Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام






المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی من
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm

» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm

» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm

» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm

» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم

كساني كه Online هستند
در مجموع 2 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 2 مهمان

هيچ كدام

[ مُعاينة اللائحة بأكملها ]


بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
تدفق ال RSS


Yahoo! 
MSN 
AOL 
Netvibes 
Bloglines 


ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


اشعار حسین پناهی 5

2 مشترك

اذهب الى الأسفل

اشعار  حسین پناهی 5 Empty اشعار حسین پناهی 5

پست من طرف فرزانه شیدا الثلاثاء ديسمبر 22, 2009 5:11 pm

اعتراف
من زندگي را دوست دارم ولي
از زندگي دوباره مي ترسم!
دين را دوست دارم
ولي از کشيش ها مي ترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبانها مي ترسم!
عشق را دوست دارم
ولي از زنها مي ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولي ز آئينه مي ترسم!
سلام رادوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!
من مي ترسم
پس هستم
اينچنين مي گذرد روز و روزگارمن!
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار مي ترسم!


رو در رو
براي اعتراف به کليسا مي روم
روي در روي علفهاي روئيده
بر ديوارکهنه مي ايستم
و همه گناهان خودم را يکجا اعتراف مي کنم
بخشيده خواهم شد به يقين
علفها بي واسطه با خدا سخن مي گويند




زیباترین شعر دنیا
آب آب
بابا آب
بابا آب
آ ا




چشم من و انجیر
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جوونور کامل کیه؟
واسطه نیار به عزتت خمارم
حوصله هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم سوال دام
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می شه چیکارم
میچرخم و میچرخونم سیارم
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم بستمش
راه دیدم نرفته بود رفتمش
جوانه نشکفته را رستمش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود! جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود! تو رو به خدا بود؟
اون همه افسانه و افسون ولش؟!!
این دل پر خون ولش؟!!
دلهره گم کردن گدار مارون ولش؟!
تماشای پرنده ها بالای کارون ولش؟!
خیابونا , سوت زدنا , شپ شپ بارون ولش؟!
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جوونور کامل کیه؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم
چشم فرستادی برام
تا ببینم
که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه ؟
کنار این جوی روون نعناش چیه؟
این همه راز
این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نه بالله
پریشئنت نبودم ؟
من
حیرونت نبودم؟!
تازه داشتم می فهمیدم که فهم من چقدر کمه!
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه!
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه!
انجیر میخواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه!
چشمای من آهن انجیر شدن!
حلقه ای از حلقه زنجیر شدن!
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیر تو بنازم!
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جوونور کامل کیه؟


سلام , خداحافظ
سلام , خداحافظ
چیزی تازه اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بل
باز شود این در گم شده بر دیوار....

شب و نازي ‚ من و تب
همه چي از ياد آدم مي ره
مگه يادش كه هميشه يادشه
يادمه قبل از سوال
كبوتر با پاي من راه مي رفت
جيرجيرك با گلوي من مي خوند
شاپرك با پر من پر مي زد
سنگ با نگاه من برفو تماشا مي كرد
سبز بودم درشب رويش گلبرگ پياز
هاله بودم در صبح گرد چتر گل ياس
گيج مي رفت سرم در تكاپوي سر گيج عقاب
نور بودم در روز
سايه بودم در شب
خود هستی بودم
روشن و رنگی و مرموز و دوان
من عفریته مرا افسون کرد
مرا از هستی خود بیرون کرد
راز خوشبختی آن سلسله خاموشی بود
خود فراموشی بود
چرخ و چرخیدن خود با هستی
حذر از دیدن خود در هستی
حلقه افتاد پس از طرح سوال
ابدی شد قصه حجر و وصال
آدمی مانده و آیا و محال..
بيكرانه است دريا
كوچيكه قايق من
هاي ... آهاي
تو كجايي نازي
عشق بي عاشق من
سردمه
مثل يك قايق يخ كرده روي درياچه يخ ‚ يخ كردم
عين آغاز زمين
زمين ؟
يك كسي اسممو گفت
تو منو صدا كردي يا جيرجيرك آواز مي خوند
جيرجيرك آواز مي خوند
تشنته ؟ آب مي خواي ؟
كاشكي تشنه م بود
گشنته ؟ نون مي خواي ؟
كاشكي گشنه م بود
په چته دندونت درد مي كنه ؟
سردمه
خب برو زير لحاف
صد لحاف هم كممه
آتيشو الو كنم ؟
مي دوني چيه نازي ؟
تو سينه ام قلبم داره يخ مي زنه
اون وقتش توي سرم , كوره روشن كردند
پاتو چرا بستی به تخت؟ عامو
پامو بستم که اگه یه وقت
زمین سکوت کنه طوری نشم.
کی , کی گفته زمین میخواد سقوط کنه؟
قانون دافعه گفت
چشممو دور ببینی می ری ددر!
بوی گوگرد می دی!
هی هوار!
فسفر و گوگرد و تشخیص نمی دن!
وای از اقبالم
باز بارون خیال , آسیاب ذهنتو چرخونده؟
باز فیلسوف و سوال
باز عارف و سفال
باز هستی و زوال
باز آمال و محال
باز شاعر و نهال
باز کودک و خیال
کجاها رفته بودی؟
میخونه یا معبد؟
رنج ما قویتر از مشروبه!
میخونه افسونه!
پس چرا چشات شبیه چشای شیطونه؟
من نمی بخشم اگه , جای پات بی جای پام , روی جایی حک بشه!
کجاها رفته بودی؟
هیچ کجا...
رو شعاع هستی برا خودم میگشتم
همه چی برای من ممکن بود
تو خودت می بینی همه چیز عادی بود
کاه دادم به خر
کفشامو بردم گذاشتم تو کپر , که یهو نصف شبی سگ نبره
فرغونو شستم که سیمان تو کفش خشک نشه
لحافو رو بچه ها پهن کردم
همه چی ! همه چی!
همه چی برای من ممکن بود
کار و تولید و تلاش
حرمت همسایه
می دونستم که سلام یعنی چه؟
می دونستم که زمان معناش چیه
من کیه
اون کدومه
میدونی؟
بعدش هم
گردن و صاف کردم
خیره ماندم به دور
انگاری سایه ام افتاد رو ماه
مثل یه هول
مثل یه غول
به خودم گفتم من انسانم
من شعور همه آفاق هستم
می تونم برای شیر زائو ماما بشم!
می تونم پلنگ و زنجیرش کنم
می تونم با تیشه چنارو سرنگون کنم
می تونم!
بعدش هم زد به سرم که برم پشت سوال
برگردم به کودکی
تا که با چرخ خیال
وصله نور بدوزم به پیراهن شب..
یه هو وسوسه شدم رفتم توی ماممکن!
تو ناممکن, فیل هوا میکردن؟
آره ! خوب ! فیل هوا !!
که می خواستی برگردی به کودکی؟
آره , خوب , پشت سوال
کی تا حالا برگشته به کودکیش؟
کی ؟ کجا ؟
کی ؟ کجا ؟
می خواستم , میخواستم اما مقدورم نشد
باید مقدورم بشه
آه!
خنده های بی دلیل
گریه های بی دلیل
خیره گی ها , خیره گی ها , خیره گی
خیره گی ها و سکوت
خیره گی و افق سرخ غروب
خیره گی و علف ترد بهار
خیره گی و شبح کوه و درختان در شب
خیره گی و چرخش گردن جغد
خیره گی و بازی ستاره ها
خنده بر جنگ بز و گیوه پهن مادر
گریه بر هجرت یک گربه از امروز به قرنی دیگر
خنده بر عرعر خر
من!
من باید برگردم ,
تا تو قبرستون ده , غش غش زیسه برم
به سگ از شدت ذوق , سنگ کوچیک بزنم
توی باغ خودمون انار دزدی بخورم
وقتی که هوای حلوا کردم با خدا حرف بزنم
آخه!
تنها من می دونم شونه چوبی خواهرم کجا افتاده
کلید کهنه صندوق عجائب , لای دستمال کدوم پیرزنی پنهونه
راز خاموشی فانوس کجاست؟
گناه پای شل گاو سیاه گردن کیست
چه گلی را اگر پرپر بکنی شیر بزت می خشکه,
من باید برگردم تا به مادرم بگم , من بودم که اون شب ,
شیربرنج سحریتو خوردم
من بودم , من بودم که اون شب شیربرنج سحریتو خوردم.
تا به بابا بگم , باشه باشه , نمی خواد کولم کنی !
گندوما رو تو ببر , من به دنبالت می آم
قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
دنبال مارمولکا , نرم تا اون ور کوه !
من می خوام برگردم به کودکی !!
من می خوام برگردم به کودکی !!
دیگه چی؟
کم و کسری نداری؟ دیگه چیزی نمی خوای؟
کمکم کن نازی.
ما باید خوب بخوابیم تا بتونیم فردا , برسیم به کارمون !
اگه ما کار نکنیم چطوری جوراب و شلغم بخریم؟
های, های, به هیچی اعتماد نکن
اگه خواستی از خونه بری بیرون
بی چراغ دستی و بی کلاه و شال , بیرون نرو!
ممکنه , خورشید یه هو سقوط کنه
یا یهو یخ بزنه
ما چرا می بینیم؟
ما چرا می فهمیم؟
ما چرا می پرسیم؟
خودتو میشناسی؟
من خودم یک سایه م.
منو چی؟
یادت می آم؟
سایه ای در سایهء یک سایه.
چت شده یهوکی؟
چیزی نیست!
تو سرم, تو سرم, روی شاخ ممکن , بوف کور میخونه ,
اون ورش تو جادهء ناممکن برف ریز می باره
تو هستی پیچ اضافی آوردم
نمی دونم اون پیچ مال بود یا نبود؟!
گمونم باز فلسفم عود کرده!
آخ خدا مرگم بده! "هگلت"؟
نه بابا !
"هگل" رو یه بار عمل کردم رفت پی کارش,
با پول گوشواره های تو و عینک ته استکانی خودم!
سرت خارش نداره؟ نمی خوای شاخ در آری؟
مگه من کرگدنم؟
آدمی چون عاقله به شاخ نیازی نداره!
البته یادم هست
این که ما مستعد تبدیلیم.
نگاه کن!
منو فرشته می بینی؟
نه بابا! تو آدمی
رنگ چشمم؟
میشی
قد؟
قد یه سرو!
اصل و تبار ایرانی.
ما چرا دماغمون پنگوله؟ رنگمو قهوه ایه , پاهامون باریکه؟
چون که از نژاد زرتشت هستیم.
خسته ای از هیات رنگینم؟
نازی جان ....
مرغ عشق از کفسش دررفته
شیرین خانم تو حموم سونا حوصلش سر رفته
اون هم فرهادش
دیش شو داده به اسمال آقا
جاش یه دیزی خورده بی نعنا , بی نعناع
مفشو رو گل رز فین میکنه
قسم بخور....!
جان.....سکوت....!
بیباکی یا بزدل؟
می ترسی از فردا؟
روز نو , روزی نو؟ راه نو , گیوهء نو؟
می ترسی؟
می دونم!
باز داری جوش می زنی که زبونت لال لال , یه وقت ارسطوم نباشه.
واه واه واه...!
افاده ها طوق طوق
سگا به دورش وق و وق
خودشو با کی طاق میزنه؟!
خودمو با کی دارم طاق میزنم؟
ارسطو آدم بود , دندون داشت , تو خونش آهن بود ,
مثل یک سنگ که آهن داره , وقتی که خواب کم داشت ,
چشماش قرمز می شد,
فلسفه یعنی رنج!
افتخاره که بگی رنجورم؟
رنج یعنی خورشید !
اگه خیلی دلخوری از اغراق , رنج یعنی فرمول !
رنج یعنی امکان
رنج یعنی
خورشید !
اگه خیلی دلخوری از اغراق , رنج یعنی فرمول !
رنج یعنی امکان
رنج یعنی خانه
یعنی شربت و قرص و دوا
رنج یعنی یخچال
رنج یعنی ماشین
سنگ چخماق بهتره یا کبریت؟
پیه سوز روشن تره یا چاچراغ؟
تلفن راحت تره یا فریاد؟
وقتی فهمیدم زمین , توی تسبیح کرات , یکدونه ست....
جنسش هم از خاکه
سنگش هم جور واجوره , ماهی و علف داره , بهار و پائیز داره ,
خیالم راحت شد.
دیگه وقت زایمان , نمی ترسم از " آل" ,
چون به بازوی چپم , سرم خون می زنند
نمی ترسم از غول
نمی ترسم از سل
چون که در کودکی واکسینه شدم
خوشبختم , خیلی هم خوشبختم.
کار کردن یه چیز و خوشبختی یه چیز دیگه ست !
عاشق خرابه و تاریخی؟
کاروانهای شتر , خمره های کهنه , سکه های زنگار؟
یعنی چه این حرفا؟
شرق ذهنت , ابن خلدونت نیست؟
تو اصلا ویرانه می بینی تا برای سوسمارش جا تعیین بکنی؟
من گفتم ویرانه , منظورم تجزیه بود , جای سوسمارش هم تحلیلم.
حالیت نیست؟ مثل این که بعضی چیزا حالیمه!
کهنه در برکهء نو غلت می زنه و نو میشه!
قلبت بهتر از چشات می بینه؟
چی چی یو؟
حقیقتو؟
حقیقت یه لحظه ست: تفسیر یک تعبیره
نمی شه یه لحظه رو کشش بدیم؟
کش به درد تنبون " کانت " میخوره!

کش یعنی سردرد ! کش یعنی سیگار , کش یعنی تکرار ,
کش یعنی لیسیدن یک کاغذ بی مصرف که یه روز لای اون
شکلات پیچیده بود.

ما چرا می بینیم؟
ما چرا می فهمیم؟
ما چرا می پرسیم؟؟؟؟؟

سردمه!
مثل موری که زیر بارون تند ,
رد بوی خط راه لونه شو می جوره!
عین هستی و زوال
این قدر پا پیچم نشو!

بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.

باقلا بار بذارم هستیتو تغییرش بدم؟
"پرودون" معده هستی رو داغون می کنه , عینهو " کارل ماکس "
که به جای ارزن , تخم مرغ به خورد مرغا می ده !
ده!!؟
جون تو !!
ده , اگه " پاتانجالیه " الک بدم روحتو پالایش بدی؟
اسب دریائی روحم , تو ساحل برق میزنه عین سراب.
روح من پاکه
مثل دل تو
مثل چش سگ
مثل دست نوزاد

سردمه !!
مثل آغاز حیات گل یخ.
جشن مرگم برپاست! این هم از همراهم ؟
من به دنبال دوای خودمم , ورنه اینو ازبرم ,
این که هر کی خودشه!
چه کنم؟ ها ؟ چه کنم؟
شلغم و لبوی هیچ وقت , از کجا گیر بیارم؟
برم از " گینه بیسائو " , خاک بیارم بریزم روی سرم؟
خاک وطن که بهتره.....!!
توی هر نیم وجبش هزار تا فامیل داریم.
سعدی و فردوسی
نادر و سبکتکین
لطفعلی خان و رهی
سگ اصحاب کهف
گاو سامری ها
خر عیسای مسیح
زین فرسودهء رخش رستم
کهش های چنگیز
خنجر اسکندر
جیگر پاره سهراب و دل تهمینه
چرکنویس غزلای حافظ
مهر باران شستهء مولانا
اشک مجنون و مزار لیلی
صورت قرضای شیخ ابو سعید
تسبیح گسسته عین القضات
قرصای سر درد و سردرد و سر ابوعلی
سکه های حاج آمیز حاتم (آقا به تو چه)
صندوق جواهر خانم ملوک(دبیا)
تابلوی رنگ روغن استاد(به به چی چی شد؟)
جوهر مکتوبهء مرقومهء منظورهء اخراج تاتار , با ید منصورهء
ممدوحهء شاه سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان
ابن سلطان ابن سلطان(وای خدا مرگم بده)
تراش مدادای رابرت گراند
فندک اسقاطی جان کندی
کاغذ لی لی پوت مارکوپولو
فتق بند پدر سلطان حسین
هسته خرما های سعد وقاص
استکان نعلبکی حلق طروش
آخور اسب و الاغ منصور
بی شمار بابای شل از سگدو
بی شمار مادر کور از گریه
بی شمار کودک اسهالی بی سوت سوتک
بی نهایت تابوت !!
تازه جنس خاکشم مرغوبه ,
روی سر میچسبه , عین شاخ رو سر گاو
عین شب رو دل خاک
عین چشما و نگاه!
مگه با توپ و تفنگ جداش کنن.
جوهر وجود سر , ذات خاک وطنه !

سردمه !!
مثل یک سیب لهیده توی یخچال سونی.
عین آمال و محال
این قدر پاپیچم نشو !

بینمون دوتا ننو می شه گذاشت....

دوست داری بریم بیرون؟ یه کم گردش بکنیم؟
همه چیو از یاد ببریم؟ دستا رو حلقه کنیم؟ سفارش بلال بدیم...
بغل دریاچه ها , عکس رنگی بندازیم , قوها رو نگاه بکنیم , ابرا را ,
یاذته میگفتی : ما شعور مطلق آفاقیم؟
چیمون از خرسای قطبی کمتره؟
چطوره وام بگیریم و خرده بورژوا بشیم؟
بی خیال تاریخ !
بی خیال انسان !
بی خیال تشنه ها و دریا ! بی خیال گشنه ها و صحرا!
خیلی خوبه خدا......
نوکر و کلفت می گیریم هفده تا !
تو برای نوکرات چکمه بخر
همه لباسامو یه جا میدم به کلفتام.
شام که خواستی بخوری , دستمال بزن به گردنت.
در و دیوار و پر از تابلو کنیم.
تابلوی رود و درخت,
تابلوی فرشای تپلی!
هر وقت دیدم خسته ای
من موزیک " باخ " می ذارم,
درشکه سوار می شیم
من می گردم دنبال چترم.
تو منو صدا بزن: " آنا کارنینا " بیا
این دستمو اینجور می گیرم
تا که میشی و ماشا ماچش کنند
بعدش هم , بشون می گم: برین خونه بچه ها
قهوه تون سرد می شه ها !!
بشتابیم ولی آهسته....
" ل-تولستوی " با زبونی که به نافش می رسه
تو کویر جنگ و صلح
یه گوشه نشسته و خربزه قاچ قاچ می کنه
سرش عین سردار
ریشش عین پرچم
دلش عین " سایگون " در اولین شب سقوط
زنده یعنی زندگی ! این دیگه فلسفه نیست
از قضا فلسفه " دیویده " !
خوب؟ عیب و ایرادش چیه؟
دجیگر ....!!
" هنری دیوید " جیب بره.....!!
همه اش برای بال و پرواز ملودرام می بافه تا به بشر
حالی کنه , سی سنت پول قرض می خواد ,
که بره " والدن پوند " یه بال فرشتهء مرغ بخوره,
احساس بودن بکنه
بستنی لیس بزنه
بود و بقا اسطوره است
زیبائی اسطوره است
یا که آن سرخی سیب
یا که این خنجر سرخ
بندهء چند تا خدا باید بشیم؟؟؟؟!!!

تو دلت تاریکه؟
تو...
تو دلت تاریکه....!!!
" توماشو " نشی یه وقت
بگیرن به جرم بی دینی
بیست و هفت سال زندونت کنن؟
ما که " اوربانوس هشتم " نداریم
تا که شفاعتت کنه؟

به خدا ایمان داری ؟؟؟؟؟؟

من:خدا , تو جوانه انجیره
خدا , تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله
اولین نگاهش به جهان می افته...
خدا بزرگتر از توصیف انبیاست
بام ذهن آدمی , حیات خانه خداست,
خدا به من نزدیکه , همین قدر که تو از من دوری!
برم ؟ برم زیر آسمون
روسری مو وردارم؟
موهامو افشون بکنم؟

" تاباهارتا "
مثل دود ظاهر بشه , برامون نمایش اجرا بکنه؟
پیر مرد خوبیه , خیلی هم با نمکه
یه جوری گریه میکنه , که می میری از خنده !
حرف نمایشو نزن
آرتیسته هی خودشو جر میده
تا به بشر حالی کنه
این همه بود و نبود بسه دیگه
یه کمی هم
به " چه بود " فکر بکنین !
یه کمی فکر بکنین!
اون وقتش توی سالن
" لیدی " خانم با سگش لاس می زنه
مادرش
پشت سرش
میزنه به صندلی که دخترش
چشم نخوره ....!
بعدش هم خیلی یواش
زیر گوش کانگوروش غر میزنه
" لیدیو " دیدی " کانی " ؟
شش ماهه آبستنه!
توله سگه بی عرضه.

سردمه !!!
مثل یک سگ که توی جنگ سگی
حس بویائیش ,رفته باشه از دست
عین فیلسوف و سوال
این قدر پاپیچم نشو!!
خوش به حال " تجرید "
چون که هر کس رو مدار خودشه
به خیال تو چنار , گنجشک رو می فهمه؟
لاک پشت برا میگو جشن تولد می گیره؟
حاجی لک لک عاشق دختر درنا می شه؟
کبوتر جنازه پروانه رو توی تابوت می ذاره؟
تابستان , دنبال روح مگس مرده می گرده؟
به بهار چه , که پلنگ سر زا رفته؟
زمستون می شینه و برای جغد دلتنگ
تار و سنتور می زنه؟
تو عروسی دو خرس , فیل عربی می رقصه؟
گربه , کی به خاطر سر و صداش تو نیمه شب
از یه پیر مرد تنها
که دو ساعت تو سکوت فکر کرده
تا که اسم زنش یادش بیاد , عذر خواهی کرده؟
آرزوی گل نسرین اینه ؟
که به جای گل نسرین , جوجه تیغی باشه؟


سردمه...!!
مثل یک بابونه
که تو گوش تردش , باد , هی می خونه
خوشگله؟!!!
سرنوشتت اینه
تو دهن پا زن پیر , آب بشی
آفتابو از یاد ببری , خواب بشی
فردا صبحش ناغافل , یه پشکل نلب بشی
عین شاعر و نهال , این قدر پاپیچم نشو!

بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.

ما چرامي بينيم
ما چرا مي فهميم
ما چرا مي پرسيم
مگس هم مي بينه
گاو هم ميبينه
مي بينه كه چي بشه ؟
كه مگس به جاي قند نشينه رو منقار شونه به سر
گاو به جاي گوساله اش كره خر رو ليس نزنه
بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
خيلي هم خوبه كه ما ميبينيم
ورنه خوب كفشامون لنگه به لنگه مي شد
اگه ما نمي ديديم از كجا مي فهميديم كه سفيد يعني چه ؟
كه سياه يعني چي؟
سرمون تاق مي خورد به در ؟
پامون مي گرفت به سنگ
از كجا مي دونستيم بوته اي كه زير پامون له مي شه
كلم يا گل سرخ ؟
هندسه تو زندگي كندوي زنبور چشم آدمه
درك زيبايي ‚ دركي زيباست
سبزي سرو فقط يك سين از الفباي نهاد بشري
حرمت رنگ گل از رنگ گلي گم گشته است
عطر گل خاطره عطر كسي است كه نمي دانيم كيست
مي آيد يا رفته است ؟
چشم با ديدن رودونه جاري نمي شه
بازي زلف دل و دست نسيم افسونه
نمي گنجه كهكشون در چمدون حيرت
آدمي حسرت سرگردونه
ناظر هلهله باد و علف
هيجاني ست بشر
در تلاش روشن باله ماهي با آب
بال پرنده با باد
برگ درخت با باران
پيچش نور در آتش
آدمي صندلي سالن مرگ خودشه
چشمهاشو مي بخشه تا بفهمه كه دريا آبي است
دلشو مي بخشه تا نگاه ساده آهو را درك بكنه
سردمه
مثل پايان زمين
عین عارف و سفال
این قدر پاپیچم نشو!
بینمون دوتا ننو می شه گذاشت.
ما چرا می بینیم؟
ما چرا می فهمیم؟
ما چرا می پرسیم؟؟
گربه هم می فهمه
رود هم می فهمه
سنگ هم میفهمه

می گی نه؟ می گی نه؟
خب دم گربه رو لگد بکن!
سنگ و صیقل بده و بوداش کن!
اگه وارونه اش کنی , شکل یک خمره می شه
خمره رو خرد بکنی خاک می شه
خاک هم می فهمه , باد هم می فهمه
ار بخوای به آشیون یه کلاغ نزدیک بشی
و به جوجش دست بزنی چشمتو درمی آره !
همچی قارقار می کنه
که انگاری دختر شاه پریون
سر هفتا دختر , یه پسر کاکل زری زائیده...
کز کردی تو شونه هات و خودتو می بینی..!
پرده پنجره چشماتو
وردار و ببین دنیا را , دیدنیه!!
چشم ما رفتنیه! زندگی مهلت پرسیدن به ماها نمی ده...
این جهانی که همش مضحکه و تکراره!
تکه تکه شدن دل چه تماشا داره؟...

دیده ام دیدنی دنیا را.....
چرخه و چرخشه و پرگاره!!
خیابون مهمتر از پاهای " ژان پل سارتره "
منظورم رفته و جای رفته
چمن از نگاه " پابلو نرودا " جدیدتره!
منظورم سیر و منزلگه سیر
سیستم سرگیجه کار و حقوق
لذت جویدن و مزهء " کافکا " را خنثی کرده
منظورم غریزه و قانونه
تک پا رفتن همسایه " واگنر" , اونو دلخور کرده
منظورم رابطه و دریافته!
سویس کامل بشقابای " مادام بواری"
هنر آشپزیشو لوث کرده
منظورم عاطفه و تکنیکه
پشت ای پنجره , علم
چتر شک دستش و از آفتاب حرف میزنه.
با کت وارونه , در باب حواس
با کفش لنگه به لنگه , در باب جهت
با هیاهو , در باب سکوت , تز می ده !!
پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست....
سردمه!!
مثل یک چوب بلال , که تو قبرستون افتاده باشه
عین کودک و خیال , این قدر پاپیچم نشو
بینمون دو تا ننو می شه گذاشت
پس چرا مورچه دونه می بره؟
همچی تند و تیز می ره که انگاری
اگه نره چرخ دنیا پنچره!
جیرجیرک برای کی می خونه؟
شب چرا تاریکه؟ ماه چرا طلائیه؟ گل چرا رنگینه؟
آفتابگردون بی جهت می گرده؟
کبوتر بی خودی می چرخه؟
بغ بغو بی معناست؟
همین جوری رو پارچه عکس شقایق می کشند؟
موشه بی هیچ لذتی بچه می زاد؟
خودت گفتی , بعدش هم خندیدی.....!!
شب و روز تو گوش "واگنر" ,
دهل نت می زدند؟
" کافکا" هیچ وقت نخندید؟
گل رز را نشناخت؟
شعاع طلائی خورشید و درک نکرد؟
عرعر بچه همسایه رو هیچ وقت نشنید؟
دلمون هندونه
فکرمون هندونه
روحمون هندونه
با یه دست سرنوشت
یکی شو برداریم بسه!!!!!
بابا!
اصلا به ما چه که حاجی لک لک
عاشق دختر درنا میشه ؟یا نمی شه!!
می گی ما , برای روح مار و مور
حلوا خیرات بکنیم؟
فرق ما با اونا که ما فقط حرف می زنیم
لطف حرف هم مایه دردسره!!!



نازی مرد
نازي
نازي مرد
آن همه دویدن و سراب
این همه درخشش و سیاه
تا كجا من اومدم
چطوري برگردم ؟
چه درازه سايه ام
چه كبود پاهام
من كجا خوابم برد ؟
يه چيزي دستم بود! كجا از دستم رفت ؟
من مي خواهم برگردم به كودكي
قول مي دهم كه از خونه پامو بيرون نذارم
سايه مو دنبال نكنم
تلخ تلخم,
مثل يك خارك سبز
سردمه و مي دونم هيچ زماني ديگه خرما نمي شم
چه غريبم روي اين خوشه سرخ
من مي خوام برگردم به كودكي!!
نمي شه !! نمي شه !! نمي شه !! نمي شه !! نمي شه !!
كفش برگشت برامون كوچيكه
پابرهنه نمي شه برگردم ؟
پل برگشت توان وزن ما را نداره! برگشتن ممكن نيست
براي گذشتن از ناممكن , كی يو بايد ببينيم؟!!
رويا رو , رويا رو , رويا رو , رويا رو
رويا را كجا زيارت بكنم ؟
در عالم خواب
خواب به چشمام نمي آد!
بشمار , تا سي بشمار ... يك و دو
يك و دو
سه و چهار
پنج و شش
هفت و هشت
نه و ده
...
فرزانه شیدا
فرزانه شیدا
آموزگار انجمن
آموزگار انجمن

تعداد پستها : 945
امتیاز : 165601
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 164
Join date : 2009-12-17

http://fsheida.blogsky.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

اشعار  حسین پناهی 5 Empty رد: اشعار حسین پناهی 5

پست من طرف Hamid Alipour الخميس ديسمبر 31, 2009 5:48 am

مر حبا
بسيار زيبا بود و عميق
روحش شاد
شب جمعه است فاتحه اي نثار روح با احساسش كنيم
الهم صل علي محمد و آل محمد
بسم الله..... اشعار  حسین پناهی 5 642725
Hamid Alipour
Hamid Alipour
عضو کارکشته انجمن
عضو کارکشته انجمن

تعداد پستها : 277
امتیاز : 164315
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 115
Join date : 2009-12-19
Age : 43

http://hamidfap.blogfa.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد