Orodist Nevesht
آدرس های اینترنتی اُرُدیست نوشت اُرُدیست نوشت - در اینستاگرام






المواضيع الأخيرة
» فلسفه زندگی من
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 4:00 pm

» حکمت چیست؟ حکیم کیست؟
من طرف بهروز ستاری(Orodism) الثلاثاء أبريل 23, 2024 12:53 pm

» صفحاتی از «کتاب موفقیت آبی» در اینستاگرام زهرا دوستی
من طرف پریسا لشکری (ORODIST) الجمعة فبراير 17, 2023 4:12 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مجارستان The philosophy of Orodism in Hungary
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 11:03 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان The philosophy of Orodism in Bhutan
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 10:57 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا The philosophy of Orodism in Cuba
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:55 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو The philosophy of Orodism in Kosovo
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:52 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد The philosophy of Orodism in Sweden
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 9:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:34 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 8:21 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین The philosophy of Orodism in Ukraine
من طرف سعیده خردمند الجمعة فبراير 18, 2022 7:35 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:24 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA)
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 4:19 pm

» تا چیزی از دست ندهی، چیز دیگری بدست نخواهی آورد، این یک هنجار و قانون همیشگی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 11:21 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
من طرف سعیده خردمند السبت يناير 29, 2022 12:28 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 9:06 pm

» بازتاب جهانی فلسفه اُرُدیسم Orodist Note
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 8:46 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران The philosophy of Orodism in Iran
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:44 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
من طرف ORODIST الأربعاء يناير 26, 2022 7:43 pm

أفضل 10 أعضاء في هذا الشهر
لا يوجد مستخدم

كساني كه Online هستند
در مجموع 1 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 1 مهمان

هيچ كدام

[ مُعاينة اللائحة بأكملها ]


بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 79 و در تاريخ الخميس ديسمبر 20, 2012 2:08 am بوده است.
تدفق ال RSS


Yahoo! 
MSN 
AOL 
Netvibes 
Bloglines 


ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


احمد شاملو-اشعار وترجمه های او / و شعری از پابلو نرودا - ترجمه ی :احمد شاملو

اذهب الى الأسفل

احمد شاملو-اشعار وترجمه  های او / و شعری از پابلو نرودا - ترجمه  ی :احمد شاملو Empty احمد شاملو-اشعار وترجمه های او / و شعری از پابلو نرودا - ترجمه ی :احمد شاملو

پست من طرف فرزانه شیدا الثلاثاء ديسمبر 22, 2009 9:41 am

Neutral هدف شعر :_____________
هدف شعر هدف شعر تغییر بنیادی جهان است و درست به همین علت هر حکومتی به خودش حق می‌دهد شاعر را عنصری ناباب و خطرناک تلقی کند اهل سیاست به قداست زندگی نمی‌اندیشد بل‌که زندگان را تنها به مصادر و وسایلی ارزیابی می‌کند که عندالاقتضا باید بی‌درنگ قربانی پیروزی او شود و ای بسا به همین دلیل است که باید قبول کرد در جهان هیچ چیز، شرط هیچ چیز نیست و در دنیای بی‌قانونی که اداره و هدایتش به دست اوباش و دیوانگان افتاده، هنر چیزی است در حد تنقلات و از آن امید نجات بخشیدن نمی‌توان داشت.

خبرهای ناشران Neutral ______________________
ويژه‌نامه‌هاجایزه‌ی پولیتزر برای دومین بار به دابلیو. اس مروین شاعر بزرگ آمریکایی تعلق گرفت. ویلیام استنلی مروین، در سی‏ام سپتامبر 1927 به دنیا آمد. پدرش کشیش کلیسای پروتستان بود و از این جهت، در پنج سالگی سرودهای روحانی را رونویسی می‏کرد. در جوانی به اروپا رفت و با عشق به گستره‏ی زبان به ترجمه‏ی آثار ادبی پرداخت. او بعدها از زبانی مقید به اصول و قواعد قدیمی به زبانی ساده‏تر و البته دورتر از زبان رایج آمریکا رسید. اولین کتاب شعرش به نام «نقابی برای ژانوس» در سال 1952 برنده‏ی جایزه‏ی «Yale Younger Poets» شد. او در خلال سال‏های 1956 و 1957 در کمبریج و ماساچوست نمایشنامه می‏نوشت. در دهه‏ی شصت، مروین همپای بزرگانی چون روبرت بلای، آدرین ریچ، دنیس لورتوف، روبرت لاول، آلن گینزبرگ، در زمره‌ی شاعران ضد جنگ در آمد. او برای کتاب شعر «نردبان‏بر» در ژوئن 1971 برنده‏ی جایزه‏ی پولیتزر شد وآن را به جنبش مقاومت، برای اهداف صلح طلبانه بخشید.
کارهای اولیه‏ی مروین بیشتر بیان افسانه‏ها و اسطوره‏ها بود بطوریکه در بسیاری از شعرهای او، حضور حیوانات به شیوه‏ی آثار ویلیام بلیک مشخص است. در دهه‏های هشتاد و نود، فلسفه‏ی بودا بر شعرهای او اثر گذاشت. آثار بعدی او شخصی‏ترند و از عمق باورهایش برمی‏خیزند. آخرین شعرهای مروین سرشار از خیال‌اند و تاملی ژرف از طبیعت را باز می‌تابانند.
دابلیو اس مروین اکنون در هاوایی، در جزیره‏ی مائوئه زندگی می‏کند، می‏نویسد و باغبان است.

سایت رسمی احمد شاملو، این موفقیت را به دابلیو.اس مروین تبریک می‌گوید، اگرچه بر این باور است که هیچ جایزه‌ای در قدر و اندازه‌ی شاعران واقعی نیست.

خانه‌ی شاعران جهان به این مناسبت ويژه‌نامه‌ی شعر مروین را منتشر کرده‌است. با ما به تماشای جهان شعرهای مروین بیایید.

تازه‏های نشر Neutral __________________________

1-" آثار شناسی توصیفی احمد شاملو"، تالیف: مانی پارسا، بهرام معصومی، لیلا سلگی، به کوشش: آیدا شاملو، چاپ نخست، نشر چشمه،1388

2- رمان"خزه"، نوشته‏ی: هربرت لوپوريه، برگردان: احمد شاملو، چاپ دوم، انتشارات نگاه،1388

3- "سه نمایش‏نامه‏ : عروسی خون، یرما، خانه‏ی برنارد آلبا"، نوشته‏ی: فدریکو گارسیا لورکا، برگردان: احمد شاملو، چاپ چهارم، نشر چشمه، 1387

4- رمان " پا برهنه‏ها"، نوشته‏ی: زاهاریا استانکو، برگردان: احمد شاملو، چاپ سیزدهم،انتشارات نگاه، 1388

5- رمان"مرگ کسب و کار من است"، نوشته‏ی: روبر مرل، برگردان: احمد شاملو، تجدید چاپ، انتشارات نگاه ( زیر چاپ)،1388

6- قصه‏ی "دروازه‏ی بخت"، تجدید چاپ، موسسه‏ی فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، کتاب خروس1388

7- قصه‏ی " هفت کلاغون"، تجدید چاپ، انتشارات نگاه ( زیر چاپ)، مناسب رده‏ی سنی نوجوانان،1388

8- قصه‏ی " ملکه‏ی سایه‏ها"،تجدید چاپ، انتشارات نگاه ( زیر چاپ)، مناسب رده‏ی سنی نوجوانان،1388
_________________________________

شاملو و هولان، یادداشتی از کلارا خانس برای تولد احمد شاملوشاملو و هولان

شیپور کلمه Neutral

هنوز این دو شاعر را دو پادشاه می‌بینم به خاطر حضورشان و به خاطر کلماتشان. یکی از آن‌دو رنگ‌های زندگی را با خود دارد و در آفتابی خانه‌ای ظهور می‌کند، در باغی در حوالی تهران، دهکده‌ی کرج، احمد شاملو. دیگری در تاریکی جلوه می‌نماید، ‌در محاصره‌ی شب، در کامپا، در همان دهکده‌ و دل پراگ،‌ ولادیمیر هولان. هر دو تصویر شورند، تصویر قدرتی که به وصف در نمی‌آید. هر دو می‌درخشند و کنارشان استحکامی را احساس می‌کنی که اعماق تو را لمس می‌کند. متفاوتند، نه فقط در شعرها که حتی در زندگی‌هایشان، ‌یکی رودخانه‌ی پرتوان سیالی‌ست و دیگری هم‌چون جزیره‌ای ساکن است. هر دو به صدای اعماق جان انسان جسمیت می‌بخشند، به صدای انسان که با هستی روبه‌رو می‌شود، با لحظه‌ی متعینی از تاریخ روبه‌رو می‌شود و چهره‌به‌چهره‌ی همه‌ی معماها ایستاده‌است. اگر آدمی، اتحاد روح و جسم است، یگانگی احساسات هم هست. انسان این یگانگی را با همه‌ی قوای ادراک‌اش در تقابل با جهان و دیگر انسان‌ها خلق می‌کند. آن‌چه در پیرامون‌اش رخ می‌دهد، بخشی از اوست. حتی اگر به تعبیری او را جدا از همه در نظر آوریم، ‌در حقیقت جداافتاده نیست و اگر این انسان، شاعر است، نمی‌تواند از پرسشی اجتناب کند که هولدرلین در شعر نان و شراب بیان می‌کند: «چرا شاعر، در ایام عسرت؟». یعنی در زمانه‌ای که به جان تعلق ندارد. نیازی نیست که پاسخی به این پرسش بدهیم: چیزی در درون شاعر او را به حرکت وا می‌دارد، از سکوت بازش می‌دارد و مجبورش می‌کند تا هرچه را که باید، بگوید، که با کلمات رهایی و حقیقت سخن بگوید. شاعران حقیقی مدام و همیشه کسانی را که با دروغ و خیانت عمل می‌کنند، لعنت کرده‌اند، کسانی را که با بی‌داد و خشونت به پیش می‌روند، آن‌ها که بردگی و استبداد و جنایت را پیشه می‌کنند.

Neutral احمد شاملو هم، مؤمن است و شاهد است. هر دو بی‌خستگی هستند و پرسش انسان از انسان را ادامه می‌دهند و حتی حالا از دل شعرهایشان، آن‌ها این نبرد را به پیش می‌برند، نیردی که حاصلی مضاعف دارد چرا که دیگر ابعاد کلمه را با خود دارد و کلمه همان‌چیزی است که انسان را از دیگر اشیای جهان متفاوت می‌کند. کلمه و اندیشه و سپاس کلمه را و اندیشه را که انسان بدان‌ها راه خودآگاهی و ایمان‌اش را دنبال می‌کند و نمی‌توان آن‌را متوقف کرد. چنان که شاملو می‌گوید:

آن‌كه می‌انديشد
به ناچار دم فرو می‌بندد
اما آنگاه كه زمانه
زخم خورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت.

گفتگوی ماریا پرسون با شاملوآقای شاملو، همه‏ی جوان‏هائی که ‏من ملاقات‏شان کردم از شما به‏ عنوان بزرگ‏ترين شاعر ايران تجليل ‏کردند. محبوبيت شما به خصوص درميان نسل جوان برای‏تان چه اهميتی دارد؟ آيا به‏نظر شما چه فرقی بين دنيای ذهنی‏ی جوانان امروز و دوره‏ی جوانی‏ خودتان هست؟

- کلماتی ‏هست ‏که ظاهرا از هر سو نگاه ‏کنيم زيباست: همچون کلماتی ‏که ‏شما در اين سوآل ‏به ‏کار برديد. کلماتی ‏چون بزرگ‌‏ترين‏ شاعر، تجليل ‏شدن، محبوبیت، و جز اين‏ها... اما يک‏ بار ديگر سر برگردانيد و اين ‏بار از منظری‏ که ‏ما ايستاده‏‌ايم به ‏اين‌ها نگاه ‏کنيد: پروار بودن ‏آهو را از چشم ‏خود آن‏ حيوان ‏هم ‏ببينيد و مفهوم ‏زيبائی ‏پر و بال يا آواز مرغ‏ خوش‏خوان را از ديد پرنده‌ای هم که ‏صياد، هرسحر با دام و قفس‏هايش در دشت يا کشتزار پيرامون ده به جست‏ و جويش می‏رود بسنجيد... ما در شرايطی ‏هستيم که گاه‌گاه اين ‏کلمات تنها با مفاهيم ‏دردناکی چون قربانی ‏شدن و در خون ‏خويش ‏غوطه‌زدن مترادف است . اين‏جا جلاد زندان فرياد می‏زند: کجاست ‏آن‏ شاعر تيره‏ بخت که درسياه‏چال هم به ‏ستايش آزادی شعر می‌سرايد؟ و آن‏گاه ‏لبان شاعر را به‏ جوال‏دوز و نخ‌‏قند می‏دوزد و چون از اين ‏کار طرفی‏ بر نمی‌بندد در سلول مجرد زندان با تزريق سرنگ پر از هوا برای ‏هميشه خاموش‏اش ‏می‏کند. نام ‏بردن از اين شاعر (: فرخی) چه سودی در بر دارد حال ‏آن‌که امثال او درخاطره‌ی ‏ما فراوان ‏است؟ ـ پنجاه ‏سال‏ پيش ‏از اين، نيما که ‏استاد و پير ما بود گفت: "آن ‏که ‏در هنر دست به ‏کاری‏ تازه می‌زند می‌بايد مقامی چون‏ مقام شهادت را بپذيرد ! منظور او از بيان ‏اين ‏نکته چيزی ‏جز اين ‏نبود که ‏اگر شاعر طرحی‏ تازه ‏که تا آن ‏زمان هنوز سابقه‌ی اجتماعی‏ چندانی ‏نداشت در نيفکند و شعر را که ‏تا آن ‏زمان بيش‌تر غمنامه‌ی فردی عاشقانه بود همچون‏ سلاحی در مبارزه ‏برای بهروزی انسان به ‏دست ‏نگيرد ارزش وجودی خود و شعر را انکار کرده ‏است . در مراتب تربيت‏ اجتماعی‏ ‏ما سخن‏ گفتن ‏از خود را منم‌زدن ناميده‌اند که‏ چيزی از آن‏ نفرت‏انگيزتر نيست . اما من‏ آن‌چه ‏را که ‏شما بلافاصله ‏در آغاز صحبت‌مان به ‏ميان ‏آورديد "تعميدخون" می‌نامم يعنی نصيبه‌ی‏ گرانبهائی ‏که‏ هيچ‌چيز هم‌ارز آن ‏نيست . اين ‏همان تعميد خون ‏است که ‏در روزگاران ‏گذشته جان‏ خود را گرو عقدش می‌کرده‏اند . بيش‏ از چند دهه به‏ ويژه ‏در اين‏ دو دهه‌ی ‏اخير تلاش آشکاری صورت‏ گرفت که‏ آثار ما، تعدادی از شاعران و نويسند‏گان، به ‏چاپ‏ نرسد و نسل جوانی که‏ مخاطب ماست از بخش امروزين فرهنگی‏ که مخاطبان ‏خود را به‌خصوص‏ در ميان ‏ايشان ‏می‌جويد يک‏ سره جدا بماند. حدود شانزده ‏سال مجموعه‌های ‏شعر من در کشورم مطلقا اجازه‌ی ‏انتشار نيافت که ‏هنوز هم ‏تعدادی از آن‌ها ناياب‏ است. (البته از يک‏ جائی به‏ بعد، يکی‏ دو مجله که ‏هر از چند ماهی يک شماره منتشر می‌شد برای‏ شعر من اجازه‌ی‏ نشر يافت که‏ هنوز هم نتوانسته‌ام ‏از منطق ‏اين ‏کار سر در بياورم، هر چند که ‏يکی ‏از اين ‏دو مجله متهم ‏می‌شد که ‏مخالف‏ انقلاب‏ است! (در عوض، مطبوعات رسمی و نيم‌رسمی و نشريات وابسته ‏به ‏گروه‌های فشار ( که غالب ‏افرادشان يک‌سره فاقد سواد خواندن و نوشتن‌اند) با چاپ کيفرخواست‌‌های بی‏دليل و مدرک، پيرامون ‏ما عده‌ای از نويسند‏گان فضائی چنان آکنده از رعب و وحشت ايجاد کرده‏ بودند که‏ مبارزه با عوارض‏ دلهره‌ای که ‏به ‏جان کس‏ و کار ما انداخته ‏بود به ‏ناچار بخش‏ مهمی‏ از وقت ‏و فرصت ‏فعاليت ‏ما را مصروف خود می‌کرد چرا که به ‏هر حال آثار زهر بهتان‌ها را نمی‌توان ‏نديده ‏گرفت و اين ‏همه ‏در حالی ‏بود که‏ ما برای ‏دفاع ‏از خود نيز فضائی ‏نمی‏يافتيم. به قول سعدی: (۱۲۹۳ - ۱۲۱۳) سنگ‌ها را بسته ‏بودند و سگ‌ها را گشوده! (سعدی شاعر قرن سيزدهم ميلادی‌ست. می‌بينيد که ‏انگار تو مملکت‏ ما هميشه ‏در بر يک‏ پاشنه چرخيده ! اما، درنهايت، بايد بگويم گناه ‏از ما بود که‏ نسل جوان‌مان را چنان‏ که ‏هست نشناخته ‏بوديم! درست هنگامی ‏که ياوه‌گويان می‌پنداشتند ما را به ‏جائی روانه ‏کرده‌اند که‏ ديگر برای‌مان راه ‏نجاتی نمانده و به‌خصوص نام ‏ما يک‌سره از ذهن جوانان بيست و بيست و پنج ساله‌ی ‏انقلابی زدوده شده، از نمايش‏گاه بين‏ المللی‏ کتاب سال ۱۹۹۳ خبر آمد که ‏تمامی‏ نسخ مجموعه‌های شعر من ‏که ‏پس ‏از سال‌ها اجبار به ‏سکوت اجازه‌ی ‏نشر پيدا کرده و ناگهان بی‏خبر در تيراژهای ده‏ هزار جلدی‏ به ‏نمايش‏گاه ‏عرضه‏ شده ‏بود ظرف‏ سه ‏روز به ‏فروش‏ رفته ‏است! و اين بدان ‏معنی ‏بود که‏ ما در امر ارزيابی‏ نسل جوان کشورمان سخت به‏ خطا رفته‏ بوديم. و اين بدان‏ معنی بود که ‏احتمالا درگيری‏های ‏فکری و خستگی و شايد بی‏حوصلگی ما را گرفتار ضعف قضاوت و نوميدی کرده‏بود. و اين بدان معنی ‏بود که‏ از ميان کج‏انديشی‏ها و ستيزه‏جوئی‏های اهرمنانه نسلی سر برآورده که‏ يأس‏ و خستگی نمی‏شناسد و به ‏آسانی از پای ‏طلب نمی‏نشيند! آن‌گاه جوانان نسخه‏های‏ کپی‏ شده‏ای ‏از آثار ما شاعران‏ غضب‏گير شده را نشان‏مان دادند که ‏از فرط دست‏ به ‏دست ‏شدن به‏ راستی ديگر قابل ‏استفاده ‏نبود. سوآل ديگرتان تفاوت ميان دوره‏ی ‏جوانی‏ ما و دوره‏ی ‏جوانی‏ نسل معاصر بود.

جوانی‏ ما سراسر با دغدغه‏ی آزادی‏ گذشت. امروز هم نسل جوان ما با همين دغدغه‏ می‏زيید و آن را در هر جا که مجال پيدا کند به ‏زبان می‏آورد. اما اين ‏نسل پوياتر و پربارتر است. سال‏های جوانی‏ ما در رؤيای ‏مبارزه به ‏سر آمد اما اين ‏نسل، راست در ميدان مبارزه به‏ جهان ‏آمده. تفاوت در اين ‏است . چنان‏که پيش ‏از اين ‏گفتم: در مراتب‏ تربيتی‏ ‏ما چيزی نفرت‏ انگيزتر از به‏ خود پرداختن و از خود سخن ‏گفتن ‏نيست و شرم‏ بر من ‏باد که ‏گرفتار چنين‏ موردی‏ شده‌‏ام و علی‏رغم ‏آگاهی ‏از زشتی‏ اين‏ کار بسيار از خود سخن ‏گفتم. بزرگان ‏ما گفته‏‌اند جريمه‏ی ‏از خود گفتن خاموشی ‏گزيدن است. پس به ‏من ‏اجازه ‏بدهيد سخن را به‏ همين‌جا پايان ‏بدهم به‏خصوص که سوآل‏های ‏ديگرتان سياسی‏ست و از آن‏جا که من‏ به ‏عنوان ‏سخن‏گوی هم‌قلمانم انتخاب ‏نشده‏ام به‏ خود اجازه‏ نمی‏دهم بی‏مشورت با دوستان به ‏اين قلمرو پا بگذارم .

Neutral_______________گرامی باد یاد تابناک‌ و پر فروغ احمد شاملو ___________________

دوم مرداد، نهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، بزرگ شاعر ایران و جهان که از عشق و آزادی و پیکار با نیروهای جهل و تاریکی سرودی دیگرگونه ساز کرد.


آرامگاه احمد شاملو در امامزاده طاهر مهر شهر كرج
...وارطان سالاخانيان بار ديگر زير شکنجه رفت ولی لب از لب نگشود تا جانش از جسمش پرواز کرد. شاملو که هم بند وارطان بود شعر وارطان سخن نگفت را سرود که ابتدا برای گذر کردن از سد سانسور ، نازلی جای وارطان نشست و به قول شاعر؛ شعر را به تمام وارطان ها تعميم داد.



وارطان

بهار ، خنده زد و ارغوان شکفت

در خانه ، زير پنجره ، گل داد ياس پير

دست از گمان بدار

با مرگ نحس پنجه ميفکن

بودن به از نبود شدن خاصه در بهار...

وارطان سخن نگفت ؛

سرافراز ، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت...

وارطان سخن بگو

مرغ سکوت ، جوجه مرگی فجيع را در آشيان به بيضه نشسته ست

وارطان سخن نگفت ؛ چوخورشيد

از تيرگی درآمد و در خون نشست و رفت...

وارطان سخن نگفت

وارطان ستاره بود

يک دم در اين ظلام درخشيد و جست و رفت...

وارطان سخن نگفت

وارطان بنفشه بود ، گل داد و مژده داد:

"زمستان شکست" و رفت...


شعرى از پابلو نرودا
ترجمه از احمد شاملو
به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی اگر سفر نكنی، اگر كتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نكنی. به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی زماني كه خودباوري را در خودت بكشی، وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند. به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی اگر برده‏ی عادات خود شوی، اگر هميشه از يك راه تكراری بروی … اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی، يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی. تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی اگر از شور و حرارت، از احساسات سركش، و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند، و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند، دوری كنی...، تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی، اگر ورای روياها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات ورای مصلحت‌انديشی بروی . . . امروز زندگی را آغاز كن! امروز مخاطره كن! امروز كاری كن! نگذار كه به آرامی بميری
فرزانه شیدا
فرزانه شیدا
آموزگار انجمن
آموزگار انجمن

تعداد پستها : 945
امتیاز : 165631
تعداد تشکرهای انجام شده از این کاربر : 164
Join date : 2009-12-17

http://fsheida.blogsky.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد