Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت
اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام
75. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در لوکزامبورگ
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
76. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان
77. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
78. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
79. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
80. بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی منمن طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm
» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm
» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm
» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm
» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm
أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم |
كساني كه Online هستند
در مجموع 12 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 12 مهمان هيچ كدام
بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
ورود
افكار و زندگي" ميگل اونامونو (UNAMONO)
2 مشترك
اُرُدیست نوشت Orodist Note :: سخنان استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی (بنیانگذار فلسفه اُرُدیسم و رهبر اُرُدبیست های جهان)
صفحه 1 از 1
افكار و زندگي" ميگل اونامونو (UNAMONO)
عشق در
نگاه"اونامو" هم جسماني است هم روحاني, از قِبَل عشق است كه در مييابيم
روح هم بهرهاي از جسم دارد؛ گرچه كه اگر بدنها با لذت متحد شوند، روحها با درد
به هم ميپيوندند, عشق روحاني هم همان شفقت و مهرباني بيدريغ
است"اونامونو" عشق زن به مرد را ذاتاً مادرانه ميداند؛ زماني كه زن،
عشق مرد را ميپذيرد گويا به او ميگويد: بيا طفلكم تو نبايد به خاطر من غصه
بخوري.
به گزارش
خبرنگار سرويس فرهنگ و انديشه ايلنا، در ادامه سلسله جلسات" درآمدي تحليلي بر
فلسفه اگزيستانسياليسم" دكتر
حميدرضا
نمازي به بررسي آراء، افكار و زندگي" ميگل اونامونو (UNAMONO)" فيلسوف اگزيستانسياليست اسپانيايي
پرداخت.
نمازي در
ابتدا به زندگي و شخصيت" اونامونو" پرداخت و گفت:"ميگل
اونامونو" در سال 1864 در بيلبائو از ايالت باسك اسپانيا به دنيا آمد. در سال
1891 استاد زبان و ادبيات يوناني شد. به سال 1901 كرسي رياست دانشگاه را احراز
كرد. مبارزات سياسي او چنان بود كه مكرر در جايگاه رياست دانشگاه عزل و نصب ميشد.
او در سال 1914 از اين سمت معزول شد. ولي در سال 1931 دوباره به رياست دانشگاه
رسيد. شخصيت فرهنگي و فلسفي او چنان بود كه در سال 1934 رياست دامالعمر دانشگاه
به او اعطاء شد. ولي در سال1936 باز به دلايل سياسي بر كنار شد، چند ماه پس از آن
درگذشت.
"اونامونو"
شناخته شدهترين چهره فلسفه در اسپانيا محسوب ميشود. گرچه براي فلسفه او ساماني
نظاممند نميتوان قائل شد.
نمازي در
ادامه با اشاره به وضعيت خاص اسپانيا از نظر تاثيرگيري از فرهنگهاي عربي, سامي،
يهودي و اروپايي گفت: از آنجا كه اسپانيا در دو قرن اخير تا اواسط قرن بيستم درگير
جنگهاي داخلي بود؛ ميتوان بازتاب اين وضعيت را در احوال و سلوك فلسفي و ادبي
انديشمندان اسپانيايي و تعارض ذاتي فيلسوفان اسپانيايي ديد. از اينرو در اسپانيا
به فلسفه تحليلي نسبت به فلسفههاي قارهاي كمتر اقبال شدهاست."
اونامونو" نمود برجسته اين قضيه است.
وي در
ادامه با اشاره به رويكرد" اونامونو" به سنت گفت: درآغاز"
اونامونو" معتقد بود نجات اسپانيا در آويختن به سنت و تاريخ نيست. او بعدها
به اصالت اسپانيايي خود بازگشت. حتي سخن از اسپانيايي كردن اروپا سر داد. به اين
معنا كه آن جنبههاي فرهنگ اروپايي را كه بر اسپانيا موثر افتاده است، ابتدا
اسپانيايي كنيم و سپس بپذيريم.
نمازي
افزود:" اونامونو" در سال 1924 به جزاير قناري تبعيد شد. همزمان با
پيروزي جمهوري خواهان در سال 1930 به وطن بازگشت. اما بعد از مدتي با حكومت
ناسازگار افتاد و از آن پس، از چپ و راست بريد.
در ادامه
جلسه دكتر نمازي به آثار" اونامونو" پرداخت و گفت: داستانهاي"
اونامونو" طرح داستاني حرفهاي ندارند. زيرا او نه داستان حرفهاي را قبول
داشت و نه داستانخوان حرفهاي را. اصالت در سياق نويسندگي"اونامونو"
با«خيال او» بود."خيال" او آنچنان رهوار بود كه شخصيتهاي داستانياش
گاه برخود او ـ نويسنده ـ ميشورند و غلبه مييابند. داستان در نظر"
اونامونو" اهميتش از آن رو است كه انديشه را زنده حمل كرده، به مخاطب ميرساند.
در حالي كه به زعم او فلسفه، انديشه را ميميراند و سپس نعش فكر را به مخاطب منتقل
ميكند."اونامونو" گرچه به احوال ملموس آدمي، نگاهي اصيل داشت، اما هيچگاه
در روانشناسي توقف نكرد و در پي رسيدن به راز روح و كليد وجدان بشر بود.
نمازي
اضافه كرد:"اونامونو" بسيار پرخوان بود. بر نوشتههاي يونان كلاسيك و
كتاب مقدس احاطهاي شگرف داشت. عطش او به دانستن آنچنان بود كه او را به فرا
گرفتن 16 زبان ترغيب كرده بود. زماني كه در مجلس نمايندگان كرسي داشت، زبانهاي
محلي و روستايي را از وكلاي آن مناطق بهتر ميدانست. او دانماركي را فقط براي اين
آموخته بود كه" كييركهگور" را بفهمد.
دكتر
نمازي با اشاره به گرايشات اگزيستانسياليستي" اونامونو" گفت: او همچون
ديگر اگزيستانسياليستها به پرهيز از انتزاعي سازي تاكيد ميكند. غايت فلسفه در
نظر" اونامونو"، انسانهاي گوشت و پوست و استخوان داراست. او نه به صفت
انساني وقعي ميگذارد و نه انسانيست را بهاي چنداني ميدهد. براي او همين انسان
ملموس مهم است.
نمازي
تصريح كرد: شايد اگر به زبان فيلسوفان تحليلي سخن بگوييم،" اونامونو" از
در افتادن در مغالطه" اقنومي سازي" ميگريزد. اين مغالطه آنجا رخ ميدهد
كه براي اموري اعتباري همچون جامعه، غرب، و… وحدت حقيقي قائل شويم و آنها را
موجوداتي واقعي بپنداريم. از اين رو"كوژيتوي" دكارت براي"
اونامونو" معكوس شدهبود. او معتقد بود "هستم پس ميانديشم". او
بر تجلي تام انسان در عقل ميشوريد و در پي نجات دادن اروپائيان از حاكميت مطلق
عقل بود. حتي معتقد بود سعادت مادي در اروپا باعث مثله و محو شدن مفهوم انسان گوشت
و خون دار شدهاست. از اين جهت بر خلاف ساير متفكران، از اين كه اسپانيا را جزئي
از آفريقا بداند ابايي نداشت. حتي بعدها از آفريقايي كردن اروپا دم زد. چرا كه نهج
اروپائيان را بر صواب نميدانست.
دكتر
نمازي با اشاره به مضامين انديشههاي" اونامونو" گفت: او از پاسكال،
سنانكور، كييركهگور ، اسپينوزا و … تاثير فراوان گرفته بود. اسپينوزا معتقد
بود كه هر چيز في حد نفسه در پي آن است تا ماندگار بماند." اونامونو"
اين تمايل به پايداري و ماندگاري را در سرشت آدمي كاويده و دريافته بود كه"
خواستماندن" ذاتي بشر است. تعارض براي او آنجا رخ داده
بودكه"سرشت"با"سرنوشت"، سازگار و سازوار نميافتاد. در
داستان"هابيل"، خواست جوادانگي و بيمرگي در انسانهايي كه به حسد
گرفتارند، تجلي پيدا ميكند. جنون حسد، نتيجه اين خواست است. در "مرد
مردستان" حس تملك و عشق متصاحبانه تصوير ديگري از حرص جاودانه ماندن است.
در"قديس مانوئل نيكمرد شهيد" كه شايد درخشانترين داستان"
اونامونو" باشد، كشيشي،" مورچه شك" را حس ميكند كه از سنگ سياه
وجودش بالا ميرود." قديس مانوئل" خيال ميكند ايمان ندارد و اين راز را
با كسي در ميان ميگذارد. مردم اما او را تجلي و تبلور ايمان ميدانند. مانوئل،
شورمندانه ميكوشد شك را از ايمانش بزدايد، اما نميتواند. داستان" قديس
مانوئل" سوگناكي مهيب انساني است كه گرچه خود پيشواي ديگران است، اما نميتواند
ايمان بياورد. "اين يقين سينه سوزم بس كه در حبس گمانم"
نمازي سپس
به كتاب "سرشت سوگناك زندگي" كه در فارسي به اسم "درد
جاودانگي" ترجمه شده، اشاره كرد و گفت: خداي" اونامونو" بيش از
آنكه آفريدگار بخشاينده باشد، ضامن جاودانگي است. مساله جاودانگي دل و جان او را
پر كرده است. در نظر او، بزرگترين دردي كه هر انساني در زندگي دارد، درد جاودانگي،
دوستي و خواست ماندن است.
به
عقيده" اونامونو"، منطق توان ارضاء اين خواست را نداشته ، عقل در تاييد
و تسلي بخشي جاودانگي، بيچاره است." اونامونو" ريشه همه دردهاي بشر را
اين قضيه ميداند. كنه جدال"هابيل و قابيل" اين بود كه خاطرهشان در
خاطر خدا ماندگار بماند.
دكتر
نمازي در ادامه با اشاره به جايگاه عشق در آراء" اونامونو" افزود: عشق
در نگاه او هم جسماني است هم روحاني. از قِبَل عشق است كه در مييابيم روح هم بهرهاي
از جسم دارد. گرچه كه اگر بدنها با لذت متحد شوند، روحها با درد به هم ميپيوندند.
عشق روحاني هم همان شفقت و مهرباني بيدريغ است." اونامونو" عشق زن به
مرد را ذاتاً مادرانه ميداند. زماني كه زن، عشق مرد را ميپذيرد گويا به او ميگويد:
"بيا طفلكم تو نبايد به خاطر من غصه بخوري".
دكتر
نمازي در انتها اضافه كرد: مراد از جاودانگي در كلام" اونامونو"، بقاي
همين انسان گوشت و خون دار است. او به بقاي روح يا آگاهي بسنده نميكند. اونامونو
در سراسر زندگياش بيقرار بود. او بيتابي و بيقراري و نه آرامش را سازنده شخصيت
آدمي ميدانست. او در سال 1936 در كشاقوس جنگ داخلي اسپانيا پس از مناقشه با"
بارتولومو آراگون"، حقوقدان جواني كه داراي افكار فاشيستي بود، بر اثر سكته
قلبي درگذشت.
اين جلسه
با شعري از" اونامونو" پايان يافت:
آه، اي
حقيقت
آنكه شك
نميكند
به تو عشق
نميورزد
نگاه"اونامو" هم جسماني است هم روحاني, از قِبَل عشق است كه در مييابيم
روح هم بهرهاي از جسم دارد؛ گرچه كه اگر بدنها با لذت متحد شوند، روحها با درد
به هم ميپيوندند, عشق روحاني هم همان شفقت و مهرباني بيدريغ
است"اونامونو" عشق زن به مرد را ذاتاً مادرانه ميداند؛ زماني كه زن،
عشق مرد را ميپذيرد گويا به او ميگويد: بيا طفلكم تو نبايد به خاطر من غصه
بخوري.
به گزارش
خبرنگار سرويس فرهنگ و انديشه ايلنا، در ادامه سلسله جلسات" درآمدي تحليلي بر
فلسفه اگزيستانسياليسم" دكتر
حميدرضا
نمازي به بررسي آراء، افكار و زندگي" ميگل اونامونو (UNAMONO)" فيلسوف اگزيستانسياليست اسپانيايي
پرداخت.
نمازي در
ابتدا به زندگي و شخصيت" اونامونو" پرداخت و گفت:"ميگل
اونامونو" در سال 1864 در بيلبائو از ايالت باسك اسپانيا به دنيا آمد. در سال
1891 استاد زبان و ادبيات يوناني شد. به سال 1901 كرسي رياست دانشگاه را احراز
كرد. مبارزات سياسي او چنان بود كه مكرر در جايگاه رياست دانشگاه عزل و نصب ميشد.
او در سال 1914 از اين سمت معزول شد. ولي در سال 1931 دوباره به رياست دانشگاه
رسيد. شخصيت فرهنگي و فلسفي او چنان بود كه در سال 1934 رياست دامالعمر دانشگاه
به او اعطاء شد. ولي در سال1936 باز به دلايل سياسي بر كنار شد، چند ماه پس از آن
درگذشت.
"اونامونو"
شناخته شدهترين چهره فلسفه در اسپانيا محسوب ميشود. گرچه براي فلسفه او ساماني
نظاممند نميتوان قائل شد.
نمازي در
ادامه با اشاره به وضعيت خاص اسپانيا از نظر تاثيرگيري از فرهنگهاي عربي, سامي،
يهودي و اروپايي گفت: از آنجا كه اسپانيا در دو قرن اخير تا اواسط قرن بيستم درگير
جنگهاي داخلي بود؛ ميتوان بازتاب اين وضعيت را در احوال و سلوك فلسفي و ادبي
انديشمندان اسپانيايي و تعارض ذاتي فيلسوفان اسپانيايي ديد. از اينرو در اسپانيا
به فلسفه تحليلي نسبت به فلسفههاي قارهاي كمتر اقبال شدهاست."
اونامونو" نمود برجسته اين قضيه است.
وي در
ادامه با اشاره به رويكرد" اونامونو" به سنت گفت: درآغاز"
اونامونو" معتقد بود نجات اسپانيا در آويختن به سنت و تاريخ نيست. او بعدها
به اصالت اسپانيايي خود بازگشت. حتي سخن از اسپانيايي كردن اروپا سر داد. به اين
معنا كه آن جنبههاي فرهنگ اروپايي را كه بر اسپانيا موثر افتاده است، ابتدا
اسپانيايي كنيم و سپس بپذيريم.
نمازي
افزود:" اونامونو" در سال 1924 به جزاير قناري تبعيد شد. همزمان با
پيروزي جمهوري خواهان در سال 1930 به وطن بازگشت. اما بعد از مدتي با حكومت
ناسازگار افتاد و از آن پس، از چپ و راست بريد.
در ادامه
جلسه دكتر نمازي به آثار" اونامونو" پرداخت و گفت: داستانهاي"
اونامونو" طرح داستاني حرفهاي ندارند. زيرا او نه داستان حرفهاي را قبول
داشت و نه داستانخوان حرفهاي را. اصالت در سياق نويسندگي"اونامونو"
با«خيال او» بود."خيال" او آنچنان رهوار بود كه شخصيتهاي داستانياش
گاه برخود او ـ نويسنده ـ ميشورند و غلبه مييابند. داستان در نظر"
اونامونو" اهميتش از آن رو است كه انديشه را زنده حمل كرده، به مخاطب ميرساند.
در حالي كه به زعم او فلسفه، انديشه را ميميراند و سپس نعش فكر را به مخاطب منتقل
ميكند."اونامونو" گرچه به احوال ملموس آدمي، نگاهي اصيل داشت، اما هيچگاه
در روانشناسي توقف نكرد و در پي رسيدن به راز روح و كليد وجدان بشر بود.
نمازي
اضافه كرد:"اونامونو" بسيار پرخوان بود. بر نوشتههاي يونان كلاسيك و
كتاب مقدس احاطهاي شگرف داشت. عطش او به دانستن آنچنان بود كه او را به فرا
گرفتن 16 زبان ترغيب كرده بود. زماني كه در مجلس نمايندگان كرسي داشت، زبانهاي
محلي و روستايي را از وكلاي آن مناطق بهتر ميدانست. او دانماركي را فقط براي اين
آموخته بود كه" كييركهگور" را بفهمد.
دكتر
نمازي با اشاره به گرايشات اگزيستانسياليستي" اونامونو" گفت: او همچون
ديگر اگزيستانسياليستها به پرهيز از انتزاعي سازي تاكيد ميكند. غايت فلسفه در
نظر" اونامونو"، انسانهاي گوشت و پوست و استخوان داراست. او نه به صفت
انساني وقعي ميگذارد و نه انسانيست را بهاي چنداني ميدهد. براي او همين انسان
ملموس مهم است.
نمازي
تصريح كرد: شايد اگر به زبان فيلسوفان تحليلي سخن بگوييم،" اونامونو" از
در افتادن در مغالطه" اقنومي سازي" ميگريزد. اين مغالطه آنجا رخ ميدهد
كه براي اموري اعتباري همچون جامعه، غرب، و… وحدت حقيقي قائل شويم و آنها را
موجوداتي واقعي بپنداريم. از اين رو"كوژيتوي" دكارت براي"
اونامونو" معكوس شدهبود. او معتقد بود "هستم پس ميانديشم". او
بر تجلي تام انسان در عقل ميشوريد و در پي نجات دادن اروپائيان از حاكميت مطلق
عقل بود. حتي معتقد بود سعادت مادي در اروپا باعث مثله و محو شدن مفهوم انسان گوشت
و خون دار شدهاست. از اين جهت بر خلاف ساير متفكران، از اين كه اسپانيا را جزئي
از آفريقا بداند ابايي نداشت. حتي بعدها از آفريقايي كردن اروپا دم زد. چرا كه نهج
اروپائيان را بر صواب نميدانست.
دكتر
نمازي با اشاره به مضامين انديشههاي" اونامونو" گفت: او از پاسكال،
سنانكور، كييركهگور ، اسپينوزا و … تاثير فراوان گرفته بود. اسپينوزا معتقد
بود كه هر چيز في حد نفسه در پي آن است تا ماندگار بماند." اونامونو"
اين تمايل به پايداري و ماندگاري را در سرشت آدمي كاويده و دريافته بود كه"
خواستماندن" ذاتي بشر است. تعارض براي او آنجا رخ داده
بودكه"سرشت"با"سرنوشت"، سازگار و سازوار نميافتاد. در
داستان"هابيل"، خواست جوادانگي و بيمرگي در انسانهايي كه به حسد
گرفتارند، تجلي پيدا ميكند. جنون حسد، نتيجه اين خواست است. در "مرد
مردستان" حس تملك و عشق متصاحبانه تصوير ديگري از حرص جاودانه ماندن است.
در"قديس مانوئل نيكمرد شهيد" كه شايد درخشانترين داستان"
اونامونو" باشد، كشيشي،" مورچه شك" را حس ميكند كه از سنگ سياه
وجودش بالا ميرود." قديس مانوئل" خيال ميكند ايمان ندارد و اين راز را
با كسي در ميان ميگذارد. مردم اما او را تجلي و تبلور ايمان ميدانند. مانوئل،
شورمندانه ميكوشد شك را از ايمانش بزدايد، اما نميتواند. داستان" قديس
مانوئل" سوگناكي مهيب انساني است كه گرچه خود پيشواي ديگران است، اما نميتواند
ايمان بياورد. "اين يقين سينه سوزم بس كه در حبس گمانم"
نمازي سپس
به كتاب "سرشت سوگناك زندگي" كه در فارسي به اسم "درد
جاودانگي" ترجمه شده، اشاره كرد و گفت: خداي" اونامونو" بيش از
آنكه آفريدگار بخشاينده باشد، ضامن جاودانگي است. مساله جاودانگي دل و جان او را
پر كرده است. در نظر او، بزرگترين دردي كه هر انساني در زندگي دارد، درد جاودانگي،
دوستي و خواست ماندن است.
به
عقيده" اونامونو"، منطق توان ارضاء اين خواست را نداشته ، عقل در تاييد
و تسلي بخشي جاودانگي، بيچاره است." اونامونو" ريشه همه دردهاي بشر را
اين قضيه ميداند. كنه جدال"هابيل و قابيل" اين بود كه خاطرهشان در
خاطر خدا ماندگار بماند.
دكتر
نمازي در ادامه با اشاره به جايگاه عشق در آراء" اونامونو" افزود: عشق
در نگاه او هم جسماني است هم روحاني. از قِبَل عشق است كه در مييابيم روح هم بهرهاي
از جسم دارد. گرچه كه اگر بدنها با لذت متحد شوند، روحها با درد به هم ميپيوندند.
عشق روحاني هم همان شفقت و مهرباني بيدريغ است." اونامونو" عشق زن به
مرد را ذاتاً مادرانه ميداند. زماني كه زن، عشق مرد را ميپذيرد گويا به او ميگويد:
"بيا طفلكم تو نبايد به خاطر من غصه بخوري".
دكتر
نمازي در انتها اضافه كرد: مراد از جاودانگي در كلام" اونامونو"، بقاي
همين انسان گوشت و خون دار است. او به بقاي روح يا آگاهي بسنده نميكند. اونامونو
در سراسر زندگياش بيقرار بود. او بيتابي و بيقراري و نه آرامش را سازنده شخصيت
آدمي ميدانست. او در سال 1936 در كشاقوس جنگ داخلي اسپانيا پس از مناقشه با"
بارتولومو آراگون"، حقوقدان جواني كه داراي افكار فاشيستي بود، بر اثر سكته
قلبي درگذشت.
اين جلسه
با شعري از" اونامونو" پايان يافت:
آه، اي
حقيقت
آنكه شك
نميكند
به تو عشق
نميورزد
nima- کاربر فعال انجمن
- تعداد پستها : 84
امتیاز : 163854
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 32
Join date : 2009-12-17
رد: افكار و زندگي" ميگل اونامونو (UNAMONO)
نیمای عزیز متن بسیار خوب وخواندنی وباارزشی بود بسیار استفاده بردموسعی میکنم بیشتر با افکار" اونامونو"، آشنا بشم ممنون از زحماتت شاد وموفق ومانا باشی متن جاودانه ها هم بسیار خوب بود مرسی وتشکر
zoom out edit add stickers add text animations distort beautify effects see much more … share more »
Post to website Send email Send to phone More options... view album copy to my album download send to phone
add comment
zoom out edit add stickers add text animations distort beautify effects see much more … share more »
Post to website Send email Send to phone More options... view album copy to my album download send to phone
add comment
مواضيع مماثلة
» __ " « تفاوت را نمره آموخت "» سروده ی : « امیر بخشایی » ___
» سایت"زندگی" اندیشه وفلسفه ی بزرگان /اشعاربزرگان ایران وجهان و..
» " در طواف کدام کعبه می گردی " نوشته ی ادبی از مشکوة توکل
» لذت زندگي
» گریزی بر آرمان های "ارد بزرگ" فیلسوف کشورمان
» سایت"زندگی" اندیشه وفلسفه ی بزرگان /اشعاربزرگان ایران وجهان و..
» " در طواف کدام کعبه می گردی " نوشته ی ادبی از مشکوة توکل
» لذت زندگي
» گریزی بر آرمان های "ارد بزرگ" فیلسوف کشورمان
اُرُدیست نوشت Orodist Note :: سخنان استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی (بنیانگذار فلسفه اُرُدیسم و رهبر اُرُدبیست های جهان)
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد