لاله ها

لالایی می سرایند
...
به قلم: رها
کوچه باغ /نمونه ای از اشعار.... Star3

_____...فردا_____
فردا چراغ ها را روشن می کنم
!
زمان را یکی ۲ دقیقه، جلوتر می برم
لباسی روشن به رنگ یاس می پوشم
با عقربه های ساعت می رقصم
هر نوا؛
یکی ۲ دقیقه جلوتر از شما
!

نویسنده : رها

بهانه ای نیست برای عبور از
سرانجام این فنجان قهوه!
مقداری شکر؛
پر از دانه های سپید
در دریای سرنوشت
شاید شیرین تر شود
شاید!
نوشیدن این همه سرنوشت یک جا
و سپردنش بدست این بانو؟!
آه چه شد؟
بفرمایید
ته مانده اش را سرنگون
از بانو می خرم
می چرخاندش
نگاهی به من
و...هرچه دلش می خواهد می گوید
من خریدم ،
خریدم فالی 10 هزار تومان
نویسنده : رها
کوچه باغ /نمونه ای از اشعار.... Star3

آنجا كه عشق

آنجا که عشق...غزل نيست

كه حماسه ئي است،

هر چيز را

صورت حال باژگونه خواهد بود:

زندان باغ آزاده مردم است

و شكنجه و تازيانه و زنجير

در وهني به ساحت آدمي

كه معيار ارزش هاي اوست

كشتار تقدس و زهد است و مرگ زندگي ست.

و آن كه چوبه ي دار را بيالايد

با مرگي شايسته ي پاكان

به جاودانه گان

پيوسته است

آن جا كه عشق... غزل نه

حماسه است

هر چيز را صورت حال باژگونه

خواهد بود:

رسوايي شهامت است و

....سكوت و تحمل

....ناتواني

از شهري سخن مي گويم كه در آن شهر خدائيد

ديري با من سخن به درشتي گفتيد،

خود آبا به دو حرف تاب تان هست؟

تاب تان هست؟

احمد شاملو

ازوبلاگ کوچه باغ نویسنده رها :
http://raha75.blogfa.com/8601.aspx

من طرف فرزانه شیدا الأحد فبراير 28, 2010 5:55 pm

فرزانه شیدا نوشته است:
ازوبلاگ رها :
کوچه باغ

http://raha75.blogfa.com/8601.aspx

شیدایی یا رهایی؟

[size=16]
تق تق .... کیه؟

صدایی ...نمی آید
باز
ضربه هایی ...نه ممتد،
[size=16] به در می خورد.

تق .... تق

در را می گشایم،
....این بار

.... شیداست
....
مثل همیشه لبخندی به لب!
[size=16]برقی در نگاه غمگینش!

به خانه ی" رها " آمده است

.... شیدایی
یا...رهایی؟

هر دو...باهم
.....

چگونه؟

یک جُو شجاعت،

سکوت کن!

لباس های شک و تردید
را در آتش آرزو

می سوزانم....

نویسنده : رها

[size=16]
لاله های سبز

اینجا برگ ها سرازیر از غم
بر رخ بیداری چنگ زده

گریان

....بیدارند
برگ های پاییزی

..!..سبز
از جنبش خواب های بیداری

در گوش باغبان پیر لاله ها

لالایی می سرایند...

به قلم: رها

فردا چراغ ها را روشن می کنم!
زمان را یکی ۲ دقیقه، جلوتر می برم،
لباسی روشن به رنگ یاس می پوشم،
با عقربه های ساعت می رقصم ...هر نوا؛

یکی ۲ دقیقه جلوتر از شما!

نویسنده : رها

بهانه ای نیست برای عبور از
سرانجام این فنجان قهوه!
مقداری شکر؛
پر از دانه های سپید
در دریای سرنوشت
شاید شیرین تر شود... شاید...
!
نوشیدن این همه سرنوشت یک جا
و سپردنش بدست این بانو!؟!
آه چه شد؟
...
بفرمایید
ته مانده اش را سرنگون
از بانو می خرم
می چرخاندش
نگاهی به من
و...هرچه دلش می خواهد می گوید
من خریدم ،
خریدم فالی 10 هزار تومان
نویسنده : رها

..... آنجا كه عشق ....
آنجا كه عشق

غزل نيست

كه حماسه ئي است،

هر چيز را

صورت حال باژگونه خواهد بود:

زندان باغ آزاده مردم است

و شكنجه و تازيانه و زنجير

در وهني به ساحت آدمي

كه معيار ارزش هاي اوست

كشتار تقدس و زهد است و مرگ زندگي ست.

و آن كه چوبه ي دار را بيالايد

با مرگي شايسته ي پاكان

به جاودانه گان

پيوسته است

آن جا كه عشق.... غزل نه

حماسه است

هر چيز را صورت حال باژگونه

خواهد بود:

رسوايي شهامت است و

سكوت و تحمل

ناتواني

از شهري سخن مي گويم كه در آن شهر خدائيد

ديري با من سخن به درشتي گفتيد،

خود آبا به دو حرف تاب تان هست؟

تاب تان هست؟

احمد شاملو
ازوبلاگ " کوچه باغ" نویسنده: رها
:
http://raha75.blogfa.com/8601.aspx

همراه با بداهه ای تقدیمی به دوست ناشناسم " رها"
شیدا و رها
منِ ِ"شیدا "وتوای قلب" رها"
به کجا راه من وماست؟ بگو
در حریم نفس عشق ولی
قلب خودرا تو به میخانه بجو
کاش دراوج رهائی بودیم
کاش یک سینه ی شیدا به وجود
پای اندیشه واین سینه ی درد
هیچکس همراه وهمره نبود
تو "رها" لیک چه شیدا به جهان
من ِ شیدا ودل وُرنج نهان
"سوختن" قصه ی ما، غصه ی ما
همچو شمعی به خموشی ،، نه فغان
نه تو دیدی به جهان شادی وشور
نه رها بودی وشیدا به غرور
نه من این بودم وشادی دیدم
بیش کم هردو دلی بوده صبور
لیک ای قلب رها ، عاشق باش
توبه شیدائی خود باش رها
سینه خالی کن ازاین رنج وسکوت
دل خود بازببر سوی خدا
سروده ی بداهه ای از فرزانه شیدا تقدیم به شما "رهائی عزیز"

من طرف smattoori الثلاثاء مارس 02, 2010 12:12 am

سلام به رها وخانم شيدا

بسيار رها شد احساس در انديشه ي خيال و به پرواز در آمد عشق در آسمان ملال كه بگويد رازي از بودن را در تلخي وشيريني ها...

مهرگان باشيد.

کوچه باغ /نمونه ای از اشعار....

کوچه باغ /نمونه ای از اشعار....

رد: کوچه باغ /نمونه ای از اشعار....

رد: کوچه باغ /نمونه ای از اشعار....