سگ كشي/از سري داستانهاي كوتاه

من طرف smattoori الأربعاء فبراير 03, 2010 8:53 am

يا لطيف

سگ كشي

- نگاه كن جمال ميري توي نخل ها ويك سگو تحريك ميكني ودنبال خودت راه ميندازي ،بعد كه اومد توي كوچه بقيه كار باما ،باشه
- باشه حتما طوري تحريكش ميكنم كه يك نفس بدوه دنبالم
- آي قربون تو پسر گل ،ميدوني كه توي گروه هيچ كس مثل تو خوب نميدوه
- آره ولي ميترسم
- نترس پسر پلنگم باشه به گرد پات نميرسه
- اون كه آره ولي خوب مي ترسم بيافتم
- نترس بار اولت كه نيست
- خوب باشه من رفتم
- بذار ببينم همه چي آماده است
- اصغر،علي ،جواد،رحيم،كمال ،منصور، همه آماده ،راستي جواد قوطي هاي خالي آبجوي بابات و بندها آماده است
- آره شهاب آماده است
- خوبه پس همچي جوره،يالله جمال برو ببينم چكار ميكني ،بچه ها تشويق ،جمال ،جمال هي هي
- پس من رفتم
- هواستون جمع باشه بچه ها تا وسط كوچه نياوردش كسي كاري نكنه باشه بچه ها
- شهاب داره مياد نگاه كن جماله ،به به چه سگي
- بذار بياد همه آماده حالا دورش كنيد بذارينش توي حلقه ي محاصره خوبه چوبها بالا ،نترسيد ،حلقه تنگ تر ،اي خاك توي سرت جواد چرا خودتو خيس كردي؟
- آخه دندونشو نگاه كن
- نترس اگر بترسي او از سمت تو فرار ميكنه ،بعدش بلايي به سرت ميارم بدتر از اون سگ
- باشه شهاب ،باشه نمي ترسم
- آفرين با خشم نگاهش كن ،بچه ها حلقه تنگ تر آفرين سگه گوشش اومد پايين،هورا تسليم شد ،جواد قوطي هاي خالي آبجو و بندها رو كه وصل كردي به اون بيار
- چشم همين حالا
- آها حالا من ميرم پامو روي سرش ميذارم ،آفرين سگ خوب كاريت نداريم فقط چند قوطي آبجو بهت وصل ميكنيم وخلاصت ميكنيم بري باشه ،آفرين، بچه ها قوطي هاي آبجو رو بهش وصل كنيد
- چه حالي ميده بچه ها نه
- منصور زيادي حرف نزن كارتو بكن زود هنوز بازي اصلي شروع نشده ،خوب تموم شد ، حالا ولش كنيد ،آها حالا همه به دنبالش هورا...
- شهاب رفت توي كوچه بغلي خوب ماموريت كوچه ما تمام شد مراسم سگ كشي با اوناست
- سگ بيچاره فكر كرد راحت شده ،نميدونه با جاروجنجالي كه درست ميكنه تازو اول بدبختيشه ،حالا هركسي ميافته دنبالش و روزگارش سياه ميشه
- بس كن رحيم توباز دل سوزوندي اين فقط يك بازيه مثل هميشه
- ولي من ناراحت ميشم وگاهي شبها سگا ميان بخوابم وگازم ميگيرن
- هههه راست ميگي؟ بدبخت ميدوني مال چيه؟ ننه مرده مال گازهاي نامادريت،مگه نه بچه ها ؟
- آره درسته هههه
- راستي شهاب سگ بيچاره چي شد؟
- اون سگه چند روز پيشو ميگي كمال
- آره شهاب
- اونو دو روز بعد توي زمين بغلي كه خاليه ديدمش مرده ،آره كار همون كوچه اي كه مسئول كشتن سگ بودند
- اي بي معرفت ها چرا دعوتم نكردن
- كردند شما تشريف برده بودي مهموني
- اي بخوشك شانس ،بگو مهموني رفتنت چي بود
- ناراحت نباش اين دفعه مراسم سگ كشي نوبت كوچه ي ماست
- جدي ميگي ؟جون چه حالي ميده
- آره چه جورم ،پس آماده باشيد و به بچه هاي ديگه هم كه نميدونند بگو
- باشه شهاب جون،هورا...
- تا اين سگها باشن ديگه كسي رو بي خودي گاز نگيرند، هههه...

سعيد مطوري/مهرگان

از سري داستانهاي كوتاه

من طرف فرزانه شیدا الأربعاء فبراير 03, 2010 4:53 pm

سلام جالب بود ممنون
سگ كشي/از سري داستانهاي كوتاه 00000008

سگ كشي/از سري داستانهاي كوتاه

سگ كشي/از سري داستانهاي كوتاه

رد: سگ كشي/از سري داستانهاي كوتاه